این داستان تقدیم به شما
بیست سال پیش شوهرم حمید که کارش تاسیساته گفت آماده شو برای سارا لباس و پوشاک زیاد وردار کاری در یک شرکت بزرگ دور از شهر و چند خونهی ویلایی نزدیک اون گرفتم بریم اونجا تو ویلای مدیر شرکت که زن و شوهر جوانی هستن تازه خانمش فارغ شده بمونیم کارهامو انجام بدم شرکت و خونه های ویلایی نزدیکش گازکشی نشده بود شوفاژ و موتورخونه باید نصب میکرد و لوله کشی داشت ولی مشگل داشت باید تعویض یا ترمیم میکرد خونه های ویلایی هم باید کامل شوفاژ کشی میشد مدت پیمانشو بیش از دو ماه تخمین میزد
از خودم بگم باور کنید نه بیش و نه کم میگم اسمم سپیده قدم نزدیک ۱۷۰ وزنم حدود ۶۰ سینه هام ۷۰تا ۷۵ باسنم ایکس لارج پوست تنم بسیار لطیف و سفید مو شرابی چشم سبز دخترم سارا شش ماهه بود شیر میخورد
مدیر شرکتی در استان قزوین که اسمش سپهر بود مردی قد بلند مو خرمایی بسیار شیکپوش و زیبا با تناسب اندامی فوقالعاده زیبا و ورزیده و چالاک دو تا اسب اصیل داشت هر روزه اسب سواری میکرد اسب را بدون زین سوار میشد اونجا فهمیدم که چرا اینهمه چالاکه از زمین پرش میکرد رو اسب و وقتی پیاده میشد هم تو حرکت اسب میپرید زمین وقتی اسب را یورتمه میبرد ابهت خاصی داشت
به محض ورود به خونش بقدری خونگرم بود انگار سالها با هم بودیم منم عاشق لختی و شیک پوشی، خانمش هم خیلی زیبا برازنده خودش زیر یک ماه بود زایمان کرده بود تو زایمان واژنشو شکافته بودن بخیه خورده بود یکبار عفونت کرده دوباره زخمشو تازه کرده دوخته بودن مامان خانمش از او تو ویلا پرستاری میکرد یکی از اتاقهای ویلا را به منو حمیدو دختر شیرخوارم دادن اما همش پیش هم بودیم روز دوم بود سپهر داشت واژن خانمشو که اسمش پردیس بود مداوا میکرد من رفتم پیشش دیدم بیچاره را تا چسب سوراخ کونش پاره کردن و بخیه شده کصش معلوم بود زیبا بوده اما سمت پایینش خیلی داغون بود منم دستی در مداوا داشتم چون دیپلمه بهداشت بودم گفتم سپهرخان بسپارش بمن تا برات درستش کنم مامان پردیس خندید تیکه انداخت سپهر کص پردیسو تقدیم من کرد گفت بیا نوش جونت سپیده جون مبارکت باشه خخخ
سپهر رفت دفتر شرکت حمیدم از صب میرفت شب دیر وقت میاومد
ناهارو با کمک مامان پردیس آماده کردم تلفن به دفتر سپهر کردم بیا عزیزم ناهارت آماده است !! نمیدونم چرا یهویی گفتم عزیزم! سپهرم کم نذاشت گفت رو چشام خانووم خوشگلم الان میام !!
بهتم برد بدجوری هم از وقت دیدنش عاشقش شده بودم میزو تنهایی چیندم ناهار با رسپی پردیس قیمه نثار گذاشته بودم بوش همه ویلای به اون بزرگی را گرفته بود ویلا سالنش فقط بالای ۲۰۰ متر بود و چهار خواب بالای ۳۰ متری که تو هر کدام سرویس کامل داشت با یه سرویس و حمام و وان عمومی در هال آشپزخونش بالای ۴۰ متر بود با دو تراس جنوبی و شرقی هر کدام بیش از ۵۰ متر در زمینی چهار دیواری و نرده کشی مستحکم بیش از یک هکتار با انواع درختان داخل آن
از محل تلفن تا اتاق سپیده دو درب بود میدونستم صدام نمیره
ادامه دادم سپهر جون من با پردیس چکار کنم رعایت نمیکنه؟
گفت سپیده جون نمیدونم کاری کن تا هر چه زودتر به بهره برداری برسه فکر منم باش شبا با حمید لاو میترکونید من بیچاره چکار کنم؟!
صدای در اومد قطع کردم مامان پردیس بود طولی نکشید سپهرخان اومد حمید هم که برای دیگران کار میکرد ناهارو شامشو میخورد شب دیر میاومد ویلا ناهار پردیسو بردم اومدم روبروی سپهر نشستم از غذام تعریف کرد منم از پردیس مایه گذاشتم مامانش خوشحال شد
دخترم سارا از خواب بیدار شد سر ناهار رفتم اوردم سر میز ناهار کمی تکان تکانش دادم آرام نمیشد مامان پردیس براش دوغ برد سینمو انداختم دهنش کاری کردم سپهر قشنگ سینمو ببینه سینه سفید ناز با نوک صورتی زیبا ،
دیدم سپهر رنگش عوض شد مامان پردیس دیگه نیومد موند پیش دختر و نوهش شیرم زیاد بود سینم تا از دهن سارا اومد بیرون شیرم ریخت صورتش و رو سینم
سپهر: ماشالا بزنم تخته چه شیری حیفه نذار بریزه
من: شیرم زیاده کلی میدوشم میریزم دور اذیتم نکنه سارا نمیتونه همشو بخوره
،بده حمید بخوره !
حمید چندشش میشه الان بیش از یکساله سینمو نخورده! از سینه خوشش نمیاد
خب پس از چی خوشش میاد؟! لابد رون دوست داره؟!
هی چه بگم چشت بخودت رفته خیلی کم حسه
سپیده جدی میگی؟ حمید از سینه به این زیبایی خوشش نمیاد؟!
چرا خوشش میاد اما نمیخوره فقط بوس میکنه و میماله
آخ اگه اون سینه ها مال من بود نه صبحانه نه ناهار و نه شام میخوردم همش سینتو میخوردم!
مال پردیسو بخور
مال تو یه چیز دیگس مال پردیس گنده است زیاد خوشم نمیاد
حالا حمید همش از سینه های پردیس تعریف میکنه که چه بزرگ و زیباس، راست میگی سپهر؟ شیر هم بخوری چندشت نمیشه؟
مونده شیر کی باشه!
مگه فرقی هم داره
بله
خب مث کی؟
مثل مال تو!!
چطور چندشت نمیاد؟!
میتونی تعارف کنی!
دیگه فرصت نداد چیزی بگم بغلم کردو لب گرفت و افتادم تو بغلش کیرش مثل نیزه از رو پیراهن و شلوارم میخواست سوراخم کنه یقم باز بود به راحتی دست کرد رو سینه هامو هر دو را کشید بیرون لبشو گذاشت عاشقانه تا همه شیرمو تو هردو سینمو خورد دستش رو کصم بود دو انگشتی اونقدر کصمو گایید ابم ریخت شورتمو خیس آب کرد گفت حیف کاش اونم میخوردم
دوس داشتم کیروش ببینم دستم رو کیرش بود تو مشتم جا نمیشد دو برابر مال حمید بود مامان پردیس درو باز کرد ما سمت شومینه تو زاویه ال سالن بودیم خوب بود لخت نکردمش زود سپهر سارا را مثل گربه ای که موشو دندون بگیره با دندونش چرخوند که سفتی کیرشو نبینه و منم سریع سینه هامو کردم تو تا برسه هی میگفتم تورا خدا سپهرخان دخترمو اذیت نکن و بخیر گذشت
تا عصر تشنه سکس موندم به حمید زنگ زدم امشب زودتر بیا دلم بدجوری سکس میخوا
گفت سعی میکنم!
شب طبق معمول مادرخانمش با زنش تو اتاق پردیس خوابیدن سپهر تو اتاق دیگه منم اتاقم حمید طبق معمول نبود قرار بود امشبو زود بیاد منتظرش بودم هر لحظه تو فاز سپهر بودم که انگشتاش تو کصمه و لباش رو سینه هام و تو بغلش دارم دست و پا میزنم
متوجه شدم سپهر با خیال راحت و حرف زنان اومد اتاقم
گفت: میخام پروژه ام را تکمیل کنم
گفتم: یواااش هنوز بیدارن
خخخخ نه اونا تا صب خوابن!
چطور؟
تو آبمیوشون قرص خواب انداختم مگه ندیدی مامان تلوتلو کنان رفت خوابید و دهن دره هاش قطع نمیشد!!
عجب راست میگفت بیچاره لقمه تو دستش خوابش برد سپهر دستشو گرفت برد اتاق زنش !
:سپهر بذار زنگ بزنم سر کار حمید نکنه الانه بیاد آخه گفتم امشب زود بیاد! کاش نمیگفتم همین الانه که بیاد!
پاشدم رفتم از سالن تلفن کردم حمید گفت تا بعد نصف شب زودتر نمیام .
حمید این چه وضعشه امشب قول داده بودی زود میام
سپیده بخدا کارم گیره خونه را جمع کردن تازه میخواستم بگم امشبو شاید نتونم بیام
گور پدرت نمیخام بیای حق نداری بیای بیدارم کنی نمیدونم اونجا چه گهی میخوری یا میکشی از مردی هم افتادی!
سپیده بخدا دروغ نمیگم گوشیو میدم دست آقا رضا باهاش حرف بزن راضیش کن میام ببین اگه دروغه هر چی میگی بگو
سلام سپیده خانم امشبو اجازه بده حمید بمونه تا این دو اتاقو تمام کنه جا برای خوابیدن نداریم خواهشن امشبو به من ببخش
منم میخواستم از اومدنش با خبر شوم حالا که نمیخواست بیاد چه بهتر! گفتم باشه حاج آقا امشبو به شما میبخشم باید ببخشین سه شبه زا به راهم کرده خوابم بپره تا صب بیدارم گفتم امشب زودتر بیاد تا نخوابیدم زا به راه نشم فقط برای همین!
باشه حاج آقا اصلن حمید مال شما فقط شبا یا زود بیاد یا خواست دیر بیاد بمونه نیاد اتاقم بیدار میشم تا صب خوابم نمیبره
حاجی هم باور کردو این مجوزی بود حمید راحت بعد اون هر شب که کارش طول میکشید میموند سر کارش میدونستم که تریاکشون مهیا بود بیشتر بخاطر اون میموند
تلفن که تمام شد تا برسیم اتاق خواب سپهر تو راه منو لختم کرده بود خودشم فقط شورت تنش بود پرتم کرد رو تخت اومد از نوک ناخن پاهام بوسم کردو نازم کرد ریز ریز اومد رونهای گوشتی براقمو چنان لیس زدو صورتشو مالید روی رونام تو جام بند نمیتونستم بشم التماسش میکردم کصمو پارش کنه هنوز شورتمو درنیاورده بود اومد از رو شورت، شورتی که خیس آبش کرده بودم بوسیدو اومد بالا تر سینه های رگ کرده ام شیرش سر میرفت اونقدر خورد تا تمومش کرد نذاشت دستمو ببرم رو کصم انگشتامو قلاب کرده بود تو انگشتاش بالا سرم اسیرم کرده بود تا میتونست لبو گردنمو میخورد تا رفت باز رو سینه هام رسید رو کصم شورتمو پارش کرد بعد کشیدش بیرون تو دستاش اسیر بودم و نهایت لذتو داشتم با دهن افتاد رو کصم چنان کص خیس آبمو خورد که تو کمتر از چند دقیقه نفسم بریدو بدنم لرزید ارگاسم رسیدمو آبم ریخت همشو خورد کاری که هرگز شوهرم نمیتونست بکنه و نکرده بود تازه شورتشو گذاشت در بیارم کیر خوش استایلشو برای نخستین بار لخت دیدم بزرگ و سفت مثل فولاد بود کیرشو فشار داد تو کصم بزور رفت توم به دو بار نکشیده خیلی زود ارضا شد بدون اونکه بپرسه ابشو ریخت تو کصم روم ولو شد و نوازشم کرد و لبو خوردو به ارامش رسوندم کیرش همچنان سفت موند و تو کصم بود دلواپس سارا بودم پا شدیم رفتیم اتاقم اونجا دمرو خوابیدم بالش کشیدم زیر شکمم از پشت گذاشت تو کصم بیش از نیم ساعت تو همو حال که عاشقش بودم منو گایید سرعتشو زیاد کرد گفتم سپهر بریز تو دهنم میخوام شیره جونتو بخورم زود از زیرش در اومدم به پشت خوابید دو دستی کیرشو تو دهنم جلو عقب کردم ابشو با فشار ریخت تو دهنم داشتم خفه میشدم اندازه لیوانی آب ریخت از لب و لوچم زد بیرون کشیدم بالا اب خودشو از دور لبم مثل گربه لیسید دهن به دهنم کرد نذاشتم خودش بخوره از دهنش گرفتم و اونم خوردم
از بوسیدن و خوردنم سیر نمیشده یک ساعت نشده دو بار منو گاییده بود باز دلم میخواست گفتم بازم میخام انگار کیرش در اختیارشه تو چند ثانیه سفت شد منو کشید روش خیلی راحت کیرشو کرد تو کصم گفتم بذار من بمالم و بالا پایین شم دوس دارم منم تو را بکنم گفت باشه تسلیمم در اوج لذت بودم چنان منو چرخوند زیرش که انگار میخا واقعن پارم کنه کاری کرد درست زمانی که به اوج رسیدم لحظاتی بعد ابشو ریخت تو کصم حس جالبی داشتم انگار تو رحمم همه سلولهایم در حال بیدار شدنه،! همهی رگ و ریشهام کشیده شد احساس خنکی کردم یه چیزی مث خوردن قرص نعناع حس باز شدن برنشها میده تو تمام اعضای تنم همچین حسی بیدار شد
تا افتاب بزنه نذاشت خواب تو چشام بره خستگی نمیدونست چیه بیش از سه ماه بوده کص نکرده بود صبحانشو خورد منم به سارا شیر دادم لبشو گذاشت باز چند مک از شیرمو خورد خوابیدم مثل همیشه رفت دفترش تا نزدیکیهای ظهر بود مامان پردیس بیدارم کرد گفت امشب هممون انگار بیهوش شدیم تو هم خوابی؟ پا شدم سری به کص سپیده زدم گازشو تعویض کردم ناهار دیر شده بود به سپهر جونم با عشوه و ناز زنگ زدم عشقم ناهار چکار کنم گفت از بیرون کباب میگیرم چیزی درست نکن باید تقویت بشی شب میخوام تا صب بگامت!
شب متاسفانه حمید زود اومد شام هم با هم خوردیم اما شب بعد و تا زمانیکه اونجا بودیم بارها سپهر منو گایید زنشو مداوا و پرستاری کردم کصش ترمیم شد اما جای بخیه و شکافتن موند الان ۲۰سال از اون ماجرا گذشته رفت آمدمون دایره سارا رفته شوهر دختر سپهر هم نامزد کرده نشده یکبار از من خسته بشه من ۴۱ ساله ام سپهر ۴۶ ساله سپهر منو زنشو از کص و کون آنچنان میکنه که حسرتی در دل ما نمیگذاره با پردیس سکسهایمو جابجا میگم نمیدونه شوهرش منو میکنه اونم میگه بارها میگه چقدر گاییدن شوهرت مث گاییدن شوهرمه مادر پردیس سه سال پیش فوت کرد بیش از یک ماه دپرس بود سپهر فقط منو میگایید حمید میدونه سپهر منو میکنه تریاکی سختی شده یادم نمیاد کی منو گاییده کاری نداره با زبان میگه بذار سپهرخان باهات سکس کنه اما کسی نفهمه
اسب سوار چالاک
خدا نگهدارتون سپیده
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید