این داستان تقدیم به شما
اخطار:
انتهای این داستان خشن و حال بهم زن است در صورت عدم تمایل به سبک فتیش از خواندن این داستان خوداری کنید.
***
با سلام برخی دوستان خوب منو میشناسن اما بگذارین باز هم خودمو معرفی کنم .
من مهری شعبانی سه تا بچه یک دختر هجده ساله و یک دو قولوی پسر چهارده ساله ناز با نام های سوگل، سپهر و سروش دارم. من چون شاغلم اصولا سعی میکنم از وقتی که با بچه ها دارم درست استفاده کنم بیشتر با مهر محبت به تربیت اونها بپردازم تا به حال هم علیرغم اینکه پسر بچه هام خیلی شیطنت میکنند از تنبیه بدنی جز به ندرت استفاده نکردم ولی اخیرا چند باری هم که این کارو کردم یک جای سالم تو تنشون نذاشتم و تا به گوه خوری نیفتادن رهاشون نکردم البته ماجرا های تنبیهات عادی اون هارو قبلا منتشر کردم که اگه دوست داشته باشید اینجا هم میگذارم. اما ماجرای امروز من مربوط میشه به چند روز پیش که با سکس در ارتباطه منتها قبل از نقل اون بگم که من و شوهرم نزدیک بیست ساله که باهم ازدواج کردیم جالبه بدونید که با گذشت این همه سال به واسطه صمیمیت زیاد بینمون همچنین شهوت بالای هر دو ما تا جایی که تونسته و میتونیم باهم رابطه سکسی برقرار میکنیم حتی وقتی بچه ها خونه باشن و حشر ما بالا بزنه به بهانه ای مثلا به اسم تنبیه اون هارو تو اطاق حبس میکنم و خودم میپرم تو بغل شوهرم حتی پیش اومده من خیلی شهوتی شدم و برای این که محمود منو بکنه به زاری و التماس افتادم
خلاصه ما هفته ای چهار پنج بار و روز های تعطیل روزی دو سه بار میپریم بغل هم و تا محمود منو دل سیر از جلو و عقب نکنه رهاش نمیکنم تا چند شب پیش هم وقتی شام خورده ظرف هارو جمع کردم به شوهرم اشاره کردم آماده باشه خودم هم نگاه محبت آمیزی به بچه ها کردم و گفتم بچه ها مگه فردا نمیخواهیم بریم بیرون شهر؟ چرا مامان جون، پس لطف کنید برید بخوابید من و پدرتون هم کمی باهم صحبت داریم که به شما هیچ ربطی نداره پس جیش بوس لالا اه مامان میخواهیم فیلم ببینیم؟ داد زدم خفه شو سروش خفه شو مثل این که دلت کتک میخواد نه یالله گم بشید تو اطاقتون یالله وگرنه با کتک میخوابونمتون بلند شدم شلنگ رو بردارم که سوگل گفت باشه مامان میریم فقط مارو نزن آفرین حالا بفرمایید بچه ها طبق عادت دست وصورت من و پدرشونو بوسیدن و به طرف اطاق هاشون روان شدن من هم دست محمود رو گرفته به سوی اطاق خواب رفتم چراغ رو خاموش کردم طبق عادت در رو از تو قفل کردم و رو تخت ولو شدم محمود هم کنارم دراز کشید محمود گفت واقعا میخواستی بچه هارو بزنی با ناز گفتم مگه شک داشتی جونی؟ نمیرفتن بخوابن زیر ضربات سوزناک شلنگ میکشتمشون هرکی تو رو نشناسه این جور مواقع فکر میکنه زن باباشونی؟ عیب نداره تربیت صحیح بچه ها واجب تر از فکر بقیست.
در حالی که این جملات رو میگفتم همزمان پیژامه و زیر پیراهن محمود رو در آوردم اون هم سریع لباس های منو در آورد خلاصه سریع مقدمات کار رو فراهم کردیم ابتدا محمود از بالا شروع به ماساژ گردن سینه ها و آرام آرام کوس و کونم کرد من هم ضمن مالیدن تن و بدن محمود آرام کیرشو دستم گرفتم و تو دهنم کردم اون هم سریع سراغ کسم اومد و شروع به خوردن کرد تا جایی حشرم بالا زد که داد زدم بکن کثافت بکن و اون هم کیرشو آروم تو کسم حول داد و مثل یک ادمی که تا به حال زنی رو نکرده شروع به کردن من کرد. حالا نکن کی بکن محمود با سرعت عجیبی تلمبه میزد من هم اینقدر داق بودم که ضمن این که به شدت آه و ناله میکردم با دو دست رو کپل های محمود شتررق میکوبیدم نزدیک به چهل دقیقه محمود بالا و پایین رفت و یک هو آبشو تو کوسم خالی کرد و منو ارزا کرد دوباره این بار خودش زیرم رفت و منو رو انداخت این بار نوبت من بود که با بشین پاشو های دقیق اونو به وجد بیارم من هم که زنی ورزش کار و قوی بنیه هستم کارمو به نحو شایسته ای انجام دادم سپس نوبت کونم بود که محمود کیر طلا تا ته توش بکنه چنان منو میکرد که باور کنید تا اون روز و تو این بیست سال اون جوری منو نکرده بود من هم بی ملاحظه که بچه ها تو اطاق دیگه خوابن داد میزدم بکن کثافت بکن تو رو خدا مهری تو بکن جرش بده وگرنه عین بچه هات می اندازمت زیر کتک بکن فقط بکن …
کار ما حدود یکی دو ساعت طول کشید محمود که حسابی خسته شده بود دو تا محکم در کونی بهم زد و بلند شد بره توالت اما وقتی در اطاق خواب رو باز کرد بره بیرون یک هو خشکش زد سریع در رو بست و گفت مهری بی چاره شدیم، بیچاره چی شده محمود؟ هیچ چی بابا سروش و سپهر تو پذیرایی بودن همین که در رو باز کردم پریدن تو اطاقشون. خاک بر سرمون شد که محمود یعنی اونها چیزی فهمیدن؟ نمیدونم بابا نمیدونم تو در مورد مسائل زیر شکمی چی یادشون دادی؟ حیچ چی فقط سوگل رو در مورد این مسائل سر بسته روشن کردم اون میدونه بکن بکن یعنی چه اما پسر ها نه فعلا ول کن فردا یک جوری آمار در میآرم چیزی فهمیدن یا نه اگه خواسته باشن کنجکاوی بی مورد کرده باشن سر کارشون با سیخ و کتکه چنان میزنمشون چنان تخماشونو میکشم که مرغ های آسمون به حالشون گریه کنه … به هر حال اون شب دو بار دیگه محمود کیرشو تا ته تو کوسم خالی کرد صبح روز بعد خیلی طبیعی به گردشمون رفتیم البته زیر چشمی هم مراقب حرکات پسر ها بودم اما چیز مشکوکی تا شب از بچه ها ندیدم. دو روز بعد هنگام ظهر که تازه دراز کشیده بودم یکهو هوسی شدم زیر چشمی اطاق بچه ها رو دید بزنم وقتی نگاه کردم خدای من برای اولین بار دیدم که پسر ها لخت شده هم دیگر رو بغل کردن و مثلا دارن مثل من و محمود باهم حال میکنن اونجا شستم خبر دار شد که ای داد بیداد بچه ها صحنه سکس ما رو اون شب دیدن و …
اون لحظه در حالی که حسابی عصبانی بودم و اگه جلوی خودمو نمیگرفتم بچه هارو کشته یک کاری دستم میدادم اما برای مشورت با محمود جلوی خودمو گرفتم همچنین سعی کردم خودمو کنترل کنم تا بعد با یک باز جویی فنی ببینم بچه ها چیا فهمیدن و اگر لازم شد ضمن اینکه تاوان فضولیشون دادم اون هارو تا حدودی با مسائل سکسی آشنا کنم. اون روز عصر در حالی که آرام رو کیر محمود بالا پایین میشدم ماجرارو برای محمود با ناز مخصوص شرح دادم اون هم در حالی که آبشو تو کوسم خالی میکرد گفت میخواد خودش بچه هارو برای اولین بار گوش مالی بده تا دیگه از این گوه ها نخورن من هم گفتم نه محمود جون بگذار خودم میدونم چه جوری ادبشون کنم مطمئن باش گوه هم میدم بخورن و…
فردا حدود ظهر در حالی که رو مبل لم داده بودم پسر هاررو صدا کردم وقتی رو بروم رو مبل نشستن با مهربونی گفتم، خوب بچه ها امروز میخوام یک چیز جدید بهتون آموزش بدم اما قبل از اون میخوام یک سوالی ازتون بپرسم خوش دارم راستشو بگید وگرنه متوسل به کتک میشم و تا زیر زبونتونو کامل نکشم محکم میزنمتون فهمیدید؟ و آروم لپشونو کشیدم بله مامان جون فهمیدیم، آفرین حالا بگید ببینم دیروز ظهر تو اطاقتون چی کار میکردید؟ هیچ چی. هیچ چی؟ پس عمه های من هم دیگرو بغل کرده بودن و رو هم افتاده بودن نه؟
سوگل که شاهد بحث ما بود رنگ از روش پرید. ادامه دادم خوب جواب بدید ببینم سروش گفت مگه ما کار بدی کردیم مامانی؟ بد و خوبش بعدا معلوم میشه اگه بده پس شما و بابا چرا بعضی مواقع این کارو میکنید؟ امن که سعی میکردم بر اعصابم مسلط باشم گفتم مگه ما چی کار میکنیم سروش جان؟ هیچ چی هم دیگرو بغل میکنید بعضی موقع ها هم شما یا بابا دراز میکشید اون یکی خودشو مثلا بابا، روتون میخوابه یا حتی رو کمرتون میشینه بالا پایین میکنه لباساتون رو هم در میآرید.لخت میشید بعضی مواقع هم شما یا بابا آه و ناله میکنید و …. من که حسابی جا خورده بودم و در عین حال سعی میکردم خونسردیمو حفظ کنم پیف ملایمی کردم و گفتم ما شالا تو فضولی تو کار من و پدرتون هم پیشرفت کردید باشه خیله خوب اول نکاتی رو که میخواستم چند سال بعد بهتون بگم الآن میگم بعد هم ناچار یک تنبیه تر تمیز براتون در نظر گرفتم که خوب رو تون با شدت انجام میدم. تنبیه، تنبیه برای چی مامان جون؟
خفه شید گل های من خفه شید معلومع برای دید زدن من و باباتونهه هه تازه میگن تنبیه برای چی اما فعلا به حرف های من گوش کنید رو مبل کمی جا به جا شدم تصمیم داشتم شفاف و سریح مسائل جنسی رو برای بچه ها توضیح بدم لذا دستمو دراز کردم سپهر رو از رو مبل بلند کردم کیرشو از رو شلوار گرفتم و گفتم این چیه مامان جون سپهر که کمی ترسیده بود بی ادبی نکنه نزنمش کمی مکث کرد گفتم راحت باش پسرم بگو نمیزنمت، اسمش چیه؟ دودول مامان جون آفرین دودول یا کیر پس کیر اینه؟ آره به چه دردی میخوره سروش؟ و کیر اون رو هم با دست دیگم گرفتم هیچ چی میریم باهاش دست شویی شاش میکنیم خوبه دیگه چی مادر نمیدونم، خوب من بهت میگم وقتی دو نفر دختر و پسر باهم عروسی میکنند و زن و شوهر میشن یک سری روابط خاص باهم برقرار میکنند. چه رابطهع ای مامان مهری؟ مرد باید زنشو بغل کنه یا روش بخوابه یا نه، زن هم میتونه رو شوهرش بخوابه سپس آقا اینو (اشاره به کیر بچه ها کردم) تو سوراخ اینجای زن (و با دست به کوسم اشاره کردم) فرو میکنه چند بار این کارو میکنه، هر دو از این کار لذت میبرن تا این که یک نوع آب از مرد خارج و تو سوراخ اونجای زن که اسمش کوسه میریزه. همین، این جوریه که خانم و آقا مادر و پدر میشن.
یعنی مامان بچه این جوری درست میشه؟ بله سروش جان یعنی تو و بابا هم این کارو میکنید بچه دار بشید؟ خنده بلندی سر دادم و گفتم نه عزیزم این کارو فقط برای لذت میکنیم همینبعضی مواقع هم که من داد میزنم باباتون کیرشو تو سوراخ کونم میکنه … . مامان ما نمیتونیم این کارو بکنیم؟ نه عزیزم فعلا تا چند سال دیگه اصلا فکرش رو هم نباید بکنید اولا این کار فقط بین زنها و شوهر ها که باهم عروسی کردن انجام میشه مثلا من نمیتونم با عموتون یا داییتون این کارو بکنم یا باباتون با سوگل و خانم های دیگه فقط باهم میتونیم ثانیا نباید کسی این کار ما رو ببینه که شما دو تا احمق دیدید و تا چند لحظه دیگه با یک مامان عصبانی طرفید که شمارو زیر کتک آش و لاش میکنه و انواع تنبیهات رو رو تون انجام میده. مامان تو رو خدا ما که نمیدونستیم درسته نمیدونستید اما گفته بودم وای به حالتون اگه حرف های من و باباتونو مخفیانه گوش کنید یا تو اطاقمون سرک بکشید گفته بودم یا نه ها؟ و داد زدم ها؟ اره گفته بودید ولی ببخشید تو رو خدا گوه خوردیم تو رو خدا. در حالی که گوش بچه ها رو گرفته بلند میشدم یکی یک اردنگی حواله باسن بچه ها کردم و داد زدم گم بشید ببینم و با دو تا پس گردنی آبدار پسر هارو سمت اطاقشون روانه کردم و به سوگل اشاره کردم وسایل تنبیه رو بیاره همین که وارد اطاق شدیم ابتدا مشت سنگینم رو تو هوا تاب دادم و با تمام قدرت رو کمر بچه ها فرود آوردم تا بچه ها که از شدت ضربه بی حال رو زمین افتادن از جاشون بلند بشن، در رو از تو قفل کردم و با تمامی وجود سمت بچه ها حمله کردم و عصبانیتم رو که تا اون روز نگه داشته بودم رو تن و بدن پسر ها در غالب ضربات سیلی، پس گردنی، مشت و لگد نازل کردم حالا نزن کی بزن تاراپ تاراپ تاراپ تاراپ در حین زدن هم از دندون ها و ناخون هام برای تکه پاره کردن بدن بچه ها استفاده کردم در حالی که داد میزدم آشغال های کثافت حالا پدر سگ ها فضولی میکنید ها؟ تاراپ تاراپ تاراپ دلتون کیر میخواد ها؟ ها؟
تاراپ تاراپ تاراپ میدونم چی کارتون کنم تاراپ بمیرید خبرتونو برام بیارن اصلا چرا که نه خودم میکشمتون خودم نعشتونو می اندازم تو توالت تاراپ تاراپ چنان این دو تا بچه رو از زمین کنده این ور آن ور اطاق پرت میکردم انگار دارم دستمال کاغذی پرت میکنم من که اصولا این جور وقت ها آدم خشنی هستم فکر نمیکردم یک روز این قدر بچه هارو محکم بزنم اما چرا نه من اون روز دقیقا شده بودم یک مادر کاملا بیرحم … بعد از بیست دقیقه کوبیدن سنگین پسر ها در رو باز کردم و وسایل رو از سوگل گرفتم و دوباره در رو بستم و خیلی آروم گفتم خوب خشکل های من میبینم که هم خودم و هم شما رو برای بخش اصلی تنبیه بدنی آماده کردم حالا زود شرت و شلوارتونو پایین بکشید ببینم میخوام هم زمان با دو وسیله حسابی باسن و پک و پشتتونو سرخ کنم بجنبید ببینم بچه ها در حالی که به شدت گریه و التماس میکردن دیگه نزنمشون برای این که بیشتر عصبانی نشم اطاعت کردن. خودم جفتشونو رو تخت انگار که اتفاقی نیافتاده مثل یک پرستار مهربون که مریض رو میخوابونه، دمر خوابوندم از زیر هر دو رو به هم بسته سپس به پایه های تخت با طناب بستم حالا هر دو در اختیار من بودن سیم برق در یک دست و شلنگ گاز در یک دست دیگم یک دور تو اطاق قدم زدم، نفس عمیقی کشیدم، شروع کردم به زدن شتررق شتررق تصمیم داشتم در نهایت بی رحمی و محکم طوری بچه هارو بزنم که دیگه هوس نکنند نه تنها هم آغوشی پدر مادرشونو دید نزنن هم نشینن بکن بکن بقیه مردم رو از نزدیک یا دور تماشا کنند شتررق شتررق در حالی که من سکوت کرده فقط نفس نفس میزدم و بچه ها هم گریه و التماس دست های من مرتب بالا میرفت و با ضرب سیم و شلنگ رو رو باسن و پشت بچه ها فرود میآورد گه گاه هم جای سیم و شلنگ رو بین دستام عوض میکردن تا هر دو به نسبت مساوی ضربات رو دریافت کنند شتررق شتررق شتررق بعد از حدود زدن پانزده دقیقه ای این بار کمربند رو به جای شلنگ برداشتم و کار رو ده دقیقه دیگه ادامه دادم بچه ها از حال رفته بودن که این مرحله رو تمام کردم موقتا از اطاق بیرون اومدم از سوگل خواستم به پسر ها آب بده خودم هم یک سر توالت رفتم وقتی برگشتم این بار ترکه خیس چوب رو برداشتم و مجددا تنبیه رو آغاز کردم…
شتررق شتررق شتررق وقتی این مرحله تمام شد گفتم خوب بچه های خوب الآن زخم هاتون رو پانسمان و ضد افونی میکنم باید مامانی بره سر کار وقتی برگشت بقیه سزای فضولیتونو میده و با گرفتن یک نیشگون فوق العاده دردناک ازشون خداحفظی کردم. وقتی عصر از سر کار برگشتم بعد از سلام و رو بوسی با سوگل طبق معمول همیشه با صورتی شاد و خندان اطاق پسر ها رفتم در حالی که میبوسیدمشون گفتم با کتک هایی که صبح خوردید چطورید؟ آماده هستید که تا باباتون میاد بقیه کارو انجام بدم نه؟ و خودم ادامه دادم ولش کن آمادگی شما چندان مهم نیست برم یک چیزی بخورم بیام شروع کنیم نیم ساعت بعد از سوگل خواستم پسر هارو به سمت آشپز خانه هدایت کنه جالبه برای اولین بار سوگل هم که دفعات قبلی تنبیه پسر ها گریه و التماس میکرد اون هارو تنبیه نکنم، دست به کار شد و تا برادر هاش دم آشپز خانه برسن، دو سه تا سیلی و پس گردنی آبدار نثار داداشاش کرد. من هم کفگیر آهنی رو رو گاز شعله ملایم گذاشتم وقتی بچه ها با گریه رسیدن ابتدا سروش رو گرفتم و گفتم الآن تموم میشه مامان جون خیلی باهات کار ندارم فوقش پنج دقیقه رو میز ناهار خوری خمش کردم تا کفگیر داق بشه ابتدا با سیم برق چند تا آبدار و محکم رو کپل هاش کوبیدم سپس کفگیر رو برداشتم در حالی که پیف بلندی میکردم آروم رو کپل هاش چسبوندم
نعره سروش به آسمون رسیده بود که کفگیر، رو ران ها و صاعد دست بچم آروم گرفت سپس با یک حرکت زیر بغلم زدم و به سمت دیگه آشپز خانه پرتش کردم عینا همین کار رو با سپهر هم کردم سپس بلافاصله جفتشونو کشان کشان و با ضرب سیلی و پس گردنی به سمت توالت بردم این بار از سپهر شروع کردم در حالی که محکم با یک دست پس گردنی های آبدار نثارش میکردم با دست دیگم سرشو در حالی که آروم میگفتم چیه گوه خوش مزست نه داخل کاسه توالت دو سه بار فرو کردم با سروش هم همین کارو کردم بعد در حالی که حالت تحوع امونشونو بریده بود باز به ضرب سیلی و پس گردنی در سکوت کامل وادارشون کردم با زبون توالت فرنگی رو تمیز لیس بزنن سپس در حالی که بچه ها دیگه نای گریه و التماس رو نداشتن، با دو دست بیضه هاشونو تو دستم گرفتم در حالی که فشار میدادم گفتم خوب حالا میخوام درس امروز رو بپرسم، صبح گفتم اسم این چیه؟ بچه با گریه: کیر مامان جون باهاش چی کار میکنند؟ بابا ها فشار میدن تو سوراخ مامان ها تا بچه درست بشه آفرین ضمنا یاد گرفتید دیگه تو اطاق خواب مامانی و بابایی رو دید نزنید اگه باز هم این کارو بکنید خوب باز هم تنبیه میشید اما اگه این کارو نکنید چند سال دیگه خودم یک کاری میکنم شما هم مثل پدرتون من یا هر کس دیگه رو که دوست داشتید بغل کنید کیرتونو تا ته تو سوراخشون کنید در حین گفتن این حرف ها شلوارمو پایین کشیدم و گفتم حالا مثل بچه های خوب بیایید برای تشکر کون مامانی رو لیس بزنید و دست پاشو ماچ کنید
بچه ها هم اطاعت کردن و تا ده دقیقه کونمو بی دریغ در اختیارشون گذاشتم. این بود ماجرای من انشالا قصد دارم سر موقع عملا سکس با یک زن خشگل مثل خودم رو بهشون یاد بدم و احتمالا خودم یکی دو دور کوس و کون بهشون بدم.شاید هم بیشتر احساس میکنم پسر هام کیر کلفت بشن حیفه از دست بدم شما نظرتون چیه بهشون بدم یا نه؟ در آینده بدم یا از همین حالا؟
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید