این داستان تقدیم به شما

سال ۷۷ بود قرار بود با خانواده خالم و داییم اینا بریم مشهد از ی طرف خوشحال بودم که واسه اولین بار (البته آخریش هم شد ) میخوایم بریم مسافرت و از ی طرف هم ناراحت …
روز موعود فرا رسید و علاوه بر خالم و داییم اینا خانواده عمه پسر خالم هم بودن. ۱۸ ساعت راه بود تو مشهد توی راه خیلی خوش گذشت و خوندیم وخندیدیم و تا اینکه ته اتوبوس خواب بودم که دیدم ی نفر داره کونم و میماله سریع بلند شدم دیدم پسر خالم رضا یواش در گوشم گفت رامین جون همه خوابن و فاصلشون با ما زیاده (آ خه اتوبوس ۴۰ نفره ایران پیما بود ما هم ۲۳ نفر بودیم )
بذار ی حالی بکنم گفتم آخه اگه کسی بیدار بشه چی تازه میخواییم بریم زیارت امام رضا گناه داره که گفت نترس اگه صدا نکنی کسی بیدار نمیشه و میخوام اینجا آخرین حالم و باهات بکنم تا تو مشهد گناهی نکنیم. اون موقع من ۱۰ سالم بود و رضا ۱۹ سالش با اینکه میترسیدم ولی وقتی گفت دیگه تو مشهد کاری نمیکنم یجورایی راضی شدم و خودشم وقتی دید سکوت کردم دستم و گذاشت رو کیرش که مثل سنگ سفت بود وگرم و خودش شلوار گرمکنم و شرتم تا زیر کونم کشید پایین و کیرش و تفی کرد گذاشت لای پام خیلی استرس داشتم و فقط این ور اون ور نگاه میکردم تا اگه کسی بیدار شد بفهمم رضا هم نفسش و حبس کرده بود خیلی یواش کیرش و لای پام تکون میداد و گونه هام و یواش وریز بوس میکرد بعد چند مین آبش اومد واسه اینکه صداش معلوم نباشه دهانش و رو شونم گذاشت و یواش گاز میگرفت و کیرش و از لای پام روی قاچ کونم میذاشت و آبش و تخلیه کرد. کونم خیس خیس شده بود به رضا گفتم کونم و پاک کن که اخم کرد و گفت اینجا که چیزی نیست بگیر بخواب هوا گرمه 5 دقه دیگه خشک میشه با اینکه ناراحت شدم ولی تو دنیای کودکانه خودم خوشحال بودم که تو این مدتی که مشهد هستیم کاریم نداره و از این هم مطمئن بودم که محمد پسر داییم که اونم من و میکرد کاریم نداره چون خیلی مذهبی بود بچه مسجدی و بسیجی بود و همیشه من و به مسجد و پایگاه میبرد و البته ترتیبمو هم می داد
رسیدیم به مشهد و ی مدرسه اجاره کردیم منم که بچه ای هم سن وسالم اونجا نبود با رضا و محمد و فرید که پسر عمه رضا بود و همشون ۹-۱۰ سال از من بزرگتر بودن میگشتم روز اول بعد از زیارت اومدیم خونه بقیه رفته بودن بازار داشتیم میگفتیم ومیخندیدیم و خوش میگذروندیم که محمد من و کشوند کنار و به رضا و فرید گفت از اتاق برن بیرون از پشت چسبید بهم و گفت زودی بخواب تا نیومدن از خجالت سرخ شدم و گفتم محمد فرید پشت دره نکنه به اونم گفتید که خیلی عادی گفت آره اونم قوم وخویشمونه. عصبانی شدم گفتم ولم کن میخوام برن که محکمتر فشارم داد و گفت و میخوای آبروت بره میخوای همه بچه های محل بفهمن کونی هستی تازه اگه من ورضا تو محل هواتو نداشتیم الان کونی محله بودی میفهمی ! گفتم پس چرا به فرید گفتید که گفت رامین تو که کونی هستی حالا چه فرقی میکنه بجای دو تا کون سه تا بدی این و که گفت پام شل شد دیگه حرفی نزدم و من و خوابوند و شلوارم کاملا از پام در آورد و روی شکم خوابیدم و اینقد تو شک بودم که نفهمیدن کی کارشون تموم شد دیگه اصلا روم نمیشد تو صورت فرید نگاه کنم وقتی میرفتیم حرم فقط از امام رضا میخواستم که دیگه من و نکنن و به امام رضا میگفتم بخدا اونا مجبورم میکنن این کار و بکنم آخه تو دنیای کودکی فکر میکردم این کار تو مشهد گناهش خیلی بیشتره خلاصه تنها مسافرت خانوادگی که در طول عمرم رفتم کلا در حال کون دادن بودم این کار تا اول دبیرستان ادامه داشت از اول دبیرستان که فهمیدم چه خبره جلوشون وایسادم و دیگه ندادم
ولی دیگه اون بچه با حال شوخ و شنگ نبودم تمام وجودم شده بود نفرت وخشم وکینه و انتقام

شدم ی آدم سی ساله که هنوز اون تجاوزها از یادم نرفته وقتی رضا و محمد و فرید و میبینم که چقدر خوش بختن که هم زن وبچه هم کار و ماشین و خونه و کلا همچی دارن هر سال میرن زیارت امام رضا ولی من دیگه از اون سال با اینکه چند بار پیش اومد که برم مشهد ولی نتونستم با خودم کنار بیام برم جایی که خانه تجاوزکاراست بخدا آدم حسودی نیستم ولی این سه تا زندگی منو نابود کردن یادم همیشه میگفتن میکنیمت کیرت بزرگ میشه و بختت باز میشه اما نه کیرم بزرگ شد و نه بختم باز شد ی کیر ۱۰ سانتی باریک دارم که حتی زنهای جنده هم مسخرم میکنن تا ۲۴ سالگی فقط بچه هایی که به سن بلوغ نرسیده بودن و میکردم دختر و پسرم برام فرقی نداشت چون اونا نمیتونستن کیر کوچکم مسخره کنن ولی از ۲۴ سالگی دیدم این کار خیلی کثیفیه دیگه این کار و نکردم الان ۷ ساله که سکس نکردم اونم منی که از ۸ سالگی وارد دنیای سکس شدم
حالم خیلی خرابه چرا خدا ی کیر به من نداد خداتون وشکر کنید وقتی فکر کردید که بدبختید بدونید که از شما بدبختر هم کسی هست که اون منم .
 
نوشته: بیمار بدبخت

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *