این داستان تقدیم به شما
یه داستان واقعی از اولین تجربه سکسی من که برمیگرده به دوسال پیش یعنی زمانی که من 17 سالم بود…
***
قدم 165 و اندام لاغر و جمع و جور با پوست سفید که یه کیر کلفت 15 سانتی داشتم و عمه جونم اون زمان 35 سالش بود یه زن جا افتاده با قیافه خوشکل و سینه های بزرگ و گرد و قد 175و کمی گوشتی و پوستش به سفیدی پوست من نیست یکم تیرس.عمم که با پسر عموش ازدواج کرده هیچوقت نمیتونه ازش بچه دار بشه و شوهرش خارج کار میکنه و براش پول میفرسته و هر سه ماه یکبار میاد و بهش سر میزنه واسه همین عمه سمیه با ما زندگی میکنه و واسه اینکه شبا تنها نباشه عمم و مادرم تصمیم گرفتن من شبا برم پیشش بخوابم،منم که از خدام بود چون خیلی دوسش داشتم و اونم منو مثل پسر خودش میدونست.یه روز که طبق معمول از مدرسه برگشته بودم رفتم حموم یه دوش بگیرم و بیام ناهارمو بخورم لباسامو درآوردم و لخت مادر زاد شدم و وارد حموم که شدم دیدم عمم داره حموم میکنه و اولین بار اونو لخت لخت دیدم با اینکه همیشه موقع خواب لباس راحتی میپوشید ولی این بار فرق داشت لامصب چقدم سکسی و خوش اندام بود…
همین که کون خوش تراششو دیدم خشکم زد و درو نیمه باز گذاشتم و همین جور نگاهم به کون و پستوناش بود که کیرم شق شده بود و خیلی داغ شده بودم نفس نفس میزدم و در حال جق زدن بودم که یهو برگشت و منو دید ازخجالت آب شدم و خشکم زده بود نمیتونستم هیچ کاری بکنم و فقط به پایین زل زده بودم که دیدم داره میاد جلو اومد جلو و در رو کامل باز کرد و با دو دستش بلندم کرد و سرمو داد بالا گفت عزیزم سینا جان من تورو مثل پسر خودم میدونم تو نباید بیای و منو نگاه کنی زشته عمتم جای مادرتم اگه دلت ازین چیزا میخواد باید بری زن بگیری یا دوست دختر داشته باشی منم که گریم گرفته بود گفتم عمه جون فقط تورو خدا به مادرم چیزی نگید وگرنه منو میکشه گفت باشه نمیگم فقط قول بده که هرچی بگم گوش کنی گفتم باشه قول میدم هر کاری بخوای برات میکنم.دستمو گرفت گفت بیا دنبالم کارت دارم منو برد تو اتاق گفت بشین رو تخت نشستم گفت دراز بکش دراز کشیدم گفت عزیزم سینا جان من هیچوقت تجربه سکس درست و حسابی با شوهرم نداشتم چون کیرش خیلی کوچیکه و زود انزالی داره ولی خوش به حال زن تو عجب کیر کلفت و دراز و سفیدی داری جون میده بخوریش!
گفتم عمه جون پس میشه بخوریش یه خنده ای کرد و از چمشاش معلوم بود حشر زده بالا و داغ شده اومد کیرمو گرفت و بادستش باش بازی کرد تا دوباره راست شد و بازبون آروم سرشو لیس میزد و میکرد تودهنش تاته و درمیاورد یه ساک درست وحسابی برام زد و با ولع تمام رو کیرم تف میکردو میلیسید کیرمو بعد بلند شد گفت الان نوبت توئه باید کسمو لیس بزنی خوابید روتخت منم رفتم بین پاهاش و پاهاشو بازکردم و کسشو برای اولین بار لمس کردم خیلی گشاد و پاره بود ولی تمیز و بی مو بود سرمو خم کرد با زبون به چوچولش لیس زدم و زبونمو بالا پایین میکردم رو کسش واونم شروع کرد به آه و اوه کردن و قربون صدقم میرفت چند دقیقه کسشو قشنگ لیس زدم تا اینکه کاملا خیس خیس شده بود گفت بسه دیگه سینا زود باش بلند شو کیرتو بکن تو کسم یالا بدو کیر میخوام کیر منم یکم دادمش بالاتر تا کسش بیاد بیاد بالا زیر کونش یه بالشت گذاشتم تا کسش بیاد بالا.
با دستام یکم مالیدم کسشو تا قشنگ بازشه و یه تفی هم به کیرم زدم و آروم گذاشتم لب کسش که خودش لیز خورد رفت تو از بس پاره پوره بود. همین تاته کردم تو کسش یه آه بلند کشید و با دستاش با پستوناش ور میرفت و لباشو گاز میگرفت منم بیشتر حشری میشدم و محکم تر تلمبه میزدم کسش داغ داغ بود و خیلی حال میکردم یه دوسه دقیقه ای گاییدمش و بعدش احساس کردم داره آبم میاد گفتم عمه داره آبم میاد چیکار کنم و اونم پاهاشو دور کمرم محکم قفل کرده بود و دستاشو به گردنم گفت بزار آبت بریزه تو کسم عزیزم من که حامله نمیشم یدفه آبم اومد و من از حال رفتم خوابیدم رو شکمش و چشمامو بستم یکم خوابم میومد و گیج شده بودم آخه خیلی آب ازم رفته بود و عمه سمیه هم همش میگفت آخ سینا جونم ممنونم ازت عزیزم تو بهترین کیر دنیارو داری.چند دقیه آروم بقل همدیگه بودیم و حرف نمیزدیم همین که یکم حالم اومد سرجاش تازه فهمیدم عجب غلطی کردم اصلن روم نمیشد تو چشای عمه ام نگا کنم بلند شدم رفتم لباسامو پوشیدم و خواستم برم بیرون از خونه که جلومو گرفت گفت سینا یادت نره چی بهت میگم از این موضوع هیچکس نباید باخبر بشه وگرنه آبروی جفتمون میره بعد یه بوس محکم کرد و رفت توحموم تا دوش بگیره…
***
بعد از اون دیگه هیچوقت نتونستم بکنمش چون از شوهرش طلاق گرفت و بایه مرد خرکیر و پولدار ازدواج کرد.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید