این داستان تقدیم به شما
با سلام
داستان سکسم با استادم و اینکه چجور پردم رو پاره کرد رو میخوام تعریف کنم.این داستان مال 21 سالگیمه الان من 32 سالمه…
***
ترم سوم بودم که یکی از بهترین استادام (استادی که همه دوستش داشتیم)هرچند قیافه نداشت و یه شیکم گنده هم داشت ولی خیلی خوش اخلاق بود.خلاصه این استاد دو بار منو از یه درس انداخت واسه بار سوم وقتی نمرم رو توی برد دیدم خیلی به هم ریختم رفتم تو دفترش که مثلا برگه امتحانم رو ببینم.اینم بگم که هر نفر تنهایی میرفت توی اتاق و در رو هم میبست.وقتی رفتم داخل اتاق یه لبخندی زد و گفت بازم که افتادی منم گفتم استاد امتحان رو خوب دادم نمیدونم چرا ؟گفت بیا بشین برگتو ببینیم کنار خودش به صندلی بود نشستم برگم رو نگاه میکردم و حدودا 5 دقیقه که گذشت شروع کرد ابراز علاقه کردن و گفت الان بچه ها پشت درن واسه برگه هاشون برو آخر وقت بیا درست برگتو نگاه کنم.منم از همه جا بیخبر رفتم و آخر وقت اومدم حدودا یه ساعتی هم معطلم کرد تا خوب خلوت شد بعد صدام زد رفتم تو اتاقش درست روی همون صندلی که کنارش بود نشستم ورقه امتحان دستم بود و سرم توی برگه بود و اونم هی میگفت آره من عاشقتم و نمیتونم اصلا بهت فکر نکنم و .. از این حرفا منم که از خجالت سرم رو از تو برگه درنمیاوردم
یه دفعه دیدم دستشو گذاشت رو سینه هام و شروع کرد مالوندن خودم رو عقب کشیدم که دستشو گذاشت روی رونم و گفت میدونم زوده ولی بهم اعتماد کن من مات و مبهوت بودم و اونم جراتش بیشتر شده بود و دکمه هام رو باز کرد سینه هام رو کشید بیرون و شروع کرد به خوردن انقدر نوکشون رو محکم میخورد که از درد به خودم میپیچیدم ولی نفسم درنمیومد.همینجور که سینه هام رو میخورد و گاز میزد وحشیانه دستشو برد تو شلوارم از روی شرت وحشیانه میمالیدم که یهو یه صدایی اومد فورا خودش رو جمع کرد .پاشد رفت بیرون یه ده دقیقه بعد اومد درو قفل کرد و دوباره اومد سمتم این دفعه با خیال راحت مانتوم رو کامل باز کرد و سینه هام رو کامل درآورد ولی شلوارمو نه فقط زیپم رو کشید پایین همینجور که باهام ور میرفت بهم گفت پرده داری گفتم آره که اعصابش بهم ریخت ولی چیزی نگفت گفت نگران نباش کاریت ندارم.یکم با انگشت ک س م رو مالوند چوچولم رو میکشید انگشت میکرد تو ک سم البته خیلی کم چون میدید میترسم یه ساعتی باهام ور رفت ولی خودش اصلا لخت نشد .بعدشم بهم گفت برو فردا همین موقع ها بیا
فردای اون روز رفتم باز اتاق استادم راستش هم یجورایی خوشم اومده بود هم اینکه واقعا قصد نداشتم دوباره اون درس رو بیفتم با خودم گفتم یکم باهام ور میره منم که خوشم میاد نمرم هم میگیرم .خلاصه رفتم نزدیکای غروب بود و تقریبا دیگه کسی توی دانشکده نبود در زدم و رفتم داخل اتاق یه لبخندی زد و گفت بشین الان میام رفت بیرون و نیم ساعت بعد اومد داخل و درو قفل کرد مستقیم اومد سمتم چسبید بهم لبام رو کرد تو دهنش شروع کرد به خوردن زبونش رو میکرد توی دهنم حالم داشت بهم میخورد واقعا بدم میومد ولی چاره ای نداشتم خودم اومده بودم.همینجور که زبونش تو دهنم بود و میمالوندم مانتو و مقنعم رو دراورد خوابوندم روی مبل و افتاد روم تقریبا لختم کرده بود و وحشیانه سینه هامو میخورد جوری مک میزد که حس میکردم الان نوکشون کنده میشه یکی از سینه هام رو با دندون و اون یکی رو با دست نوکشون رو فشار میداد بعد رفت سمت ک سم دستشو کرد تو شرتم و شروع کرد به مالوندن دیگه آه و ناله میکردم که از ترسش دهنم رو بست با مقنعم و ادامه داد ک سم حسابی خیس شده بود انگشت میکرد دلم میخواست بلند آه و ناله کنم ولی نمیزاشت دهنم رو بسته بود.داشتم از شهوت میمردم آرزو داشتم کیرشو دربیاره ولی درنمیاورد فقط منو میمالوند چوچولم رو بازی میداد.انگشت شصتشو میکرد توی خط کسم و آروم بالا پایین میکرد سعی کردم دهنم رو باز کنم یه نگاهی بهم کرد و گفت چیه عزیزم کیر میخوای؟ منم با نگاهی پر از التماس سرم رو تکون دادم که آره .
خندید و کمربندشو باز کرد و زیپشو کشید پایین .کیرشو درآورد و اومد سمت صورتم دهنم رو باز کرد و کیرشو گرفت جلوعه دهنم منم محکم دهنم رو قفل کرده بودم اصلا حالم بهم میخورد نمیتونستم نگام کرد و گفت مگه نمیخواستیش؟گفتم تو رو خدا نمیتونم.گفت نمره نمیخوای؟گفتم چرا گفت پس بخور و انقدر زر نزن بازم بستم دهنم رو که بزور کیرشو هل داد تو دهنم موهام رو گرفته بود و سرم رو عقب جلو میکرد بزور فشار میداد تو حلقمو درمیاورد عق میزدم و گریه میکردم ولی همینجور ادامه میداد کیرش سفت و سیخ شده بود میرفت تو حلقم انقدر فشار میداد که حس میکردم الان خفه میشم .وقتی حسابی ساک زدم واسش خمم کرد روی میزش پاهام رو باز کرد و شروع کرد با سوراخ کونم ور رفتن انگشت میکرد و میگفت جون چه تنگه بعد شروع کرد تف انداختن روی سوراخم و کیرشو مالوندن دستشو گذاشت رو دهنم و محکم فشار داد و گفت صدات درنیاد و یه دفعه کیرشو تا ته کرد تو کونم جیغی کشیدم که اگه دهنم رو نگرفته بود کل دانشگاه جمع میشد توی اتاق از درد چشام سیاهی میرفت و گریه میکردم و اونم تند تند تلمبه میزد انقدر تلمبه زد تا آبش اومد و ریخت تو بعدشم زیپشو کشید بالا و بهم گفت پاشو خودت رو جمع کن .اصلا جون نداشتم از درد به خودم میپیچیدم .لباسام رو پوشیدم و وقتی خواستم بیام بیرون گفت بهت زنگ میزنم توی دفتر خطرناکه با این حیغ و دادای تو باید بیرون ببینمت.
راستش دیگه نمیخواستم برم بهش بدم.خیلی درد داشتم نوک سینه هام زخم شده بود و کونم که رسما پاره شده بود .مرتیکه عنتر حتی ژل نزد واقعا که وقتی قدرت داری دیگه واست مهم نیست چطور رفتار کنی با طرفت مثل حیوون برخورد میکنی.منم دو سه روز نرفتم دانشگاه تا حالم بهتر شد هم روحی هم جسمی.راستش من سنی نداشتم تا اون موقع نه کون داده بودم نه سکس داشتم یعنی چند بار حالا دستمالی شده بودم ولی سکس به اون معنی نداشتم.تا اینکه خودش بهم پیام داد که چرا نیومدی منتظرت بودم مگه نمره نمیخوای؟نمیدونستم چیکار کنم که از اونجایی که دیگه درد نداشتم دوباره خر شدم و جواب دادم البته خداییش وقتی میمالوندم خیلی حال میکردم وقتی کسم رو انگشت میکرد تنها چیزی که میخواستم کیر بود.جواب دادم که ببخشید نتونستم بیان دانشگاه.گفت اشکالی نداره به خودت برس یه آدرس واست میفرستم ساعت 8 شب اونجا باش منم گفتم باشه.
ساعت 8 رفتم به آدرسی که داده بود که با ماشینش منتظر بود بردن یه ویلا خارج از شهر وقتی وارد شدیم دیدم یه نفر دیگه هم اونجاست بهم نگاه کرد و گفت امشب قراره خیلی حال کنیم باهات که تازه فهمیدم چه خبره.التماس کردم گریه کردم بهم گفت مظلوم بازی درنیار بزار حال کنیم من خودم استاد دانشگام بیشتر از تو فکر آبرومم پس انقدر آه و ناله نکن و بزار حال کنیم. اگه نمیخواستی بدی نمیومدی.تازه اگه خوب بدی نمره خوبی هم میگیری.همینجوری داشت حرف میزد که دوستش اومد چسبید بهم و گفت خوب کسی آوردی این دفعه و محکم کونمو گرفت و خندید.رفتن لم دادن و من همینجور وسط سالن واستاده بودم.شروع کردن به ودکا خوردن و بهم گفتن لخت شو من تکون نمیخوردم.که استادم داد زد جنده بهت میگم لخت شو شروع کردم به لخت شدن لباسام رو درآوردم فقط شرت و سوتین تنم بود که گفتن خوبه حالا بیا جلو رفتم جلوشو بهم یه پیک دادن گفتن بخور شاید آدم شدی خوردم دو پیک که خوردم بهتر شدم دیگه خجالت نمیکشیدم بهم گفتن روی مبل روبرو بشین نشستم گفتن حالا با خودت ور برو سینه هامو میمالیدم کسم رو میمالیدم دیگه حشیری شده بودم کامل لخت شدم آه میکشیدم و کسم رو میمالیدم پاهام رو باز کرده بودم و میگفتم تو رو خدا کیر میخوام که اومدن بالا سرم لخت شده بودن یکی درمیون کیرشون رو میکردن توی دهنم منم ساک میزدم تخماشون رو میخوردم کیر یکیشون تو دستم بود و اون یکی تو دهنم گاهی هر دوتاشون باهم میکردن تو دهنم …
میدونستم بعدش نوبت کونمه پس خودم برگشتم به پشت و سگی کونمو دادم بالا این دفعه ژل آورده بود ژل زد و نوبتی کونمو میکردن انقدر تلمبه زده بودن که دیگه گشتد شده بود کونم درد نداشتم آه و ناله میکردم و بهم میگفتن بگو سگتونم بگو جندتونم منم بلند داد میزدم و هرچی میخواستن میگفتم کیر استادم تو دهنم بود و کیر دوستش توی کونم بعد نوبت استادم شد و بعد هم نوبتی به کونم گذاشتن دوستش ارضا شد و آبش رو ریخت تو کونم استادم یه نگاهی به کونم کرد و گفت این دسگه آب ریخته توش من یه سوراخ دیگه میخوام و برم گردوند و پاهام رو داد بالا و باز کرد میدونستم باید کس بدم بهش و پردم رو میخواد میخواستم مقاومت کنم ولی انقدر حشری بودم که نمیتونستم دلم میخواست کیرش تا ته بره توی کسم و جرم بده کسم دیگه تحمل نداشت پس چیزی نگفتم دوستش بالا سرم بود و پاهام رو باز نگه داشته بود و هی بهش میگفت رضا جرش بده جنده رو اونم هی سر کیرش رو میداد تو و درمیاورد میدید حشریم میخواست تشنه نگهم داره آه میکشیدم و ناله میکردم میگفت بگو جنده کی هستی میگفتم جنده تو میگفت سگ کی هستی میگفتم تو میگفت کست مال کیه میگفتم تو میگفت چی میخوای جنده؟میگفتم کیرتو میگفت باید التماس کنی بلند داد میزدم تو رو خدا جرم بده تو رو خدا بکنم میگفت چی میخوای میگفتم کیرتو میخوام جرم بدی میخوام پارم کنی که یهو کیرشو تا ته داد تو جیغ کشیدم و اون شروع کرد تلمبه زدن انقدر زد تا آبش اومد البته آبشو تو کسم نریخت و ریخت رو سینه هام .دیگه چیزی یادم نمیاد میدونم تا صبح با وجود اینکه تازه پاره شده بودم ولی نوبتی چند بار کردنم.
***
از اون روز به بعد تا درسم تموم شد تقریبا هفته ای دو سه بار بهش میدادم یا او اتاقش یا توی ویلای دوستش دونفری میکردنم.حتی الان که خیلی سال گذشته هراز گاهی پیداش میشه و منم بدم نمیاد بهش بدم گاهی با همون دوستش میان و عقب ماشین دوستش رانندگی میکنه و اون منو میکنه و بعدش جابجا میشن.امیدوارم تونسته باشم با خاطرم حشریتون کرده باشم.راستش الان که واستون تعریف کردم دوباره دلم خواست اون شب و روزا تکرار شه.
نوشته: سیما
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید