این داستان تقدیم به شما
دیونه… کردی تو کسم؟!!
خوب بذارین بگم این جمله از کجا اومده. اول از خودم بگم که یه پسر معمولی نسبتا لاغر هستم.چون فوتبال بازی میکنم و زیاد هم بازی میکنم وزنم از حالت عادی هم کمتره.اما چی شد که به یه سکس رسیدم. داستان کوتاه میگم براتون
یه دوست صمیمی و پولدار دارم که از ۶ سالگی باهم دوست بودیم. خودش اصلا اهل سنتی بودن نیست اما خانوادش شدیدا سنتی هستن و این باعث شد که دوست عزیز من تو سن ۱۹ سالگی با یه دختر خیلی خوشگل و تا حدی مذهبی نامزد بشه. این خانم اسمش مینا بود و بدون شک میتونم بگم قبل از نامزدی حتی با یه پسر هم هم صحبت نشده بود چه برسه به اینکه بخواد دوست بشه. خلاصه کلام این دوست ما هم خوشحال بود از این وضعیت. من پسری بودم که کلا ۲ تا دوست دختر بیشتر نداشتم و با هیچ کدوم هم بیشتر از لب گرفتن پیش نرفته بودم و به خاطر ورزش کردن از لذت کاردستی هم محروم بودم.
بعد یک سال شب عروسی دوست عزیز من رسید و من به عنوان صمیمیترین دوستش تنها کسی بودم که خارج از جمع خانوادگی این عروسی بود.شدیدا معذب بودم و نمیدونستم چکار کنم. ۲ ۳ ساعتی از عروسی گذشته بود که تصمیم گرفتم بی سرو صدا بعد از شام فرار کنم. شام که خوردم بدون حتی خداحافظی به سمت پارکینگ باغ رفتم که ماشین بردارم که متوجه شدم از پشت ماشین دود کمی میاد بیرون. کنجکاو شدم و رفتم که ببینم چیه. پشت ماشین من روی یه سنگ بزرگ یه دختر نوجوان که چادر دور خودش پیچیده بود سیگار به دست ایستاده بود. به محض دیدن من سیگار پرت کرد یه طرف و تازه به خودش اومد دید که من غریبه هستم. فوقالعاده زیبا بود و چهرش آشنا بود. سلام کردم منتظر جواب موندم ولی اون داشت فقط نگاه میکرد. بعد چند لحظه با کمی ترس جواب داد، میخواست از اونجا بره که جلوشو گرفتم…
-با این بوی سیگاری که میدی واسه خودت دردسر درست میکنی. یکم وایسا که بوش کمتر بشه
-آخه الان شک میکنن خیلی وقت که اینجام
با یکم عصبانیت گفتم
-این کارا دردسر هم داره دیگه
سرشو انداخت پایین و جوابی نداد
-چند سالته؟
-چطور مگه؟
-میخوام بدونم از چند سالگی داری از این کارا میکنی
-۱۵، سیگار مگه ایرادی داره؟
-واسه یه دختر اونم از این سن آره خیلی ایراد داره
نمیدونم چرا شاید چون خودم مخالف شدید سیگار بودم واسه سیگار کشیدن یه دختر غریبه اینقدر عصبی شده بودم. به هر حل کمی باهاش حرف زدم و فهمیدم که اسمش سمیراست و خواهر کوچیکه عروسی. خیلی راحت میشد فهمید که شیطنتهای خاص خودشو داره و چهره جذابش همونجور که هوش از سر من برد عقل از سر هر پسری میپروند. بهش شماره دادم و با کلی منت قبول کرد…
همون شب ذهن من به اندازه کافی مشغول شده بود اما نمیخواستم حتی این اتفاق به صمیمیترین دوستم بگم. چند شب ازش خبری نبود تا اینکه تو تلگرام به من پیغام داد. کم کم باهم گرم گرفتیم و با اینکه ۵ سال ازش بزرگتر بودم اونقدر باهوش بود که تفاوت سنی احساس نمیکردم. حتی نمیتونستم بحث به مسائل دلخواه خودم بکشم چون با حرفاش کاملا من در اختیار خودش داشت. این رابطه تا ۱۰ ماه حالت عادی و دوستی معمولی داشت و تو تمام این مدت و ۶ بار اونم تو پاساژ یا بازارهای مختلف همدیگرو میدیدیم. اما دوسش داشتم و با این همه محدودیت با همه چیزش کنار میومدم. حدوداً ۳ ماه پیش بود که بحث سکسو خودش کشید وسط. الان دیگه ۱۶ ساله بود و با شناختی که ازش داشتم میدونستم به این نیازش اهمیت میده و واسه بر طرف کردنش ترسی نداره.
از جزئیات میگذرم و فقط میگم بعد از ۱ ماه راضی شد که با من سکس کنه و همه چیز برنامه ریزی شد. قرار بود که وقتی پدر و مادرش به همراه دوست من و دختر بزرگشون به یزد میرن اون خونه بمونه و یه روز با من بگذرونه. البته موندنش به بهانه آزمون آزمایشی بود. به خودم رسیدم و قرار بود برم پیش دختری که لختترین حالتی که ازش دیده بودم یه لباس پوشیده و بلند بود. به خونشون رسیدم که در برابر خونه ما قصر بود. وارد شدم و چیزی که میدیدم واسم مثل یه حوری بهشتی بود. جلوی در ورودی با یه تاپ بنفش و یه شلوار کشی به همون رنگ ایستاده بود. به محض اینکه بهش رسیدم منو بغل کرد و لبمو بوسید. حسابی تعجب کرده بودم. باور کنید یا نه، همه این اتفاقات اولین باری بود که بین ما میافتد. بغل کردن بوسیدن و همه اتفاقات بعدش.
اون آماده بود که اولین سکس خودشو داشته باشه، اونقدر آماده که من تمام اعتماد به نفس خودم از دست داده بودم و کمی ترسیده بودم. اونم خوب فهمیده بود واسه همین کمی منو تنها گذشت ( به گفته خودش واسه اینکه ببینه من در میرم یا نه ). وقتی برگشت کاملا مشخص بود که دیگه نه سوتین داره نه شورت. پوست سفیدش فوقالعاده جذاب بود و آرایش ملایمش با چشمای سیاهش همخونی داشت. خودش عاشق موهای کوتاه بود ولی عقاید خانوادش باعث شده بود که بلندی موهاش تا باسنش باشه چون هیچوقت کوتاهشون نکرده بود. یه آهنگ گذاشت ( باعث تعجب بود که ماهواره داشتن ) و خودش جلوی من شروع به رقص کرد. همزمان با رقصش به من گفت که باید حواسم باشه که جوگیر نشم که پردشو بزنم، حواسم باشه که حتما به ارگاسم برسونمش، حواسم باشه که جایی از بدنش ردی از خودم نذارم و چیزهای دیگه. اما من فقط محو بدنش بودم که نفهمیدم کی تاپ از تنش درآورد. حدس من قبل از دراوردن تاپش سایز ۷۰ بود ولی وقتی که تاپی وجود نداشت تازه متوجه تپلی سینه هاش شدم که میشه گفت ۸۰ بود. زیاد توضیح نمیدم تا خودتون تصور کنین. نشست روی پاهای من و وحشیانه شروع به خوردن لبم کرد اما من حواسم بود که ردی از خودم باقی نذارم و آروم آروم باهاش بازی میکردم. شاید نیم ساعت طول کشید تا اینکه جفتمون لخت بشیم و آماده واسه سکس. اول کسشو که صورتی رنگ بود واسش کمی خوردم و اونم کیر منو که یه سایز نرمال داره کمی ساک زد. درسته که کلی هیجان داشتیم اما جفتمون ناشی بودیم.
جوگیر شده بودم و فکر میکردم که همون بار اول میتونم به حالت سگی بکنمش. با روغنی که خودش داده بود کونشو چرب کردم و همینطور کیر خودمو. کمی کیرمو بازی دادم و با دستای لیزم سینشو میمالیدم. همون لحظه بود که از خودم بی خود شدم کیرم لیز خورد و رفت سمت کوسش. با اینکه فقط یه فشار کوچیک بود اون فکر کرد که من فرو کردم تو کوسش. یه لحظه تمام شهوت هر دوتامون خوابید و من ناجور گند زده بودم. میدونستم که ادامه نمیده و باید دیگه برم اما من اونو دست کم گرفته بودم.اون قصد داشت هرجور که شده یه سکس کامل داشته باشه. دوباره خودش با لب گرفتن شروع کرد و این بار هر دو خیلی زود حشری شدیم. ایندفعه اون خوابید و به روش قدیمی کونشو کمی داد بالا تا کیرمو بذارم توش. مطمئنم که همتون تجربه داشتین و میدونین که بعدش چی شد. بعد از ۱۰ دقیقه سکس غیر حرفی آبمو رو کمرش خالی کردم. با اینکه فوقالعاده بد بودم تو سکس اول، اون لذت برد و کمی قبل از من آبش اومده بود.
این اولین سکس ما بود و تا الان ۳ بار دیگه هم این تجربه باهم داشتیم اما تو خونه من. رابطه ما خوشبختانه خیلی خوبه و فکر کنم حالا حالاها ادامه داره. کمی به فکر ازدواج باهاش هستم اما اون که هنوز کنکور هم نداده ذره ای بهش فکر نمیکنه. به قول خودش اصلا دوست نداره مثل خواهرش از فضای دانشگاه محروم بشه
امیدوارم لذت برده باشین
نوشته: …
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید