داستان سکسی تقدیم به شما
لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…
رفتم تو و کتابو برداشتم، با کلی اصرار با گذاشتن کارت شناسایی گذاشتن چند ساعتی کتابو خارج کنم، اومدم بیرون،
محمد نبود دیدم جلوتره یه کم و داره دنبال یه دختر میره… رفتم دنبالش آروم که دیدم یهو دختره وایساد و شروع کرد به داد و بی داد کردن! بی شعور بی خانواده … پسر عمومم جوابشو میداد، همینطوری که نزدیک تر میشدم به نظرم شبیه تر میشد به الناز، میرفتم جلو و وقتی رسیدم نزدیک نزدکیش فقط نگاش میکردم، اما اون نگام نمیکرد که یهو برگشت و گفت تو چته چرا قفلی… که اونم یهو قفل کرد و نگام کرد، یهو گفت پدراااااام توییییی؟ گفتم آره، چطوری تو دختر؟ شروع کردیم حال احوال ، گفت هنوز همونجایین گفتم آره ، فعلا همونجاییم، گفت آره شنیدم شیطون شدی و یاسمن…
لال شدم یه لحظه ، گفت همه چیو میدونم… بحثو عوض کردم، شنیده بودم رفتین شهرستان ، گفت کرجیم دیگه، گفتم من فک کردم یه جای دوری رفتین ، گفت نه اما به نفعت شد رفتیم ماها…
گه پشته گه، همه چیم که فهمیده، یعنی من بگم همش واسه خاطر این بوده باور میکنه؟
خلاصه که دیرش شده بود گفت فعلا باید برم گفتم باشه و شمارش و گرفتم و رفت…
رفتیم تو پارک پسر عموم گفت اینو یعنی تو میشناختی؟ باوو دمت گرم، خیلی کس… گفتم خفه شو این یکیو روش شوخی ندارم، کتابو باز کردم، فهمیدم که زیادم گه نزدم و اون جرقه که زده بود درست بود، الان حتی اگه شکایت میشد نمیتونستن اثبات کنن که کار من بوده پس مجبود نبودم باهاش بمونم، اما از یه سمتم عذاب وجدان و …
کتابو تحویل دادیم و اون روز گذشت،
فرداش لابه لای اس ام اسا یاسی یه جوری بم رسوند که فهمیده النازو دیدم، تیکه مینداخت تا میدید من عصبی میشم بحث سکس و مینداخت وسط، تو تله گنده ای افتاده بودم، انگار میدونست نیاز داره که کیرم بره تو کسش پس پشت هم اینو تکرار میکرد، بعد دوباره شروع کرد؛ فک کن من و تو و الناز و دوست پسرش، فقط مشکل پرده من بود که حل شد…مونده بودم که یاسی اینطوری میگه که من فک کنم الناز جندس و با کسیه و پردشم خورده یا واقعیت داره…دنبال بهونه بودم به الناز زنگ بزنم و شروع کنم حرف زدنمومو، اما بهونه ای نبود، تا اونکه اون روز پاشدم رفتم کرج نزدیک همون پارک زنگ زدم به الناز ،
-سلام، خوبی الناز؟ چطوری؟
-خوبم تو خوبی؟ جانم؟
-الناز کار داشتم یه سر اومدم کرج، اگه هستی ببینمت.
-کجایی؟ -همون پارکه، -صبر کن میام.
خب نقشم گرفته بود تقریبا ، اهههه این چی میگه، یاسمن بود زنگ زده بود؛ چند بار زنگ زد برداشتم گفت که من دارم شب میام پیش الناز ، 3 تاییی میریم بیرون، گفتم باشه و دیدم انگار نمیشه کاری کرد اینارو، همه چیو به هم میگن اینا! تو فکر بودم که یاسی زنگ زد و گفت ساعت 6 جلو بوفه پارک، یه ساعتی مونده بود که به سیگار کشیدن گذشت، رسیدن، وای که چقدر الناز خوشکل تر بود ، شایدم به چشم من، اومدن و یاسی پرید بغلم و یه بوسم کرد و النازم دست داد، یاسی شروع کرد و جمع گرفت تو دستش، فک زدنش حرف نداشت، اگه شروع میکرد تا چند سال تموم نمیشد،
بعد نیم ساعت حرف زدن یهو یاسی گفت الناز امیر کجاست؟ گفت امروز دعوامون شد، ناخود آگاه گفتم بهتر، شنیدن اما به روشون نیاوردن، گفت سر چس گفت شر و ور و من دیگه حرفاشونو نمیشنیدم، همه چی اوکی بود دیگه فقط باید یه جوری میرفتم جلو که الناز ریپورت نده،
دو سه روزی گذشت که خونه یاسی اینا خالی شد، اما اگه میرفتم باید میکردمش، مشکلی نداشتم دیگه فقط نباید آبم میرفت تو کسش که اونم با یه کاندم حل میشد ، زنگ زد و گفت که خونمون خالیه و بیا اینجا… زنگ زدم درو باز کرد، پشمام ریخت وقتی دیدمش ! گفتم یاسی خودتی؟؟؟ آرایش خوب و ملایم و یه ست قرمز لباس زیر و یه نیم تن سفید و شلوارک نازک سفید که ست قرمز از زیر کامل معلوم بود!!! کفم بریده بود، فقط نگاش میکردم،
دستشو آورد زیر چونم و کشیدم سمت خودش، رفتم و انداخت خودشو رو مبل، رفتم روش و شروع کردم خوزدن لباش ، مک میزدم و اونم زبونش و تو دهنم میچرخوند، لباشو کبود کرده بودممم، گفتم مامانت کی میاد گفت راحت باش نمیاد حالاحالاها…
رفتم روگردنش و شروع کردم خوردنش، صداش کم کم داشت در میومد و آهه ملایم میکشید و لباشو گاز میگرفت…
لباسشو در آوردم و از رو سوتین نوک سینشو گاز زدم و سوتین و باز کردم و شروع کردم خوردن سینه هاش ، کامل تو دهنم بود یکیش، نمیدونم چرا انقدر حشری شده بودم، مک میزدم و آههه آههه میکرد یاسی و میگفت بخور پدرام، بخورشششش، میکش بزن امروز باس بکنیمممم، منم حشری تر میشدم، اومدن رو نافش و یه زبون زدم و اومدم رو کسش…
از رو شرتش شروع کردم مالیدن کسش و زبون زدن، صدای داد و بیدادش کل خونرو برداشته بود ، شرتشو دادم کنار و شروع کردم خوردنش، زبونمو میکردم توش و لیس میزدم و میخوردمش و هی صدای یاسی بلند تر میشد، پدراااام سگ توله بخورشش، مال خودت، دیگه واسه همیشه مال خودته، بخوووور، بکنن، حشری تر شدم اما تو دلم گفت کور خوندی بچه…انگشتمو کردم تو کسش و عقب جلو کردم، گفت نوبت منه… گفتم نشون بده نوبتته، پاشدیم و رفتیم روی تخت…
شورتمو درآورد و کیرمو کرد تو دهنش و شروع کرد ساک زدن ، کامل میکرد تو دهنش و در میاورد ، منم سرشو به کیرم فشار میدادم تا بره تو حلقش،یهو یه صدای افتادن لیوان اومد ! کپ کردم گفتم چی بود، خیلی عادی گفت چیزی نیود، یه لیوان افتاده عزیزم، دوباره کیرمو کرد تو دهنش، فهمیده یه خبرایی امروز… کیرم تا ته تو دهنش بود و ساک میزد ، درآوزدم و کاندوم گذاشتم سرش و کردم تو کسش، صداش رفت هوااا، آااااخخخخخ ، بکن پدرام چند روزه منتظر این لحظس که کیرت بره تو کسش، جوووون بکننن پدارم، بکنننن؛ داشتم تلمبه میزدم باز حس کردم صدا اومد…
ادامه دارد…
نوشته: پدرام
نوشته های مرتبط:
الناز یا یاسمن؟ (۲)
الناز یا یاسمن؟ (۱)
یاسمن خواهر دوست دختر سابقم
مامانم یاسمن
یاسمن همسر فاحشه من
ای یاسمن ای یاس من
یاسمن عشق کودکی من….
مالیدن کس یاسمن
من و یاسمن
یاسمن خواهر دوستم
اولین سکس با عشقم یاسمن
اولین سکس عمیق یاسمن
یاسمن را نمی شناختم
یاسمن , زیبا تر از یاس
من و الناز (۱)
فریبا ، الناز ، متین
الناز، منو دختر کرد
الناز و داداش
سکس الناز با دوست پسرش و قایمکی نگاه کردن من
لز سه نفری منو الناز و آیدا
منو دوست پسرم و الناز
لز نازنین و الناز
نازنین و الناز
الناز و من عاشق فوت فتیش
من و الناز
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (۴)
من و الناز و علی
بالاخره الناز را کردم
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (۳)
لز بیتا و الناز (۱)
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (۲)
ماجرای من و زنم الناز و سعید و زنش
الناز دختر جنوب شهری
الناز همسایه جنده
الناز مستاجر باحاله ما
زن دوستم الناز
الناز عاشق سکس و همکار فضول
الناز و عکاس خشن
الناز كون گنده سفيد جا افتاده
عاقبت الناز
الناز و پسر کیرکلفت
الناز دختری ازجنس بلور (قسمت پایانی)
اولین تجربه الناز
ماساژ الناز
خواهر خوشکلم الناز
الناز دختری از جنس بلور (2)
اولین سکس با الناز
الناز در اتاق پرو
اولین سکسم با الناز
الناز دختری از جنس بلور (1)
خواهرم الناز
الناز از خیال تا واقعیت
دختردایی الناز
مامان الناز
تولد الناز و آشنایی من و رضاجونم
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید