این داستان تقدیم به شما
سلام
از سایت شما خیلی سپاسگزارم چند روزی است به توصیه دوستم داستانهای سایتتون را می خونم کمکم کرد تا آرزوی #دوساله ام را امشب عملی کنم
اسمم امین است 26 سالمه تیپ اروپایی ها هستم چون مادر مادر بزرگم رومانیایی بوده تو فامیل #بور و #بلوند زیاد داریم
زن داداشی (فرح)دارم اونم بلونده از فامیلهای طایفه مادریم هست 24 سالشه بیش از دو ساله زن داداشم شده
در زیبایی و لوندی و تیپ نمونه طایفه است خیلی علاقه داشتم که منم زنی به زیبایی و تیپ فرح داشته باشم خیلی با هم جوریم پیش من خیلی آزاد می گرده جمعه که گذشت میخواست بره آرایشگاه رنگ موهاشو تیره تر کنه خیلی بلونده زنگ زد گفتن بخاطر کرونا باز نیستیم گفتم فرح من برات میذارم پرسید مگه بلدی گفتم موهای مامان را همیشه مگه من نمی ذارم ؟ گفت اخه موهام خیلی بلنده مگه میتونی
گفتم اره شماره رنگشو گفت رفتم دوتا گرفتم با اکسیدانهای مربطه زنگ زدم چیزی نمیخای گفت برو داروخونه دوستت یه لیست برات میفرستم اونارو هم بگیر بیار که فرستاد واتساپم نگاه نکردم به دوستم که داروسازه واتساپش فوروارد کردم نوشتم اماده کن بیام ببرم
تا دکترو دیدم گفت امین مبارکه کی زن گرفتی خبردار نشدیم
گفتم چطور گفت کاندوم خاردار وقرص ضد بارداریو…ِ #سفارش دادی خخخخ
خوب شد نگفتم برای زنداداشمه الکی گفتم برای مامانه چون مامانم هنوز جوونه 51 سالشه ولی هزار آفرین مثل دختر 20 ساله می مونه پدرمم خوشتیپ و چهره اش خیلی جوانه کمی شوخی کردیم و گفت خوش بحال مامان و بابات که گرمند مال من عین برادر و خواهرند سالهای ساله تعطیلن …
اوردم خونه فرح (خونه مال فرح است ارث پدری رسیده) گفتم فرح ابروم پیش دوستم رفت بخاطر #کاندوم گفت وا چرا؟ می گفتی رنداداشم میخا بچه دار نشه
گفتم الکی بجای تو مامانو دادم دم تیغ خخخخ
باور کنید من 26 سالمه تا امشب با هیچ زنی نبودم از فیلم سکسی هم زیاد حال نمی کنم #نمیدونم #باورتون میشه یا نه درست نمیدونستم #سوراخ کس دقیقا کجاست فکر می کردم ابتدای چاک کس یا وسطشه
به فرح گفتم میتونم باز کنم یکی از بسته هارو کاندومو ببینم چطوره یکی را پاره کرد و داد دستم دیدم مثل حلقه ای که #بادکنک مانند بیرونشه
بهانه ای شد پرسیدم چطوری استفاده می کنند گفت تا حالا استفاده نکردی ؟!
گفتم نه
پرسید دوس دختر نداشتی ؟ با هیچ زنی تا حالا نبودی ؟
گفتم نه طرز استفادشو رو انگشتم نشان داد کیرم داشت خودکشی می کرد قلبم تو دهنم می زد گفتم اینا مال مردو اذیت نمی کنند؟
پرسید چرا ؟! گفتم خوب وقتی مال مرد سفت میشه این فشار میاره مخصوصا این حلقه اش
تا اخر بازش کرد گفت ببین چقدر بلنده مال داداشت نصف اینم نیست مال تو چطوره گفتم اندازه همین میشه ولی توش جا نمیشه خخخخ
گفت خوشبحال زنت گفتم زنم کو؟! گفت می گیری دیگه خخخخ
زنگ موبایلش خورد داداش بود می گفت دارم میام گوشت و ماهی چقدر بگیرم پرسید کجایی گفت تهرانپارسم تو دفتر دوستم ساعتی کار دارم لیستی داد و بمن گفت زود بیا رنگو بذار یه روز خلوت بود بیا تا خوب یادت بدم .رنگو میکس کردم گفتم برو لباستو در آر یه تاپ جمع و جور بپوش تا #نایلونی که گرفته بودم بکنم گردنش یه تاپ خیلی سکسی پوشید بیشتر سینه بند بود تا تاپ پشتش کامل باز بود دو تا بند از بالا و پایین داشت از بالا کمی از سینه هاشم بیرون بود که با دیدنش نسفم بالا نمی اومد کیسه را کردم گردنش و حالا دستام می لرزه خلاصه رنگو با حوصله گذاشتم 45 دقیقه تایم داشت تا رفت حمام اومد بیرون مبارکی گفتم حوله کرده بوددتنش یه حوله هم موهاشو خشک می کرد سینه هاشو نوکشونم دیدم و خیلی #تشکر کرد گفت ببخشا برو بیرون الان داداشت میاد بعد اون بیا بهشم نگو من رنگ گذاشتم گفتم من میرم کار دارم نمیام فکر کرد قهر کردم گفت نمیخا بری ولی رفتم تا امروز عصر زنگ زد بیا کارت دارم رفتم دیدم یه #شلوارک تنگ لی پوشیده کوتاه ریش ریش رون سفید پر باسن گرد قلمبه جنیفری یه تاپ بالای نافشم باز موها را حالت داده با چشمانی سبز خوش رنگ که شبیه همیم گفت تنهام شب داداشت گفته خیلی دیر میرسم نزدیکای صبح (شمال بود) تو خونه نه طبقه بالایی و نه پایینی هیچکدام نیستن ترسیدم شب بمون اینجا تا داداشت بیاد
من قیلا هم خیلی میرفتم پیشش ولی زود میخوابیدم فقط گاهی دزدکی می رفتم نگاهش می کردم که همیشه هم رو شکمش می خوابه با شلوارک آزاد تا تکان می خورد در می رفتم
شامو زود خوردیم گفتم اونروز قرار شد کاندومو بگی چطوری استفاده می کنند گفت میکشن رو اونجای مرد تا ابش نریزه تو زن با خنده گفت
سریالی از جِم با هم دیدیم تو انتهای سریال فرح که رو کاناپه دراز کشیده بود خوابش برد منهم رو #کاناپه تخت مانند دراز کشیده بودم ساعت 22 بود. سریال بعدی شروع شد صدا کردم فرح. فرح خواب بود اووومی کردو چرخید پشتش شد سمت من که یاد داستانهای سکسی گاییدن زن داداش ها افتادم جرئتم زیاد شد چشام به باسن زیباش قفل شد نمیدونم چقدر طول کشید ولی برای اولین دفعه دستامو روی رونهای لخت و باسنش که شلوارک را میترکوند کشیدم هرچه دستمو به رون باسن و لای پاش کشیدم تکانی نخورد دستمو بردم از سمت شکمش دیدم دکمه اش باز و زیپشم پایینه فهمیدم دلش میخا من بکنمش
دیگه کنترلم دست خودم نبود
شلوارک و شورتشو باهم در اوردم خودشو زده بود به خواب از سمت کونش دیدم کسش توپول لب گذاشته رو لب باد کرده اماده پذیراییه دستمو لاش بردم تا سوراخشو پیدا کنم هرچه سمت شکمش رفتم سوراخی نبود تا اوردم سمت کونش که انگشت به راحتی رفت تو سوراخش قبلن ها خیلی نمیدونستم زنها هم دلشون مثل مردا میخا ولی تو سایت شما این چند روز شاید 50 تا داستان سکسی خوندم دیگه می دونستم و ترسی نداشتم مخصوصا سکس با زن داداش چند تایی خونده بودم
همونجوری که خوابیده بود کیرمو کردم تو کسش اهی کشید تو چند بار جلوعقب دیگه دست خودمم نبود یک عالمه اب ریختم تو کسش حالا بیدار شده بود منو بغل کرد گفت بازم منو بکون قربون اون کیر خوشگل و کلفتت برم باز دلم خواست لخت شدم تا #پشم در اوردم این دفعه طولانی شد ابم داشت می اومد فهمید گفت بریز تو کسم تشنشه باز ریختم تو کسش یکساعتی هم لخت بغل هم بودیم باز دلم خواست گفتم فرح اجازه هست گفت بعد از این من مال تو ام هر چه می تونی بکن منم دلم میخا گفتم دوس دارم روت باشم گفت منم دوس دارم اونقدر گاییدم تا ابم اومد مال #فرح هم خودش گفت دو بار ارضا شدم
بوسیدم و لباس راحتی پوشید منم لباس راحتی کردم اومدم اتاقم که همیشه میخوابیدم یکساعتی شد داداش رسید اهسته اومد تا بیدار نشسم من بیدار بودم داشتم همین اتفاقات را می نوشتم الانم سکوت است نمیدونم #داداش هم فرح را گایید یانه ولی صدایی نیومده فکر میکنم سکس نکردن دوس دارم صبح بخوابم تا داداش رفت اونقدر بکنمش تا سیر بشم.
امین از تهران
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید