این داستان تقدیم به شما

سلام من #مریم هستم بیست و هفت سالمه و شش ساله ازدواج کردم شوهرم مرد خوبیه و من خیلی دوسش دارم و خیلی هوامو داره و نیازهای جنسی و عاطفیمو رفع میکنه هفته ای دوبار با هم سکس داریم در مورد خودم بگم پوستم سفیده و چشام سبزه و سینه هام شصت و پنج و کوچیکه اما باسن بزرگ و خوش فرمی دارم و اینکه من خواستگار زیاد داشتم اما عاشق حمید شوهرم شدم ماجرا از اون شروع شد ک شوهرم ماشین رو فروخت چون بدهکار بود برا همین من ک عادت داشتم با ماشین رفت و امد کنم مجبور شدم تاکسی بگیرم بعد ی مدت اعتراض کردم ک خسته شدم ک شوهرم اژانس رو پیشنهاد داد من هم ارایشگاه بازار خونه فامیلا هرجا میخواستم برم با اژانس میرفتم راننده اژانس یه پسر جوونی بود ک مودب بود به اسم محراب برا همین شماره شو گرفتم و هرجا میخواستم برم با همون راننده میرفتم نگاههاش رو دوس داشتم کم کم با هم شوخی میکردیم و صمیمیتمون بیشتر میشد تا اینکه یه روزی میخواستم بازار خرید کنم ک نیامد و من با تاکسی رفتم کلی میوه و وسایل خریدم زنگ زدم
 
با عصبانیت بهش گفتم ک کلی وسیله همراهمه حتما بیا ک دیدم اومدش و بهش گفتم ک ازدستت ناراحتم و این حرفا ک رسیدیم #خونه گفتم وسایل زیاده بیارش تو خونه گفت باشه اومد تو خونه وسایل گذاشت گفت من برم گفتم نه کجا بشین چایی بخور بعد برو دیدم با مکث نشست رفتم تو اتاق مانتو دراوردم یه بلیز پوشیده با #دامن بلند پوشیدم بعدش رفتم اشپزخونه داشتم چایی دم میدادم ک دیدم منو از پشت بغل کرد شوکه شدم گفتم چیکار میکنی دیوونه شدی گفت تو خیلی زیبا و خوشکلی من عاشقت شدم گفتم بیخیال من متاهلم خب باش من دیوونه تم میخوام مال من باشی #کیر #شق شده اش رو ب دامنم فشار میداد چون کونم بزرگ بود حتی تو دامن هم خودنمایی میکرد شروع کرد ب مالوندن سینه هام و دست کرد تو دامنم کسم رو دست میکشید بدنم داغ شده بود دوباره گفتم بس کن دیگه هرچی میگفتم بدتر میکرد یهو منو بغل کرد و برد رو تخت انداخت شروع کرد ب باز کردن لباسم و سینه هام زبان میزد دیگه اه و ناله ام در اومده بود رفت پایین و دامنم دراومد #شورت توریمو پاره کرد

 
کسم رو روز قبل شیو کرده بودم بنابراین تمیز بود شروع کرد ب لیسیدن من لذت میبردم تا اینکه وایساد و شلوارش دراورد کیرش سفید بود و کمی دراز من کیر مرد غریبه تا حالا ندیده بودم برعکس دوستای متاهلم ک دوس پسر هم دارن و حسابی ب دوس پسراشون کس میدن کیرشو ب لبام نزدیک کرد گفت بخورش شروع کردم ب #خوردن و #لیسیدن کیرش ک ابش اومد و ریخته شد تو دهنم اعصابم خورد شد چقدر زود اومد گفت الان کست رو میخورم ک دوباره کیرم سرحال بشه پاهام باز کردم و شروع کرد ب لیسیدن اوووف داشتم دیونه میشدم کیرش دوباره شق شده بود گفتم منو بکن اونم از خدا خواسته کیرش رو وارد کسم کرد تند تند تلمبه میزد بدنم سست و بیحال شد ارضا شدم بهم گفت برگرد برگشتم و مدل #داگی شدم #تلمبه هاش محکمتر کرد تا اینکه اب داغش ریخت تو کسم شانس اوردم حامله نشدم الان یکسال ازین ماجرا میگذره و ما هروقت فرصت بشه با هم سکس میکنیم و بگم ک ب شوهرمم میرسم و با اونم رابطه دارم

 
خوش باشید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *