داستان سکسی تقدیم به شما
از همون روزی که دیدمش بهش حس خیلی قوی داشتم. یه چیزی تو وجودم میگفت که تو باید ترتیب این دختر رو بدی. من از اون تصویرها نداشتم که بگم قد آنقدر سینه ها آنقدر کون انقدر… فقط میتونم بگم از تصورش زیر خودم یک حس خوب داشتم. اینکه این بدن و خصوصا این صورت رو میتونم در آغوش بکشم و بهترین لحظه های لذت بخش جنسی رو باهاش تجربه کنم.
از ظاهر و رفتارش مشخص بود که چنین اتفاقی نمی تونه خیلی زود بیفته.
وقتی یک ماه از اولین دیدارمون گذشت خبر عروسی اون بهم رسید و من دیگه ته مونده امیدم رو برای داشتنش از دست دادم.
اما فضای کاری ما به سمتی رفت که روز به روز بیشتر با هم گشتیم و کم کم به دو جزء جدا ناپذیر از هم تبدیل شده بودیم.
شرکت ما یه شرکت مهندسی بود که اکثر کارهاش رو در شهرستان میگرفت و من معمولا مسئولیت نظارت بر کارها رو داشتم. طوری که همیشه در سفر بودم و شاید در هفته یکی دو روز میتونستم تهران باشم. اون هم نو عروس بود و هر بار که میومدم تهران وقتی تو دفتر هم رو میدیدیم اون از داستان های زندگی مشترکش تعریف میکرد و من هم داستان سفرهام.
یه جورایی بعد از یکسال به هم عادت کرده بودیم و راحت بودیم با هم. هر حرفی رو میزد به من و اعتمادش به من کامل بود. از میان حرفهاش متوجه شدم که اهل تفریح و خوشگذرانی های هیجان انگیز هست اما چندان از همسرش راضی نبود. میگفت خیلی پسر خوبیه اما … امای اون همون چیزی بود که من مدت ها دنبالش بودم. راهی برای ورود به محوطه خصوصی که همیشه دنبالش میگشتم. اون دنبال هیجان بود و من هیجان رو توی جیبم داشتم.
از بچگی اهل شیطونی بودم و وقتی بزرگ شدم همه چیز عوض شد جز اون ذهن اهل شیطنت و بازی که هنوز میتونست با جیغ و دست و هورا با آدم ها بازی کنه البته که جز اون تجربه های دیگه ای هم به داستان اضافه شده بود. چیزهایی که دوست داشت با تمام وجود صداهای فریاد یک زن رو از دستمالی شدن و تحریک شدنش بیرون بکشه و از یک تجربه هیجان انگیز شاد به فریاد های سکسی تبدیلش کنه.
بالاخره تونستم راه نفوذم رو توی وجودش پیدا کنم. از همون تشنگی تجربه های هیجان انگیز نقشه انجمن کیر تو کس من هم شروع شد. شروع کردم به گفتن خاطرات هیجان انگیز و گاه ممنوعه ای که داشتم. از رابطه هایی که پر از اضطراب بود. مثل سکس با یکی از کارمندهای چادری دانشگاه تو یه اتاق کوچیک شیشه ای در حالی که همکارهاش در دو طرف اتاق بودند تا آوردن آبم توی ماشین در حال حرکت توسط زندایی ام.
این تجربه ها هر کدوم از زاویه سکسی مطرح نمیشد و گاه به بهانه همدردی بود اما وقتی داستان رو تموم میکردم میتونستم مطمئن باشم که بدن الهام شل شده و احتمالا امشب قراره با داستان سکسی من که اتفاقا واقعی هم هست زیر شوهرش دست و پا بزنه.
بوی شامپویی که میزد و عطری که استفاده میکرد دیگه برام اعتیاد آور شده بود و چند باری به بهانه های مختلف صورتم رو برای حس بوی تنش بهش نزدیک کرده بودم اما هیچ چیزی بین ما فاش نبود و وقت کم و درگیری های هر دو و خصوصا سفرهای من هم مانع از ورود بیشتر به دایره ممنوعه اون میشد.
با این حال یه جورایی خصوصی ترین مسائل هم از یکدیگر پنهان نمیکردیم و در عین حال هیچ ارتباط تماسی یا حرف مستقیمی بین ما رد و بدل نمیشد. از تعریف کردن اون از سکس های از نظر من معمولی با شوهرش تا داستان های هیجان انگیز و به قول بعضی آدم های کم ظرفیت هرزگی های من.
این موضوعات در یک سال گذشته از رابطه ما یه رابطه خیلی خاص ساخته بود اما من قرار بود میوه این رابطه رو به زودی بچینم و این فرصت دیروز برای من پیش اومد. و این مقدمه طولانی برای درک اون لذت های بیشماری است که من در این رابطه بردم.
شرکت ما قرار بود تعدادی وسیله از یک شرکت توی استان یزد تهیه کنه و شرایط پرداخت نقدی این اجناس رو نداشت. خوب من اولین بار نبود که باید برای بررسی موضوعات فنی به این شرکت مراجعه میکردم اما این بار باید برای تغییر شرایط پرداخت مذاکره می کردیم و من اصلا اختیارات کافی نداشتم. کسی که میتونست در این باره صحبت کنه فقط و فقط الهام بود. کسی که در یکسال گذشته به یک جفت جور من تبدیل شده بود و اکثر مواقع وقتی من شرکت بودم پیش هم بودیم. من معمولا با اتوبوس به سفر میرفتم و از خودرو شخصی استفاده نمیکردم. اگر قرار بود برای یک جلسه دو ساعته ده ساعت رانندگی کنم دیگه چیزی ازم باقی نمی موند اما الهام به من گفت که حاضر نیست با اتوبوس بیاد و دلایل بیخودی آورد که من نمیتونم و از اینجور حرفها. من هم گفتم مشکلی نیست با خودرو شخصی حرکت میکنیم. قرار گذاشتیم ساعت ۵ راه بیفتیم و من رفتم دم خونه شون، اون روز صبح زود آنقدر زیبا شده بود که دوست داشتم همون جا بپرم بغلش و یه لب اساسی ازش بگیرم. تو همین حال و هوا تشری به من زد که کجایی و با لبخند حرکت رو شروع کردیم.
خودمون رو رسوندیم به وسطای راه میخواستیم تا ساعت ۱۰ برسیم به کارخونه برای همین معطل نکردیم و با چایی و کلوچه و مهربونی های الهام خانم مسیر رو طی کردیم و البته فرمون هم عوض کردیم تا من هم خسته نشم و اون هم رانندگیش رو که انصافا از من بهتر بود به رخم بکشه.
حتما تجربه کردید که تقریبا وسطهای راه وقت لش کردن میشه و آدم ها ساکت میشن و سعی میکنند کمی استراحت کنند ما هم تو همون احوال بودیم. الهام کنار من بود و من رانندگی میکردم گفت خوابش میاد اما جیش داره زدیم بغل یک غذاخوری تا خانم جیش کنه و بعد کلی در مورد اینکه چقدر جیش داشت و چطوری اومد صحبت کرد. یکی از نشونه های آمادگی یک خانم برای سکس اینه که بره دستشویی ولی ما اصلا تو فضای تحریک نبودیم و آنقدر موضوعات کاری بودی که من نتونسته بودم بحث رو به جاهای باریک بکشونم. پس نیت خانم رو بر خواب تلقی کردیم و بعد از اون جیش داستان دارش گفتم صندلی رو بخوابون و استراحت کن. اون هم تخت خوابید. حالا من بودم و تن زیبای الهام. با یک تاپ مشکی زیر مانتو جلو باز و شلوار لی . طوری خوابیده بود که رون های قشنگش کنار دست من خودنمایی میکرد و من که همیشه با زبون بازی اون رو تحریک میکردم اصلا دست زدن بهش رو مناسب نمیدونستم. ولی از طرفی هیجان شروع یک رابطه بدون مقدمه برام جذاب بود.
من آدم جسوری هستم اما تا حالا یادم نیست کسی دست رد به من زده باشه نه چون خیلی خوشگل یا خوش هیکل یا پول دارم فقط چون اون حرکت رو همیشه در زمانی انجام دادم که طرف به من اعتماد داشته و فکر میکنم دیروز این اعتماد وجود داشت. اون لحظه که تصمیم میگیری بدن یک زن رو برای اولین بار لمس کنی یه لحظه خیلی خاص است. شاید اون لحظه ها به کل لحظه های زندگی بیارزه و ما دقیقا در همون نقطه بودیم. لحظه جرات و من اون کار رو کردم. دستم رو گذاشتم روی رون پاش و مثل کسی که داره تخمه میخوره خیلی عادی با دستم ضرب گرفتم و رونش رو نوازش کردم. مثل اتو کشیدن بالا و پایین رفتم و دستم رو خیلی آروم فشار میدادم. میدونستم این بخش از بدن یک زن فوق العاده تحریک پذیر هست پس به جای اینکه بخوام برم سراغ کسش با صبر و حوصله نوازش هام رو ادامه دادم . از کشاله رون تا زانو های اون برای خودم بود. تو همین محوطه بازی من باید هنر خودم رو نشون میدادم و همین کار رو هم کردم. الهام خواب بود و هیچ تکونی هم نخورد و من هم ترسی نداشتم من شکارچی بودم و اون شکار من که قرار نبود از این فرصت جون سالم به در ببره. من اهل گذشت و بخشش نیستم و وقتی اون باید بیفته توی تور من یعنی کار تمومه. هیچ وقت در زندگیم در سکس ها افسوس نخوردم و هیچ وقت هم از نشدن ناراحت نشدم من یک شکارچی بودم و اون وظیفه من بود که شکارش کنم. این حرفها رو زدم تا بگم که چقدر غریزه من تحریک شده بود.
تو همین حال و هوا بودم که الهام چشماش رو باز کرد و تکونی خورد. و من البته دستم رو بر نداشتم. گفتم بیدارت کردم؟ گفت آره ولی خیلی خوب ماساژ میدی میشه لطفا ادامه بدی و دستش رو گذاشت روی چشماش تا نور بهش نخوره. گفتم چشم بند دارم، میخواهی ؟ گفت نه راحتم
و من با جرات تمام به دستمالی اون ادامه دادم اما با بیدار شدن و تکون دادن خودش در حقیقت دست من رو به کسش رسوند و من هم شروع کردم مالیدن مثلث زیبای لای پاهاش. دستم رو گذاشتم در شیار بین پاهاش و کسش همون جایی که شرت قرار میگیره و با دو طرف دستم در حقیقت می مالیدمش. هر چند دنده ماشین خودکار بود اما گذاشتم رو حالت دستی تا بتونم مدام دستم رو بردارم و هر بار در یک جای جدید قرارش بدم
این کار ادامه پیدا کرد و تقریبا یک ربع ماساژ من به نزدیکی کسش رسید. دستم رو بردم سمت شکمش و شروع کردم بالای کمربندش رو دست مالی کردن . گفتم شکمی هم نداری هی میگی شکم شکم. اون هم گفت نه بابا خیلی شکمه دوستش ندارم گفتم اما من یکمش رو دوست دارم و این قشنگه. شکمش رو گرفتم تو دستم و گفتم حالا بدی تو چقدر میشه. همین که شکمش رو داد تو راه برای ورود دست من به شلوارش باز شد و معطل نکردم دستم رو تا جای ممکن بردم داخل. کسانی که این موقعیت رو انجام دادن میدونند که بی احتیاطی در بردن دست داخل شلوار میتونه به درد منجر بشه برای همین من دستم رو حتی به کسش نرسوندم و ذوب شورت توری بنفشی که حالا از زیر شلوارش کمی بیرون زده بود متوقف کردم و شروع کردم بالای کسش رو مالیدن.
الهام همچنان دستش روی صورتش بود و هیچی نمی گفت انگار ما سالها است که زن و شوهر همدیگه هستیم. و این کار یک کار تکراری است. البته برای من که بارها با گفتن داستان ها تحریکش کرده بودم قابل پیش بینی بود از طرفی هم میدونستم اون هیجان که دنبالش میگشت رو میتونه همین جا پیدا کنه. قرار نبود خیلی زود پایین تر برم و منتظر یک حرکت از الهام بودم اما اون کار جدیدی نمیکرد. من هم دستم رو در آوردم. و گذاشتم روی شکمش و گفتم دیدی خیلی هم تپل نبود. و الا دست من تا این حد نمیرفت جلو.
گفت البته که اگه کمی لاغر تر بودم میتونستی پایین تر هم بری. من هم گفتم اتفاقا میشد اما خودم نبردم دستم رو تا تو راحت تر بخوابی. شکمت رو باز بده داخل و این بار دستم رو مستقیم بردم و لبه های کسش رو از روی شرت لمس کردم. و گفتم دیدی چقدر راحت دستم میره روی شرتت
و بعد ادامه دادم گفتم یکم خودت رو بده جلو. و بعد دستم رو بردم داخل شرتش و رسوندم به لبه های خیسش و گفتم دیدی الان قشنگ میتونم خیسی کست رو هم لمس کنم این اولین بار بود اسم کسش رو جلوش می آوردم و گفتن این حرفها واقعا برای جفتمون جذاب و تحریک کننده بود. دستمال کاغذی که برای تمیزی توی شرتش گذاشته بود رو در آوردم و اینبار دستم رو لای لبه های کسش قرار دادم و الهام هیچی نگفت جز اینکه خودش رو باز تر کرد. و من هم دستم رو کشیدم لای کسش و از این فرصت سعی کردم نهایت استفاده رو ببرم.
با یک انگشت ، همون انگشت دوست داشتنی وسط میتونستم تمام عصبهای یک زن رو تحریک کنم و در عجب از این بدن زیبا به این فکر میکردم که خدا چه چیزی خلق کرده. سکس! یک رابطه بینهایت لذت بخش که فقط بر اساس غریزه شکل میگیره و محدود کردنش میتونه باعث جنگ ها بشه. و حالا من در این چرخه وحشی طبیعت شکار خودم رو به دست آوردن و قرار نبود ولش کنم. فکر کردن به این چیزها باعث میشد هم لذت بیشتری ببرم و هم حوصله کنم تا تحریک الهام رو به حداکثر برسونم.
الهام اولین صدای انجمن کیر تو کس خودش رو با یک آی بلند غافلگیرانه شروع کرد و با هر بار صدا در آوردن انگار به من راهنمایی میکرد. آرامتر یا سریعتر محکمتر یا شل تر. پایین تر یا بالا و انگشت من تقریبا تا ابتدای واژنش همراهیش میکرد.
چوچوله خیلی کوچیکی داشت و لبه های کسش بزرگ بود. این زمین بازی برای انگشت من فرصت های زیادی رو ایجاد میکرد. گشت و گذار در تن یک زن تحریک شده بهترین گردشگری دنیا است و تن زنی که مراقب بهداشت خودش باشه مثل بازی کردن روی زمین چمن تمیز اشتها آور هست. دستم رو در آوردم تا شیره وجودش رو بو کنم و وقتی دیدم آنقدر تمیز هست کسش دلم نیومد طعم تنش رو نچشم. و همه این صحنه ها برای هردومون بسیار تحریک کننده بود.
داغ بودن یک زن از نظر من به بازخوردهایی مربوط میشه که وقت بازی کردن باهاش نشون میده. زنی که فقط تو رو دوست داره ولی داغ نیست واکنش های مصنوعی اش نمیتونه تو رو راضی کنه اما زنی که آهوی عاشق شکار شدن هست تنش رو جوری مثل یک رقاصه هنرمندانه جابجا میکنه که گاهی احساس میکنی اون تو رو شکار کرده و تو یک ابزاری در دست اون تا خودش رو ارضا کنه. الهام که تا حالا چیزی از خودش نشون نداده بود چنان با کمرش بازی میکرد که فقط نگه داشتن دستم توی وضعیت ثابت برای انجام یک سکس عالی کافی بود. اما این من بودم که جلو میرفتم پس با گفتن این جمله که عجله نکن سعی کردم آرومش کنم و خودم رو همچنان روی کار مسلط نگه دارم. اون هم که تا این لحظه دستش رو از روی صورتش بر نداشته بود با نگاه کردن به من و زدن لبخند من رو به حس رضایت بیشتری رسوند و از سمت دیگه کاری کرد که مسئولیت من رو چند برابر میکرد.
کفشش رو درآورد و پای چپش رو انداخت سمت من. با این کار کسش کامل باز شد و من با انگشتم ادامه دادم. چوچوله اش رو می مالیدمش و اون مدام بالاتر میرفت . هم روحی و هم جسمی… کون قشنگش رو حدود ده سانت آورده بود بالا و با فریاد های بلندی من رو تشویق میکرد تا بیشتر بمالمش.
من دوست دارم این کار رو با یک آهنگ خاص انجام بدم آهنگی به اسم میا میا که یک آهنگ ترکیبی عربی است. ضرب این آهنگ با سکس هماهنگی خوبی داره و صدای دخترانه آهنگ برام جذابه برای همین به سختی با دست چپم هم فرمون رو داشتم و هم آهنگ رو روی تکرار گذاشتم.
اینطوری میتونستم آمار زمان رفته رو هم داشته باشم. از این نقطه تا ارضای الهام سه بار آهنگ پخش شد. این یعنی حدود ده دقیقه بازی ما ادامه داشت.
از طرف دیگه آهنگ باعث میشه طرف مقابل من بتونه خیلی راحت فریاد بزنه. از نظر من زن باید ۹۰ درصد آه و اوه کنه و ده درصد حرف بزنه و مرد برعکس مدام باید قربون صدقه زن بره. و این دقیقا چیزی بود که الهام و من انجام میدادیم.
مدام از زیبایی هاش میگفتم حرفهایی که تا الان نزده بودم. از پستونش که هنوز دستم بهش نخورده بود از کونش از سوراخ های بدنش و همه چیز
انگار دست من برای کس اون ساخته شده بود. زنی تشنگی اش رو مدت ها نگه داشته بود حالا پاهاش رو تا نزدیک آینه رسونده بود و هر کسی از بغل ما رد میشد قطعا متوجه این میشد که یک زن تنش رو به دستان من سپرده و به نزدیکی نقطه ارضای خودش رسیده. من هم در کنار مالیدن حواسم رو متوجه آینه کردم که یکهو یک مگس و مزاحمی پیدا نشه بخواد ضد حال بزنه اما خوشبختانه آدم ها سرشون تو کار خودشون بود.
یکی از فانتزی های من البته دیده شدن هست و این تصور که راننده های کامیون میتوانند ما رو ببینند خیلی جذاب بود.
دوست داشتم الهام شلوارش رو در بیاره اما اون قدر بدنش تحریک شده بود که دلم نیومد متوقفش کنم. الهام تقریبا روی یک دست خودش رو در شرایط خیلی سختی قرار داده بود و من هم انگشتم رو بدون کوچکترین استراحتی از نقطه چوچولش تا زیر لبه های کسش بالا و پایین میکردم و گاهی چپ و راست میکردم و تصور اینکه بخوام این کس رو بکنم همچنان برام لذت بخش بود. الهام بالاخره صحبت کرد و گفت میخوام بخوری کسم رو میخوام بکنی منو کیر میخوام و در همین حال با صدای فریاد بدنش شروع به لرزش فوق العاده زیبایی کرد که در عمرم مشابه اون رو ندیده بودم.
دستم رو متوقف نکردم چیزی که متوجه شدم این هست که زن ها مایل هستند تا زمانی که قلقلکشون نیومده همچنان به فعالیت خودت ادامه بدی و من هم تا الهام خودش رو جمع نکرد متوقف نشدم. و بعد بهش گفتم که چقدر زیباست و این حرکت هاش چقدر دیوانه کننده هستند. و اون هم با یک لبخند رضایت بخش تشکرش رو بدون کلام اعلام کرد و دوباره دراز کشید.
مسیر جدیدی در رابطه ما باز شده بود که عمیق بود و لذت بخش و من قرار نبود این دختر رو همینطور رها کنم.
تن بی حالش یک طرف ماشین افتاده بود و از حس و حال بعد سکس لذت میبرد. بهش گفتم دوست دارم بکنمت و اون هم گفت بکن و من به کاروانسرای مخروبه ای نگاه می کردم که چند کیلومتری جلوتر بود.
اگه براتون جالب بود نظر بدید تا ادامه بدم …
نوشته: اتی
نوشته های مرتبط:
الهام ، الهام و بازم الهام
دُر گرانبها یادگار شبی لذیذ
سکس با زنِ همسایه قدیمی
جر دادن کس و کون زنِ خواننده مشهور شهر در شب احیاء
هدیه زنِ فاعل
معصومه: متاهلی از یزد
کون دادم به پیرمرد در یزد
از اینستا تا یزد
سلطان کف دستی یزد
سکس دلچسب با پسرک زیبا روی
شیطونی دختر ۲۰ ساله و سکس دلچسب باهاش (۱)
سکس دلچسب بعدازظهری
سکس دلچسب شب عید
سکس جاده ای با دخترعموم
آخر هفتۀ دلچسب
اتفاقی ولی دلچسب
انتقام دلچسب
تاخیر دلچسب
انتقام دلچسب از یه کس تیغ زن
عاشقانه ولی نه چندان دلچسب
شیرین و دلچسب
انتقام دلچسب از محدثه
گی دلچسب
یه شب دلچسب دیگه
خيانت دلچسب به شوهر ديوثم
اولین کون دادن من تو کامیون جاده آستارا
نیمه شب جاده (۱)
جاده ای به تجاوز
جاده قم تهران
راننده و جاده دوست داشتنی
جاده
کردن فاطیما تو جاده
گی توی جاده خاکی
اولین لب در جاده جمکران
جاده سنگبری متروکه
گی روی صندلی عقب توی جاده
جاده گچسر
جاده متروكه و سكس شوم من و نسترن
من و مادر زن و جاده تاریک
جاده هوس
سکس با خاله الهام
سکس با الهام زن همسایه (۱)
سکس با دختر خاله الهام
اولین سکس با الهام تپل
سکس با زندایی الهام
سکس با الهام
سکس با عمه الهام
سکس با زندایی الهام و دخترخاله اش
سکس گروهی مجید با محمد و الهام
سکس با الهام تو ماشین
سکس با الهام جونم
الهام و پریسا
الهام زن پسرخاله
الهام (۲)
الهام (۳)
الهام (۴)
الهام (۵ و پایانی)
الهام (۱)
زن دایی الهام
خاطرات یزدان و الهام (۱)
من کاکولد هستم رو زنم الهام
خیانت زنم الهام
من الهام هستم..زیبای خجالتی (۱)
داستان من و زن دایی الهام
زیارت با الهام
پا درد زندایی الهام
تجاوز دایی و الهام بدبخت
امید و الهام (۲)
امید و الهام (۱)
چرخش الهام چرخنده در جلسه هیأت دولت
علی و الهام=الینا
الهام
الهام خواهرزن خوشگلم
كردن كون الهام
داستان من و الهام
صدقه سر الهام جون
من و رلم الهام جون
عشقم دختردایی الهام
الهام و دکتر روانکاو (۱)
مالیدن دختر عمه الهام
الهام، ساحل، مونا (۱)
الهام دوسته لاشی من
پارسا و الهام
کس نکرده الهام
خیانت الهام و شلیک به او (۲ و پایانی)
خیانت الهام و شلیک به او (۱)
اولين سكس من و خاله الهام
کشتی با الهام
الهام جون
پوریا و الهام
اولین لز الهام
زیباترین شب الهام
کون دادن به مونا و الهام دو جنسه
الهام و علی در ویلا
سكس من با زن داداش الهام
اولین سکسم با الهام
الهام برده مریم خانم
نیکو و الهام
الهام دختر شهوتی
الهام دختر حشری
الهام 18 ساله
الهام و آرش، تنها در خانه
کس سفید الهام
ایمان و ماجرای الهام
یاد الهام بخیر
خاطره الهام
همسرم الهام و اشتباه من
کردن الهام تپل
خاطره الهام قسمت دوم
خاطره الهام قسمت اول
سکس وعذاب با خانم شوهردار
آشنایی و سکس با زن شوهردار
گروپ سکس با زن شوهردار (۱)
اولین سکس زندگی با میلف شوهردار (۱)
سکس با زن شوهردار فامیل تو خونه خودش
اولین سکس با سمیه زن شوهردار
شروع سکس یواشکی با فریده ، زن شوهردار فامیل (۱)
سکس نیمه با زن شوهردار و پشیمانی
سکس با ماهی جون زن شوهردار
سکس با زن شوهردار 29 ساله
سکس یک شبه با زن شوهردار
سکس با شیما زن شوهردار
عاقبت سکس با زن شوهردار فامیل (۲)
اولین سکس با طعم زن شوهردار
سکس من و زن شوهردار
عاقبت سکس با زن شوهردار فامیل
اولین سکس زندگیم با زن شوهردار
سکس من و دختر دایی شوهردار
سکس با دختر عمه ی شوهردار
سکس عبرت انگیز با زن شوهردار
سکس با لیلا زن شوهردار
سکس با خواهر شوهردار دوستم
اولین سکس با دخترعمه شوهردار
عاقبت سکس با زنهای شوهردار
دوست دختر شوهردار
رابطه با عاطفه زن شوهردار سگ حشر (۲)
رابطه با عاطفه زن شوهردار سگ حشر (۱)
هلیا زن شوهردار
مهسا زن شوهردار
یونس و زن شوهردار
ساسان و زن شوهردار
حمید و زنان شوهردار
علی و نسیم زن شوهردار
آرمین و زن شوهردار
رضا و زن شوهردار
زن شوهردار حشری
از عشق تا نفرت با زن شوهردار
بلاخره زن شوهردار کردم
علی رضا و زن شوهردار مسافر
۹ سال رابطه با زن شوهردار
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید