این داستان تقدیم به شما
وقتی نوجوان بودم پسرعمویم که دو سه سال از من بزرگتر بود گاهی من را یواشکی انگشت می کرد . بیشتر این کار را وقتی در خواب بودم انجام می داد . پدرم یک تولیدی کوچک داشت و پسرعمویم برای کار و کمک به خانه ما می آمد و شبها همیشه ما کنار هم می خوابیدیم . یک بار در خواب بودم که ناگهان لذتی کوچک و ناگهانی در سوراخ کونم حس کردم . احساس عجیبی بود . هم خوشم می آمد و هم کمی احساس گناه می کردم . بین خواب و بیداری بودم و نمی دونستم چه اتفاقی داره می افته . از خواب بیدارم شدم و دیدم بله . پسر عمویم با کونم مشغوله . پررو پررو دستش رو توی شلوار من کرده بود و با انگشتش با سوراخم بازی می کرد . نمی دانستم چه عکس العملی نشون بدم ؟ هم عصبانی بودم و احساس حقارت می کردم و هم خوشم می اومد . گفتم خودم رو به خواب بزنم بلکه بی خیال بشه . اما به خواب زدن همان و پررو شدن بیشتر او همان . انگشتش را تا نصفه توی کونم کرده بود و عقب و جلو می کرد . نفسم بند اومده بود و هیچ عکس العملی ازم بر نمیومد . چون کمی هم از پسرعمویم می ترسیدم .
بعد که دید من عکس العملی ندارم . رویش بیشتر شد شلوار من را پایین کشید و سعی کرد که کیرش را به کونم نزدیک کند که دیگر طاقت نیاوردم . خودم را کنار کشیدم و با فاصله از او خوابیدم . او هم بی خیال شد . اما او شبهای دیگه هم دست بردار نبود . جای خوابم رو عوض کردم و دیگه کنار اون نخوابیدم . حس گناه بر حس لذت کاملا غلبه کرده بود . اما ته دلم هم لذت عجیبی را حس کرده بودم که تا اون موقع باهاش بیگانه بودم .
پسر عمویم وقتی دید که در خواب دیگه دستش به من نمیرسه سعی کرد در عالم بیداری دست درازی را به من دنبال کنه . توی بازی ها به هر بهانه ای خودش را به من می چسباند و من هم همیشه سعی می کردم خودم رو از دستش رها کنم . بالاخره که یک دفعه که بازیمان گل کرده بود من را از عقب گرفت و دستش را توی شلوارم کرد و شروع به انگشت کردنم کرد . همین طور خشکم زده بود و نمیدونستم چیکار کنم . اون منتظر عکس العمل من بود . اما من مثل صاعقه زده ها هیچ کاری از دستم برنمیومد . او هم نامردی نکرد و به انگشت کردن ادامه داد . اعصابم خیلی خورد بود اما این دفعه حس لذت بر من غلبه کرده بود. واقعا نمی دانستم که چرا دست و پایم حرکت نمی کند . بعد آرام شلوارم را پایین داد و کون نرم و قمبلی ام را نوازش داد و کمرم را به سمت پایین خم کرد . مثل گوسفندی که منتظر سر بریدن باشه هیچ عکس العملی نداشتم . او هم شلوارش را پایین داد و کیرش را به سوراخ کونم مالید . باز هم بدون عکس العمل سعی کرد فشار بدهد به سمت تو که صدایم درآمد که نکن درد داره . او که حشرش بد جوری بالا زده بود گفت صبر کن . و رفت کرم را از اتفاق بغل آورد و با انگشت به دور کونم مالید و کمی هم به کیر خودش مالید .
کیرش را آرام به سمت سوراخم فشار داد و خیلی راحت کیرش داخل کونم جا گرفت . واقعا نمی دانستم باید چه کار کنم . لذت ببرم ؟ درد یا آه بکشم ؟ حدود ده دقیقه من رو سفت و سخت گایید . آخرها دیگه خیلی سریع تلمبه می زد . انتظار داشتم بیشتر از این درد داشته باشه . اما دردی در کار نبود . اما احساس لذت هم با استرس شدید در هم آمیخته شده بود و نمی گذشت که راحت باشم . حس این که اگه پدرم می فهمید چه بلایی سر من و اون می آورد بدنم رو به لرزه می آورد .
بعد از این که خوب از خجالت کون من درآمد آبش را داخل دستمال ریخت و کونم رو بوسید . مثل لشگر شکست خورده ها روی زمین نشسته بودم و حرکتی نمی کردم . بعد سرم رو بالا آوردم و هر چی از دهنم در آمد نثارش کردم . تهدیدش کردم که اگه یه بار دیگه این کار رو بکنه به بابا میگم و این حرفها . اما کار از کار گذشته بود . او کارش رو کرده بود و مثل احمق ها به من می خندید ؟ واقعا ؟ این بود نصیب من ؟ به زور من رو کرده بود و بعد هم می خندید ؟
پسرعمویم تهدیدم رو جدی گرفت و دیگه سراغ من نیامد و کار کارگاه رو هم پیچوند و نیومد . اما خاطره این لذت همراه به تحقیر بدجوری در روان من باقی ماند و تقریبا تمام عمر دست از سرم بر نداشت . بعد از آن دیگر تجربه همجنس بازی نداشتم .
در سن جوانی دوست دخترهای فراوان داشتم و با اونها سکسهای خوبی رو تجربه کردم که بعدا براتون تعریف می کنم . اما هنوز اون حس عجیب در من باقی مونده بود .
یک بار که از میدان آریاشهر رد می شدم تابلویی را دیدم که نوشته سالن ماساژ . خیلی کنجکاو شدم . تابلو آدرس طبقه دوم در یک ساختمان بزرگ بود . جای دنج و آرامی به نظر می اومد . در زدم و داخل شدم . سالن بسیار کوچکی بود . در واقع یک اتاقک بود که آقایی جوان پشت میز نشسته بود . شرایط ماساژ رو پرسیدم و اون هم منویی جلوی من گذاشت که انواع ماساژ و قیمت را روی آن نوشته بود . یکی را انتخاب کردم . گفت دوش گرفتید ؟ گفتم نه . من رو به سمت سالن دوش هدایت کرد . دوش که گرفتم یک حوله دور خودم پیچیدم و بدون شورت و همان حوله روی تشک چرمی نرمی که روی زمین پهن شده بود ( سالن تخت ماساژ نداشت ) . همان آقای جوان که هیکل ورزشکاری هم داشت با احترام آمد و شروع به ماساژ کمر من کرد .
دستش که به من خورد احساس عجیبی در بدنم حس کردم . همون حس غریبی که موقع سکس با پسرعمو بهم دست داده بود . نفسم به شماره افتاده بود . آیا ماساژور به سراغ کونم هم خواهد رفت ؟ بعد که ماساژ کمر تموم شد باسن رو به صورت فشاری از روی حوله فشار داد تا به رانها رسید و بعد شروع به ماساژ ران رفت . ماساژور حرفه ای و مهربانی بود . روم نمیشد که حرفی بزنم که برداشت بدی از من کنه . وقتی رانهایم رو ماساژ میداد دیگه نفسم به شمارش افتاده بود همان طور که ران را ماساژ میداد دستش را به سمت کونم می برد و کفلها را هم ماساژمی داد . عزمم رو جزم کردم و گفتم : شما باسن رو هم ماساژ میدید ؟
او که انگار با این سوال آشنا بود گفت : بستگی به مشتری داره . اگه مشتری بخواد بله . در حالی که زبانم به درستی در دهانم نمی چرخید گفتم : من مشکلی ندارم .
او هم به آرامی حوله را از روی باسنم برداشت و کون لخت و بدون مویم در برابر او هویدا گشت . وقتی کون بدون مو و قلمبه ام را دید حدس زد که اوضاع از چه قراره . اما به روی خودش نیاورد . به آرامی روغن را روی کونم ریخت و با دستان قدرتمندش کونم را ماساژداد . بعد آمد وسط دو تا پایم نشست پاهایم را از هم کمی باز کرد و به صورت هفتی کونم را ماساژ داد . وقتی کونم رو ماساژ میداد قشنگ سوراخ کونم به صورت قلمبه بیرون می زد . کمی آه کشیدم و او گفت : درد دارید ؟ گفتم بله لطفا این قسمت را بیشتر ماساژ بدید . او هم نامردی نکرد و ده دقیقه روی باسنم وقت گذاشت . اما اصلا به سمت سوراخ کونم نرفت و بعد از ماساژ کون دوباره به سمت ران و ساق پاهایم رفت و بعد از ماساژ کف پا با احترام گفت . خسته نباشید . ماساژ تمام شد .
خیلی حس بدی داشتم . وقتی آدم تا این درجه تحریک شود و ارضا نشود مثل آدمی می ماند که کتک خورده باشد . لباسهایم را پوشیدم و پول را حساب کردم . گفتم شاید این دفعه رویش نشده . دفعه بعد سعی میکنم کاری کنم که مرا ارضا کند .
دفعه بعد که آمدم همان اول کون برهنه و بدون حوله روی تشک خوابیدم و حسابی باهاش خوش و بش کردم . با خوش رویی به من خوش آمد گفت و مثل دفعه پیش از نوک سر تا انگشتانم را شامل کون حسابی ماساژ داد . وقتی کونم رو ماساژمی داد دستانش را تا نزدیکی سوراخ کونم حرکت داد اما باز انگشتش رو به سوراخ کونم نرساند . دیگه اعصاب و روانم به فنا رفته بود .
اما باز هم جرات نکردم بهش قضیه رو بگم . دیگه پیش این ماساژور نیامدم چون احساس کردم داره با روانم بازی می شه . تا اینکه یک روز روی دیوار تبلیغ یک ماساژور دیگه رو دیدم . این یکی سالن نداشت و در خانه ماساژمی داد . او هم تخت ماساژنداشت . و روی زمین ماساژ می داد . خانه ای کوچک و محقر داشت که تقریبا کل خونش به ارایه ماساژ اختصاص پیدا کرده بود .
او هم جوان با ادب و خوشرویی بود . گفت برو دوش بگیر و بیا رو تشک بخواب . من هم دوش گرفتم و پررو پررو کون برهنه و بدون حوله روی تشک خوابیدم . حس غریبی که از سالها پیش داشتم باز هم به سراغم آمده بود . این ماساژور حتی از ماساژور قبلی هم خیلی حرفه ای تر بود . حسابی همه بدن از جمله کونم رو خوب ماساژ داد . روی بخاری چند عدد هم سنگ داغ کرده بود و آن رو با حوله روی کونم گذاشت . از شدت لذت داشتم به خودم می پیچیدم ولی باز هم آن حس لذت اصلی که دنبالش بودم سراغم نیومده بود و باز هم جرات ابرازش رو نداشتم . ماساژور به من گفت برگرد تا سینه و و شکمت را ماساژ بدم وقتی برگشتم و کیر راست شده ام را دید بو برد که در چه حالی هستم . وقتی داشت آرام با روغن شکمم را ماساژ می داد گفت : راستی می دونستی یه ماساژ داریم به نام ماساژ پروستات ؟ تا حالا امتحان کردی ؟ گفتم نه . چی هست ؟
گفت یه ماساژ هست که خیلی هم برای پروستات مردها مفیده اما از راه مقعد انجام میشه . انگار که برق به تمام بدنم وصل کرده باشند گفتم : چطوری ؟
گفت : به پروستات مردها فقط می شه از راه مقعد دسترسی داشت اگه دکتر پروستات هم رفته باشی این طوری معاینه می کنند . بدون معطلی گفتم . بدم نمیاد امتحان کنم .
ماساژور گفت : برگرد و به صورت درازکش باسنت رو بیار بالا . من هم بدون معطلی اطاعت کردم و کون قلمبه ام را که از شدت هیجان می لرزید به سمتش بالا بردم . او باز هم خیلی حرفه ای رفتار می کرد و رفتارهای خارج از عرف نمی کرد . کمی روغن به سوراخ کونم مالید و آرام انگشت سبابه اش را به داخل سوراخ کونم فشار داد . همان هیجانی بهم دست داده بود که پسرعمویم وقتی در خواب مرا انگشت می کرد . آهی از ته دل کشیدم . ماساژور گفت هر وقت درد داشت بهم بگو . گفتم نه اوکیه . از این احساس که کونم به صورت تمام باز شده به سمت مردی غریبه عریان شده بود احساس لذت فراوانی داشتم . او انگشتش را تا آخر تو کونم فشار داد . درد عجیبی داشتم ولی به روی خودم نمی آوردم . بعد شروع کرد انگشتش را عقب و جلو کشیدن. حس عجیبی بود . ما در حال سکس نبودیم و انگار که داشت یک کار ریلکسی روی من انجام می داد . اما در عمل انگشتش توی کونم بود و من هم به صورت داگ استایل کل کون قلمبه ام را به سمت او حواله کرده بودم .
همین طور به عقب و جلو بردن انگشتش در کونم ادامه می داد که ناگهان انگار که چیزی را در بدنم لمس کرده باشد ، آبم با شدت فراوان بیرون آمد و فریاد بلندی کشیدم . ماساژور که انتظار همچین لحظه ای را داشت قبلش پارچه ای یک بار مصرف زیرم پهن کرده بود . آرام انگشتش را از کونم بیرون آورد و مرا آرام روی تشک خواباند . و با یک پارچه دیگر آب کیر را از روی بدنم پاک کرد . رفتارش اینقدر آرام بخش بود که ازش تشکر کردم . ماساژور گفت که ارضا شدن در ماساژ پروستات امر عادی است و این حرف تمام حس بدی که ممکن بود از این وضعیت داشته باشم از بین برد . واقعیت اینه که من گی نبودم و دوست دختر داشتم . اما نمی دانستم این حس لذت بخش از کجا آمده است ؟
دیگر تا یک سال کارم این بود که برای ماساژ پروستات پیشش بروم . بهش گفتم ماساژ های دیگه رو نمیخوام فقط ماساژ پروستات . وقتی پیشش می رسیدم عین کونی ها کونم رو به طرفش خم می کردم و اون هم که از حس من با خبر شده بود یک دستش رو دور کونم حلقه می کرد و با انگشت دیگرش انگشتم می کرد . وسط انگشت کردن با هم گپ هم می زدیم و از ماجراهای روزمره حرف میزدیم . این حس عادی سازی داستان لذت رو دو چندان کرده بود . انگار که داریم یک کار عادی انجام می دهم . گاهی هم که آبم دیر می امد خودش کمک می کرد و با کیر و خایه ام بازی می کرد که آبم زودتر بیاید . اواخر دیگه خیلی پررو شده بودم . بدون این که لباسم رو در بیاورم روی تشکش می خوابیدم و خودم رو به خواب می زدم . او هم میادم لباسم رو در میاورد خودش من رو خم می کرد و شروع به انگشت کردنم میکرد اینقدر انگشتم می کرد تا آبم بیاید گاهی هم پاهایم را بالا می برد و به سمت خودم خم می کرد و انگشت می کرد و آبم روی شکم خودم می ریخت . بعد هم آبم رو با مواد ضد عفونی پاک می کرد و لباس رو تنم میکرد من هم تشکر می کردم و پول رو پرداخت می کردم و می رفتم . این کار تا یه سال ادامه داشت تا اینکه این داستان رو گذاشتم کنار .
نوشته: بهنام
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید