این داستان تقدیم به شما

باسلام
داستانیکه میخوام بگم مربوط به زمستون سال 90 هستو،زمستونیکه خیلی سرد و پردردبود و من حالم خیلی بدبود.و این باعث شدتوشب اول باسولماز نزدیکی خاصی پیداکنیم…
***

تواون دوره با این دختر(مطلقه) آشناشدم که اسمش همونجور که گفتم سولماز بود.32ساله،که مطلقه بود،نحوه ی آشناییمونم اینطوربودکه تقریباآخرای شب تویه مکان عمومی که نمیتونم بگم کجا، دیدمش که مثه ماتم زده ها بق کرده،رفتم جلو،اداشودرآوردم به نشونه ی اینکه چته؟خندش گرفت،من بلافاصله گفتم شمارتوبده وداد.وقتی رسیدخونه باهم حرف زدیم.خلاصش این بودکه گفت:تومحله کارش عاشق پسری بنام حامده،چندوقتی هم باهم رابطه داشتند.اماگفته بوده چون تفاوت سنی داریم ومن 5سال ازتوکوچیکترم به دردهم نمیخوریم وخونواده ام اجازه نمیدندباهات ازدواج کنم،بنابراین بهتره همین الآن قبل ازینکه وابسته بشیم جداشیم(که معلوم بودبهونه بوده،چون بنظرحامدخیلی خوشگل بوده ودافیاى بهتری بهش پامیدن مدتی هم کص سولماز گذاشته وازش سیرشده،البته خدایی هم سولمازبدچیزی نبود،چهرش تقریباشبیه شیلاخدادادبود،اماسینه ی گنده وکون بزرگتری داشت.واقعیتشو بگم یه کم ظرافتش کمتربود اما ارجهتی لوس نبود مثه شیلاخداداد .آخرحرفاش گفت امامیدونم حامد*م* برمیگرده.
 
فرداظهردیدمش که داره میره سرکاردرحالیکة شلوارتنگ و مانتو کوتاه خاصی با بوت پوشیده بودوبخودش رسیده بود .دریک جمله کصی شده بود.خلاصه رفته بودوحامدبراش راست کرده بودوبهش گفته بودچقدخوردنی شدی.فرداشبش زنگ زد،گفت امروزحامداومدخونم،باهم جشن گرفتیم وکیک خوردیم وخلاصه خوش بودیم.بشوخی گفتم خب دیگه.چی؟خنده ای ازته دل زدوگفت:نه ازونکارانکردیم،گفتم آره جون خودت،معلوم بودحسابی کیرحامدبهش چسبیده.امابازفرداشبش غموروناراحت زنگ زد(یاشایدمن زنگ زدم)وگفت حامددوباره حرف قبلشومیزنه.یه کم دلداریش دادم وگفتم ماشینم ندارم بیام دنبالت یه چرخی توخیابون بزنیم.همونجوربالحن مظلومانه گفت:نمیتونی که بیای.
چندتاجمله دیگه گفتیم وقطع کردیم.من رفتم حمام ومثل همیشه با موبرکیرموخوردنی وتروتمیزکردم،داشتم موبر رو ازکیرم پاک میکردم که دلم بحال خودم وکیرم سوخت گفتم حیف این کیرنیست که مدتهاست آبشوتوکس وکون خالی نکرده؟(من خیلی بی مبالات وبی احتیاطم ووقتی میرم روکار،مراقب نیستم یه بارم نزدیک بودبگابرم ک آمپول پروستادىن به دادم رسید) توهمین فکربودم که یادحرف آخرسولمازافتادم(نمیتونى که بیای!)برق ازچشمام جست.زدم توسرم خاک برسرت سجادگوساله،کص داره بهت میگه بیابعدتواحمق نمیفهمی،اومدم بیرون.سریع زنگ زدم تانخوابیده،برداشت گفتم .دلم گرفته بودخوابم نبردزنگ زدم .توچطوری؟گفت مثه قبل،گفتم بیام پیشت.گفت نمیتونستی که.گفتم میتونم(من خیلی خجالتی بی اعتمادبنفس واهل رودربایستیم،نزدیک بود،بگم خب میخواى مزاحم نشم.عوضش تادلت بخوادشهوتی، طبیعیه،هم پسرم،هم توسن27،هم دوقطبیم واین یعنی آتشفشان شهوت،مخصوصاکه ماههابودسکس نداشتم)خلاصه آدرس گرفتم،کیف سکسموبرداشتم.اسپری رو کیرزدم وباآژانس راه افتادم.هرچی بخونش نزدیکترمیشدم.شهوتی ترمیشدم.رسیدم.پشت در-در روبازکرد،تابرسم پشت در واحدش تمام بدنم میلرزید.پشت آیفونم صدام میلرزید،در روکه بازکرد،رفتم تو،کیفموپرت کردم وباعجله کاپشنمودرآوردم نفهمیدچرااینقدهولم.دستاموگذاشتم روگوشاش ومثل تشنه ای که به آب رسیده شروع کردم لباشوخوردن.یه کم فشارآورد…
 
 
-چیکارمیکنی؟
گفتم حال
گفت اینجوری؟؟؟!!! صبرکن.این جملش بهم جرأت بیشتری داد.زبونموگذاشتم تودهنش ومیچرخوندم وبه زبونش میمالیدم،گفتم دهنتوببند.دهنموبازکردم.دوتالبشوکردم تودهنم ولباشوباولع تمام میک میزدم..دستموبردم پایین بذارم روسینه هاش یه پیرهن نازک سفید(شبیه پیرهن مردونه)پوشیده که سینه های گردوسفیدوگندش ازپشتش زده بود.ازلای دگمه هاش سوتینش وبدن سفیدش پیدابود.سوتین شم قشنگ بود.دگمه های پیراهنشو بازکردم.هرکدوم (انگار)دوساعت طول کشید.ازبس هول بودم.درآوردم سینه هاش ریخت بیرون،دهنموگذاشتم روسینه هاش،میک میزدم ومیخوردم وگاهی لیس میزدم.همونجورکه سعی میکردم سینه هاش تودهنم باشه کشیدمش بقل مبل افتادم روش.مثل وحشیابودم،نمیدونستم چیکارکنم،باسرعت لباشومیمکیدم،گوشاشومیلیسیدم.وزبونموتوگودی زیرگردنش میچرخوندم،بازوهاش،چین خوردگی بقل سینش رو که خیلی قشنگه زبون میزدم والبته وسطاش لب بازی هم مىکردم وسینه هاشومیمالیدم وسرشومیکشیدم بالبام ،نگاش کردم چشاش خماربودامابدترحالتی داشت که دل آدم میسوخت انگارمیگفت هرکارمیخوای باهام بکن.تنم مال تو،فقط بهم توجه کن که خیلی تنهام.فکرکردم یکی ازچیزاییکه میتونه منوازسردرگمی دربیاره خوردن کسشه ولسیدن سوراخ کون سفیدش.آروم اومدم پایین زبونموبکسش نزدیک کردم هرچی نزدیک میکردم خیالم بابت تمیزیش راحت ترمیشداتفاقابوی خوبی هم داشت.ظاهراچیزی زده بود…

 
 
بین پاهاش قرارگرفتم شرتشوپله پله کشیدم پایین،دلم نمیومدیهوبکشم طاقت چهره ی نورانی کسرو نداشتم بایدآمادگی قلبی داشته باشم.بالای کص اونجا که گوشتیه اماهنوز به چاک کس نرسیده رومالیدم.بادست مالیدمش وزبون زدم وآروم اومدم پایین ،چه لحظه ای بود،لحظه ی ملاقات باحضر ت یار،باوجودتمیزیش بوی خوبش بخاطرحساسیتیکه داشتم ژل,ضدعفونی کننده وکم کننده ی ترشحات روبرداشتم مالیدم بکسش وداخل واژنش(اگرچندهزارساعت فیلم سکس حرفه ای ندیده بودم خب شایدهیچوقت کص لیسی نمیکردم).اومدم بالاتاتواین فرصت که ژل داره جذب میشه طاقتم تموم نشه وکاردست خودم ندم،ولباموگذاشتم رولباش،چه لباى شیرینی،انگاربرآمدة تروسکسی ترشده بود،شروع کردم بخوردن لبهاومالیدن سینه هاش،اونقدتوحول وحشربودم که بالاپایین میپریدم ومیمالیدم.یهو دستشوآوردوکیرموگرفت تودستش اگه قرص نخورده بودم همونجاآبم میومد.
بابی تابی وحشریکه داشتم اومدم پایین،پاهاشودادم بالا،لنگشوبازکردم وسرموگذاشتم لای پاش دهنموچسبوندم بکسش ،خداییشم کص طیب وطاهری بود،شروع کردم بخوردن ومیک زدن چوچولش کم کم داشت حشری میشداماسعی میکردصدای نالش بلندنشه.چنددقیقه خوردم،چوچولشومیک زدم،زبونمودلوله کردم وکردم توواژنش داشت گریه میکرد.بعدم روناشولیس زدم،دیگه مناسک انجام شده بود،اون آماده بودوازهمه مهمترمنم طاقتم تاب شده بود.اومدم بالا،لبموگذاشتم رولبش یه آرنجش شدتکیه گاه یه لحظه توچشاش نگاه کردم وگفتم چندم سیکلته؟گفت 21 یا22 ومن ازخداخواسته بایه دستم کیرموکردم توکصش،بدون کاندوم(چون تواین روزهااحتمال بارداری صفره).نبودیدببینید،فریادم بهوارفت،آ آ آ آ آ آﺧــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﺦ
آخ آخ اووووووووووووووفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــف
وقتیکه  کیرم باداخل کصش تماس کامل برقرارکرد.جوووووووون
شروع کردم به عقب جلوکردن کیرم.آرزویی که هرجوونی داره
اونم صداش بلندشد،آه آه آه
من میگفتم آه،جون،بخورمت،کیرم توکصت،جنده ،لاشی،سلیته،کصتوبلیسم.زبونم تو واژنت
واون…
بکن،منوبکن،بکن توکصمممممم.جربده کصموووووو،کص پارم مال تو إ
کیرتوبخورم….
خودمووسط شعله های آتیش میدیدم،آتیش شهوت ،بهیچ چیزفکرنمیکردم،جزعشق(که اونموقع سکس رودرحدعشق میدیدم)میدیدم که وسط یه سرزمین یخیم وکناریه قصریخ،اماتوشعله های اون آتیش،یه دخترپسرکه دوتاشونم خوشگلنددارم وول میخورند.چنددقیقه ای گذشت،خسته شدم.کنارش افتادم.دستم توکصش بودتاحولش همونجوربمونه.بایه دستم یه موزازمیزبرداشتم یه گاززدم لبموبردم سمت لبش وسعی کردم باهم بجویمش .براتقویت دوتاموزاینکارروکردم که لذت خودشروداشتسیه لب بازی دیگه باهاش کردم وچرخوندمش و ازعقب کردم توکصش..
 
شروع کردم تلمبه زدن،انگاربرازنهاازپشت بیشترلذت میبرندمثل ماکه پشت کلاهکمون قسمت اصلی سکسمونه.تلمبه هاموسریعترکردم چرخیدم ،حالاکامل روش خوابیده بودم واون پاش کاملابازوکیرم ازپشت توکسش،احساس کردم داره ارضامیشه گفتم عزیزم قول میدی تامن کارمم تموم نشده پانشی،گفت آره به عقب جلوکردن ادامه دادم دیدم داره میلرزه سریع چرخوندمش وروش خوابیدم مثل کسیکه شک بهش واردمیکنن میپریدبالا ومنم مطابق باحرکاتش کیرموبافشاربیشتری توکصش عقب جلومیکردم اونقدادامه دادم تاآرو شد،ولبخندی بسیارناززدم،باچشای کاملاخمار،که نشان ازرضایت کاملش ازسکس داشت ،شل شدم دوباره افتادم کنارش.وازش لب گرفتم زبونموتودهنش میچرخوندم واونم اینکاررومیکرد،یه ردبول وژل روان کنندموازتوی کیف سکسم برداشتم ،بیچاره هنوزنمیدونست چه بلایی میخوام سرش بیارم.ر دبول رو بازکردم.لامصب قندانگارازراه دهن جذب میشه انرژی گرفتم به پشت خوابوندمش ژل روریختم روانگشتم وبادستشکش انگشتموکردم توکونش ،برگشت وباخنده گفت میخوای چیکارکنی ؟معلوم بودباسکس قوی که کردیم حامدیادش رفته(اسمهامستعار)،بعدچندلحظه دوانگشت سه انگشت ،کیرم خوابیده بودگذاشتم لای سینه هاش،دستاشو آوردسینه هاشوچسبوندومن عقب جلومیکردم.سریع دوباره کیرم سفت شد.سعی کردم کیرم تاته ببرم تابدهنش نزدیک بشه،ببینم عکس العملش چیه.چندلحظه حواص نبود

 
مابعدازچندباربرخوردسرکیربادهنش متوجه شدم منظورم چیه.گرفت دهنش وشروع کردمیک زدن.کیر روازدهنش درآوردم ورفتم پشتش برارسیدن بخواست چندی سالم(یعنی توکون تپل اماسفت یه دختر)آروم آروم کیرموهل دادم تو خوشبختانه ژل اثرکرده بود،خب اونم باراولش نبود .یکباردیگه حشرم زدبالا.این باربیش ازقبل روکیرتمرکزداشتم.عقب جلو.آه سولماز.کونی،کیرم دهنت
-کیرم توکون ناز و تپل و بقچه ایت

نبضم تندترشدودیدم داره آبم میاد.چرخوندمش وکیرموکردم توکصش تلمبه های آخرروتوکصش زدم وسرانجام لحظه ی موعودفرارسید،یکی ازبهترین لحظات عمرم.ارضاشدن وخالی کردن منی توی کص…
ی شب دیگه چند دست از کص و کون باهاش کیف کردم که بهونه ازدواج آورد و پرید.
بعدا تو وایبر دوتاعکس کذاشت .یکیشوگم کردم امایکیشو دائم میبینم وحسرت میخورم که چه کوسی از دستم رفت…
 
 
نوشته : کیرلوس کیرتوش

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *