این داستان تقدیم به شما

باسلام

من ۲۷ سالمه و مجردم یه خواهر دارم که ۵ سال ازم کوچیکتره واونم مجرده یعنی دم دمای رفتنشه …
***
 
از حدود یسال پیش ارتباطم باخواهرم عوض شد راستش بایه خانوم شوهردار دوست بودم و حسابی باهم سکس داشتیم که یهو ترکم کردو منم حسابی ریختم بهم اولاش امیدوار بودم برگرده یا لاقل یکی جاش پیدا کنم که نشد ومنم پناه اوردم به خواهرم.اولین باری که دستمالیش کردم حسابی شاکی شدو گریه کرد منم عذرخواهی کردم و چند روز بعدش دوباره برگشتم سرنکته اول دوباره ودوباره تا اینکه این اواخر حسابی بهش گیر میدادم واونم برعکس گذشته ها ممانعتی نمیکرد وخیلی ساده ازش ردمیشد تا اینکه امروز اول شهریور ۹۶رسید.کارخواصی نداشتم و تو خونه بودم داشتم فیلم سکسی میدیدم که حسابی حشرم زد بالا تا اینکه تو یکیشون که دختره از کون میداد وحسابی اوه اوه میکرد ابم فواره کشید و ارضا شدم رفتم خودمو شستم و اومدم خونه حسابی ترش کرده بودم تا اینکه با خودم گفتم ترتیب خواهرمو بدم.

 
خواهرم توحیاط بود که اومد بالا و گفت بلند شم تا پرده ها رو نصب کنیم منم یکم طول دادم تا اینکه اومد کنارم نشست وداشتم پروفایل اینستامو چک میکردم که بیخیالش شدم و گوشیمو انداختم کنار رو بغلش کردم خیلی راحت و خونسرد خوابید کنارم یه کم گردنشو بوسیدم و دستمو گذاشتم رو باسنش و کوسش اما حسابی محافطه کاربود وبااینکه حال میکرد بروش نمیاورد توهمون وضعیت بودیم که خواهر کوچیکم که ۱۰سالش بود اومد خونه و زود خودمونو جمع کردیم بلند شدم وپرده هارو انداختیم و خواهر کوچیکم رفت بیرون میز تلوزیونووسط خونه گذاشته بودم زیر پام وقتی کارم تموم شد اومدم پایین
 
خواهرم خم شده بودو داشت تلوزیونو دستمال میکشید که حسابی کونش زده بود بیرون بایه شلوار قرمز وتنگ که حسابی حشریم کردو از پشت بهش چسبیدم و اونم به محض بلند شدن بادستام ممه های خوش فرمشو مالیدم خیلی اروم بود چرخوندمش طرف میز تلوزیون ویکم مالیدم بهش تا اینکه بایدستم شلوارشو دادم پایین خواست مقاومت کنه که باخوش رویی وشوخی خامش کردم و زود کیرمو دادم بیرون و مالیدم بهش و یکم بعدش شرتشم دادم پایین حسابی کفرش در اومده بود که گفتم نترس یه خورده لاپی و تمام کونشو طوری سفت گرفته بود که محال بود بتونم بکنم تو یخورده که لاپایی زدم دیدم حال چندانی نداد یخورده تف زدم به کیرمو گذاشتم دم کونش و مالوندم و یخورده که پاشو باز کرد کیرم و که حدودا ۱۵ سانته ولی حسابی کلفته رو فشاردادم که یهو سرش رفت تو کونش

 
خواست در بره که من مقاومت کردم ولی طفلی طاقت نیاورد و زود کشید کنار داشت میز تلوزیون و مینداخت زمین که ازش فاصله گرفتم ولی بخاطر تنگی کون وحال اساسی که بابت ناز کردنش کرده بودم آبم با سرعت پاشید بیرون طوری که نتونستم خودم کنترل کنم و چند قطره از منیم ریخت کف خونه انتظار داشتم گریه کنه و حسابی دعوامون بشه واس همین زود رفتم دستشویی برگشتنی دیدم داره خونه رو جمع و جور میکنه و باعصبانیت گفت دیدی چیکار کردی که منم گفتم خوب یکم طاقت میاوردی اینجوری نمیشد که اونم با پوز خند گفت نه اینکه تو طاقت اوردی…

 
مرسی که خوندید
 
 
نوشته؟

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *