این داستان تقدیم به شما
سلام
من یه مدتی هست که وارد دنیای عجیبی از سکس و شهوت شدم…
میدونم این موضوعی که میخوام بگم شاید برا یه عده عقب مونده ی ذهنی که معمولا مسلمون و از خونوادههای عقب افتاده ی بدبخت هستن یا افغانیا خوشایند نباشه ولی فکر میکنم که این موضوع تو ایران واقعا الان هستش تعدادشم زیاده …
سکس مادر و پسر
اگه یه سال پیش این جمله رو یه جایی میخوندم فقط در حد فانتزی باور میکردم و زیادم برام جالب نبود ولی تقریبا یه ماهی میشه که تنها فکر و ذهنم شده سکس با مادرم
ما یه خانواده ۴ نفره ایم یه برادر بزرگتر از خودم دارم که یه شهر دیگه سربازه(۹ ماه خدمته)
خودم بیست سالمه
مادرم ۳۷ سال پدرمم ۵۵ سالشه
رک بگم بدون دروغ مادرم خیلی سکسی و خوشگله و کیر هر مردی رو شق میکنه بچگیام( ۶ سالگیم ) با چشمای خودم دیدم
قشنگ هنوزم که هنوزه یادمه چجوری داشت زیر یه مرد دیگه اه و ناله میکرد مرده آمده بود آبگرمکنمونو درست کنه ولی آخرش مادرمو خیلی سفت و محکم کرد دروغ چرا اون صحنه ها که یادم میاد بعضی وقتا برام لذت بخشه
نگید مادر مقدسه یا فلانه وقتی یه مادر دوتا بچه کوچیک داشته باشه و تو خونه خودش وقتی شوهرش میره سرکار یه مرد غریبه مثل یه جنده اینقدر میکنتش که لخت روی تخت از حال میره پسر کوچولوشم همه ی اون صحنهها رو میبینه اون پسر وقتی بزرگ میشه اون صحنه ها یادش میاد و یه حس عجیب بهش دست میده اینو اونایی که این موضوع رو تجربه کردن خوب میفهمن..
البته اینم بگم تاالان من فقط سکس مادرمو با فقط اون مرد که گفتم دیدم اونم چندین سال پیش بعد اون تاالان چیزی ندیدم یا شایدم بروز نداده
بگذریم
قضیه من برمیگرده به یه ماه پیش من وقتی مامانم از حموم میومد بیرون با یه حوله که دورش پیچیده بود دیدمش سینه هاش و کونشو پوشونده بود ولی روناش کامل بیرون بود
روناش واقعا کلفت و سفید بود
(از اون زناس که سکس باهاش حال ادمو خوب میکنه خیلی خوب حال میده به ادم چون اون اخ و اوفاش به اون مرده هنوز تو گوشامه)
خلاصه من از اونروز خر شدم اصلا کل انگار دیگه منی که قبلا با اون فیلمای سوپری(دخترای کم سن و پورن) حشری میشدم دیگه با اون فیلما حال نمیکردم ولی وقتی یه سوپر زن سن بالا میدیدم حشرم بد میزد بالا تاجایی که رفته رفته گرایشم رفت سمت فیلمای سکسی مادر و پسر
یه هفته ای میشد فقط فیلم مادر و پسر میدیدم
اینم مطمعن بودم مطعننن بودم که خود مادرمم از سکس با من بدش نمیاد چون خیلی وقته که دیگه با پدرم سکس نمیکنن دوست پسر اینام نداره و بدش نمیاد بهم کوس بده، وگرنه اگه یه درصد میدونستم دارم راه اشتباهی میرم و این کار فقط در حد فانتزی میتونه باشه اصلا نمیرفتم سراغش…
بگذریم٫من تقریبا ۲ هفته پیش بود که گوشیم نیاز به فلش پیدا کرد کلا ویرووسی شده بود و نمیشد باهاش کار کرد
من گوشیمو بردم دادم فلش بزنن یه روز کار داشت فقط ولی منی بت میزنم هرروز گوشی لازممه اونروزم واقعا هرکاری کردم نتونستم بدون گوشی دووم بیارم با کلی اصرار و فلان یه روز گوشی مامانمو ازش قرض خاستم گفتم سیم کارتتو دربیار یه امروز من استفاده کنم فردا که گوشی رو گرفتم میدم بهت اونم داد بهم..
تا عصر گوشی رو فقط صرف بت زدن و اینا کردم شب داشت شروع میشد من یکم حشرم زد بالا همینجوری دوباره رفته بودم تو فاز سکس با مامانم و همشم کلافه بودم که یه راهی پیدا کنم که یه تست بکنمش ببینم اونم راضیه باهام باشه یا نه دارم به کاهدون میزنم،
همینجوری داشتم فکر میکردم یه لحظه یه فکری زد به سرم گوشیش که دستم بود کیرمم راست بود با خودم گفتم یه عکس از کیرم بگیرم و میذارم تو گالریش بمونه پاکم نمیکنم فردا که گوشی رو بهش دادم ببینم عکس و العملش چیه اگه داد و بیداد کرد صددرصد تو فاز اینکار نیست و منم باید بیخیال بشم یجوریم این قضیه رو میشورم میره مثلا میگم برا دوست دخترم گرفتم درسته بازم بد بود ولی خب به هرحال بهتر بود ولی نه اگه عکس العملی نشون نداد ینی دلش میخاد..
همون شب یه عکس از کیرم انداختم گذاشتم تو گالریش موند فردا ظهر شد رفتم گوشی خودمو تحویل گرفتم گوشی اینم دادم بهش و با کلی استرس و هیجان فوق العاده منتظر موندم،دو سه ساعت گذشت از این موضوع دیدم هیچ واکنشی نیست گفتم حتما نرفته گالری
عصر شد بازم ازش هیچی ندیدم یکم امیدوار شده بودم ولی بازم شک داشتم که دیده یا نه
تقریبا ساعتای ۸/۹ شب بود دیدم رفت حموم تا رفت زود رفتم گوشی رو چک کردم دیدم عکسه تو گالری نیست
قلبم داشت همینجوری میکوبید که چیشدههه
به رو خودم نیاوردم همینجوری با هیجان نشستم تا از حموم اومد بیرون و بازم دیدم با همون حوله دورش از حموم در اومد رفت اتاقش تا لباس بپوشه من اون چند ثانیه که رد میشد فقط و فقط چشمام رو روناش بود دیگه واقعا میخاستم باهاش باشم چون همه شرایطم جور بود داداشم که خونه نیست بابامم عصرا میره بنگاهیه دوستش میشینه شبا برمیگرده اون وسط هرروز ۴٫۵ ساعت با مامانم تنهام که میتونیم کیف دنیارو کنیم
خلاصه خانوم لباس پوشید اومد بیرون(تنها بودیم تو خونه)
از همون شب رفتارش یکم تغییر کرده بود نه که بد بشه ها نه یجوری شده بود انگار اونم هیجان داشت من مطمعن بودم کیرمو دیده وگرنه اگه نمیخاست که الان تنهاییم به روم میاورد و بدخلقی میکرد با این حال حالا گرچه خوب و بد ولی فهمیدم که اونم دلش میخاد باهام باشه
منم میخاستــــــــــــــم
واقعا فارغ از اینکه هرچی میخاد بشه میخاستم،
الان چندین روزه که از این قضایا میگذره واقعیتش تو این دو هفته اخیرم روز به روز بهم نزدیک تر شدیم تا جایی که همین چندروز پیش بحثمون به دوست دخترم کشید و گفت تاحالا رابطه داشتی گفتم نه و فلان…
از این موضوعات فقط چندهفتس که میگذره ولی رفتار مادرم با من زمین تا اسمون فرق کرده حتی چندبارم تو این مدت بند سوتینشو که همیشه وقتی از حموم میومد بیرون میداد بابام ببنده یا خودش تو اتاق میبست و پیرهن میپوشید میومد بیرون منو صدام کرده من رفتم بستم و فقط با یه شورت و یه سوتین جلوم بوده..
راستش بچه ها من الان همه چی جوره ولی نه فعلا اون جراتشو داره بیاد جلو نه من دارم بااینکه هرشب دارم حســــــرت میخورم ولی هنوز جراتشو پیدا نکردم..
میدونم درکش سخته ولی اونایی که تو شرایط من بودن میفهمن من چی میگم میترسم انقدر دست رو دست بذاریم هردومونم که دیگه کلا قید این موضوع از هردوطرف زده بشه..
من فقط اینو میخام بگم سکس با مادر چیز ممکن و واقعا لذت بخشیه نمیدونم عواقبش چی میشه تاییدم نمیکنم اینکارو میدونم کار زشتیه ولی واقعا لذت خاصی داره که شاید چند روز اینده این حسو تجربه کنم
به هرحال خوب و بد هرچی که هست من گرفتارش شدم
از اینکه این حرفارم اینجا گفتم یه حس راحت شدن بهم دست داد.
احساس میکنم خیلی نمیگذره که میکنمش،اگه این اتفاق افتاد اگه مایل بودین میتونم براتون مو به مو همه چی رو تعریف کنم که چیشد
نوشته: امیر رضا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید