این داستان تقدیم به شما

سلام. وحید هستم که خاطره 13 سالگیم روقبلا نوشته بودم…
***
16 سالم بود و ماهی یکی دوبار با حسن رابطه داشتم در حد لاپایی و یا دستمالی اون و ارضا شدنش. یواش یواش خوشم اومده بود و از اینکه منو در اختیار خودش داشت لذت میبردم. خیلی خوب اولین باری که منو از پشت کرد یادم نمیره. اونشب که هوا خیلی سرد بود پدر و مادرم برای خرید مبل رفتن بیرون. همونجا چشمم با حسن آقا که داشت از ماشینش پیاده میشد تلاقی کرد و اونجور که اون نگاه میکرد وهوس رو میشد از چشماش دید منم هوسی شدم. ولی بعدش خیلی بی تفاوت کمی با پدرم صحبت کرد و رفت توی خونه اش. منم رفتم داخل خونه و با درسهام داشتم سرو کله میزدم که زنگ خونه به صدا دراومد. وقتی در رو باز کردم و دیدمش شل شدم. میخواستم مانعش بشم برای همینم آروم گفتم مادرم خونه اس.

 
اون اومد تو و در رو بست و گفت، دیدم تو ماشین کنار بابات بود و بعدش منو بغل کرد و لبامو مکید تو دهنش. زبونشو میکشید رو لبام و میکرد توی دهنم تا بمکمش. با همین کارا شلم کرد. بعد که دید دیگه تسلیمشم آروم منو کشید توی هال جلوی شومینه روشن که میشه گفت یجوری تنها نور توی هال بود. منو خوابوند و روم دراز کشید. دستشو کرد زیر لباسم و حین لب گرفتن سینه هام و کیرم رو مالید کمی که گذشت و حسابی بیحالم کرد گفت لخت شو. منم بزور شروع کردم. در حین در آوردن لباسام اونهم سریع لخت شد و کیر درازش با سر گنده اش افتاد بیرون. بدون هیچ حرفی نشست روی مبل و من رفتم و به دهن گرفتم کیرش رو و شروع کردم به ساک زدن. بعضی وقتا حشری میشد و دستاش رو پشت سرم مینداخت و تو دهنم تلمبه میزد. بعدش 69 شدیم و هر دو برای هم ساک میزدیم ولی اون یکم بعدش شروع کرد به مکیدن و لیسیدن سوراخم که دو سه روز قبلش حسابی شیو و تمیز شده بود. بعضی اوقات هم لمبه هامو سیلی میزد تا ناله کنم.

 
دیگه دست خودم نبود و ناله میکردم . لذت میبرد و جون جون میکرد تا اینکه منو به کمر خوابوند و پاهامو گذاشت رو شونه هاش. شاید حدود یکساعت بود که داشت باهام بازی میکرد و دیگه حسابی آماده شده بودم. بهم گفت میخوام بازم داماد بشم و کیرش رو دم سوراخم گذاشت و با یه فشار ناگهانی تا ته فرو کرد تو. قبلا چند بار سعی کرده بود ولیمن خیلی درد کشیده بودم و اصلا تو نرفته بود ولی اینبار و با یه حرکت کامل جا شد. کمی صبر کرد و گفت درد نداری؟ گفتم نه چجوری رفت تو؟ گفت دیگه بعد اینهمه بازی باید باز میشدی و بیشتر فرو کرد تا شکمش چسبید به پام. بعدش روم خوابید و ازم لب گرفت و آروم شروع کرد به تلمبه زدن. کمی که گذشت چون روم خوابیده بود و کیرم بین شکمش و شکمم بود من ارضا شدم ولی اون ارضا نشد و گفت برگردم و به شکم بخوابم. بعدش دوباره فرو کرد تو و روم دراز کشید و دستش رو انداخت زیر سینه هام و بخودش قفل کرد و شروع کرد محکم تلمبه زدن جوری که سوراخم درد گرفته بود. ولی توجهی نمیکرد به ناله هام تا اینکه خودشو توی کونم خالی کرد…
 
پنج دقیقه ای روم دراز کشیده بود تا اینکه کیرش کوچک شد و افتاد بیرون. گفت خیلی تنگ بودی وحید جون. دیگه مال خودمی . از این به بعد دیگه راحت تری. منم بیحال فقط سر تکون میدادم. یکم گذشت با هم رفتیم حموم و حین شستشو دوباره برام راست کرد و با لاپایی آبش رو آورد و منو هم اینقدر مالید تا ارضا شدم. بعد هم با لب بازی و بوسه ازم جدا شد و رفت…

 
 
تا سه سال پیش که بره انگلیس با هم بودیم تا اینکه اقامتش جور شد و رفت برای همیشه اونجا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *