این داستان تقدیم به شما

من 40 سالمه زن دارم افتخارم این بودسوراخم اکبنده اما یه روز در حال سکس با زنم دستش دور باسنم بود حس خوبی پیدا کردم و یاد فامیلمون افتادم که زتش به زنم گفته بود شوهرش میگه دور سوراخشو انگشت بماله ویا انگشتشو چرب کنه بکنه تو کونش که کلی حال میده پس منم به زنم گفتم نگران شد که نکنه کونی باشم گفتم مقعد هم سلولهای لذت داه خلاصه وظیفشو انجام میده نمیده به غرببه اما مهمون یا غریبه مردی باشه و بدونه من نگاه نمیکنم کرم میریزه با فامیلی پیکنیک بودیم من و فامیلم خوابیدیم یدفه بیدارشدم یواشکی دید زدم زنش خواب بود زنم باسنش 1 متری طرف در حالیکه کلی جا بو و بعید بود اونجا بخوابه طرفم زیر چشی نیگا میکرد ملحفه کنار ودامنش بالا زانو بود جابجا میشد زنم لای پاشو نشون میداد یارو هم میمون و پپه اما زن بالاخره کسش میخاره قصدش دادنه ولی زن توجه مردها اعتماد بنفسه براش من اول جا خوردم اما کم کم حال کردم اگه پشت بهشون بکنم حتما کوسشم نشون میداد اگه کسی طالب اطلاع ار رفتار زنان خواست موثق بهش نکته بدم بهتر از کارسناسان احمق که این از المان میپره اون از بور کینافاسو میگه مهمتر از مشکلات زناشویی که ندانستن نکات کوچک زندگی هارو جهنم کرده در حالیکه به سادگی قابل حل شدنه و اکثرشون هم سوتفاهمه

نوشته: کوس قیقاژ

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *