این داستان تقدیم به شما
سلام . من عسلم 19 سالمه چند ماهی میشه که چشمم به داستان سکسی ها میخوره یه جا دیدم که همه راحت اتفاقات بچگی و اولین سکسشونو مینویسن تصمیم گرفتم منم با تغییر اسم اون شخص و نگفتن شهر و نشونی،چیزیو که فقط بهترین دوستم میدونه و بگم مثل همه نمیدونم این نوشته های من داخل سایتتون میاد یا نه فقط برای کنجکاوی مینویسم تا سبک شم،این ماجرا برای 7 سال پیشه وقتی 12 سالم بود…
***
من تپلم و قد نسبتا کوتاهی دارم پوست سفید.چشم قهوه ایی،موهامم مشکیه،دیگه خودتون تصور کنید یه دختر بچه تپل با رون و باسن گوشتی و سینه کوچیک،هنوز که هنوزه خجالتی و کم رو هستم چه برسه به اون موقع،برادر خواهر ندارم و تک فرزندم یه جورایی معجزه و تک حاصل ازدواج پدر مادرم.بابام دیر ازدواج کرد و دیر من بدنیا اومدم 45سال اختلاف سنی دارم باهاش و با مامانم 37 سال اختلاف دارم همیشه گوشه گیر بودم و خودمو با عروسکم مشغول میکردم.همیشه حس میکردم نگاه پسرا و مردا رو و کنار میکشیدم،حتی چند سری سر تیکه پرونی های دوستا و هم سن و سالام باهاشون قهر کردم هی چاقی یا تپلیمو مسخره میکردن،باسنم چون بزرگتر از همه بود اذیت میشدم،بگذریم بریم سر اصل داستان…
ما مرکز کشور هستیم و اون سال تابستون بود و قرار شد بریم شمال یه مدت بمونبم منم خوشحااال که آخ جون دریا،اما نمیدوستم که قراره اولین سکس زندگیم و چه اتفاقایی برام بیوفته.بابام اونجا کار داشت و برای قلبش پیش یه دکتر میرفت که آدرسشو دوستش داده بود،ما راهی شدیم و شب رسیدیم شمال قرار شد تا پایان کاره بابام بمونیم و خونه ی دوستش بمونیم که اسمش تیمور بود و بابام بهش میگفت تیمور خان.رفتیم خونه ی اون بمونیم.یه خونه ویلایی بود خشگل بود و بزرگ،دوست بابام یه پیرمرد حدود ۵۵ ساله یکم چاق شکم داشت قشنگ موهای سینش زده بود بیرون از پیراهنش.یه ریش پرفوسوری جو گندمی با کله تاس،که طلاق گرفته بود و بچههاش خارج بودن،تا منودید بغلمکرد لپمو بوسید رفتیم داخل شام خوردیم و خوابیدیم
صبح که شد من با کلی ذوق و شوق رفتم بیرون و میچرخیدم کیف میکردم اومدم خونه گفتم پس دریا کو؟ بابام گفت از اینجا دیده نمیشه و ما دریا شاید نریم من حالم خوب نیست.من گریه کردم که بریم بریم بریم.مادرم گفت عسل ما واسه تفریح نیومدیم اومدیم دکتر واسه بابات.تیمور یهو گفت عسل جان گریه نکن من میبرمت دریا.بابام گفت نه تیمور خان ولش کن هر روز با خودمون میبریمش و برمیگردیم اگر دریا نزدیک بود میبریمش ببینه و نمیخواد مزاحم تو بشه.تیمور گفت نه بابا منم تنهام و از خدامه عسل پیشم باشه.نگام کرد گفت مگه نه عمو؟ منم نمیدونستم چی بگم زیاد باهاش جور نبودم و یهو از دهنم پرید گفتم آره.بابام گفت پس هر جایی عمو گفت برو و به حرفش گوش کن شیطونی هم نمیکنی.مامانم گفت تیمور خان اگر بردیش دریا نزار بره تو آب من خیلی میترسم.تیمور گفت باشه من بچه داری خوب بلدم و عسل خانم هم بچه نیست ماشالله خانمی هستش واسه خودش.اون روز مامانم اینا رفتن و من و تیمور خونه بودیم باهاش گرم گرفتم و گفتم عمو بریم دریا دیگه.گفت هوا خرابه بزار آفتابی که بود میریم تیمور هی میومد پیشم حرف میزد و عین هم سن هام رفتار میکرد و باعث شد دیگه کمتر معذب باشم.مامانم اینا غروب اومدن و تیمور داشت تو حیاط داشت درختا و درست میکرد.بابام خوابید و مامانم گفت عمو رو اذیت نکردی که گفتم نه.تیمور اومد گفت نه عسل خانم مثل ماهه منم تنها نبودم و کلی حرف زدیم.فردای اون روز مامانم اینا رفتن و گفتن که اگر داخل دریا نرم و..
بابام باید هر روز میرفت و دکتر قلبشو معاینه کنه و هر روز نوار قلب بگیرن.آخه بابام اون سال قلبش خیلی درد میکرد و خطرناک بود.چزبی و قندم داشت.ساعت 9 بود و من خوشحال بودم که آفتاب و دریا.تیمور اومد گفت حاضری؟گفتم آره گفت بیا عمو رو بوس کن بریم.رفتم بوسش کردم اونم عوضی لبمو ماچ کرد رفتیم سوار ماشین شدیم.من یکم معذب شدم لبمو بوسید اما بیخیال شدم تنها فکرم دریا بود.حرکت کردیم و گفت عسل دوس داری بری داخل آب؟گفتم آره گفت پس بین خودمون بمونه میبرمت تو دریا و نگو که رفتیم.گفتم باشه.توی دلم قند آب میکردن.رفتیم دم یه فروشگاه پیاده شد و اومد یه شرت سفید مایو داد بهم.من تعجب کردم گفتم این چیه.گفت مایو واسه شنا دیگه.گفتم من که لباس دارم.گفت نکنه میخوای بفهمن داخل آب رفتیم؟ هیچی نگفتم و رفتیم.مایو رو دیدم وای از این هفتی ها بود و واسه من خیلی تنگ.غصه ام گرفت یه لحظه.رسیدیم لب دریا.خلوووووت بود.اومدیم پایین دیدم پرنده پر نمیزنه.گفت بیا آوردمت جایی که کسی نبینه تورو و راحت باشی.تو دلم گفتم پس خودت چی آخه؟! رفتم کنار آب و کیف میکردم.برگشتم دیدم تیمور فقط شرت تنشه و لخته و وااای خجالت کشیدم وسط پاشم کیرش تابلو بود.اومد سمتم گفت لباساتو دربیار مایو تنت کن بریم تو آب.من من من من کردم.گفت عسل زود باش.وای خیلی سخت بود.بلوزمو دراوردم زیرش سوتین نداشتم.نگاهای تیمور داشت عذابم میداد وای شلوارمو کشیدم پایین دیدم کیرش سیخه اما هیچی نگفتم.گفت برو پشت ماشین شرتتو دربیار مایو تنت کن.رفتم مایو رو تنم کردم واااای قلبم داشت ذرمیومد مایو خیلی تنگ بود کونم چسبش بود.انگار هی چی تنم نیست.یه لحظه خواستم گریه کنم از استرس و…
اما گفتم خوبه کسی نمیفهمه.رفتم پیشش و تنم می لرزید تیمور بدجور تماشام میکرد.حس میکردم لخته مادرزادم خجالت میکشیدم جلوش.دستمو گرفت رفتیم تو اب.تا جایی که نصف تو اب بودم گفت اینجا خطریه بیا بغلم یوقت زیر پات خالی نشه.گرفت منو بغل کرد پاهامو دورش حلقه کردم گردنشو گرفتم با دستم قلبم میکوبید.اونم دو دستش رو لپ کونم بود وای تنش پر پشم بود و من ترس تمام بدنمو گرفت و اونم هی دست میکشید رو کونم.اولین بارم بود بغل یه مرد هستم.یکم اورد پایین منو وای یه چیز داغ سفت میخورد وسط کونم.انگار من رو اونم.میدونستم کیرشه و چه خبره اما لال بودم انگار.بیشتر رفت تو آب.وای چجوری بهش میگفتم کونمو ول کن آخه با دستاش کونمو گرفته بود توی مشتش.بعد کلی آب بازی و مالیده شدن توسط تیمور و زبون ریختنش اومدیم بیرون آب.کیرش سبخ بود.رفتم لباسامو پشت ماشین عوض کردم سواز شدیم گفت سریع باید تن و موهاتو بشوری توش شن ریخته .رفتیم خونه گفت بدو بریم حموم.وای خدا این چی میگه گفتم خودم میرم گفت نمیخواد عسلم باید سرتو خوب بشورم برات.وای خدا چکار کنم داشت لخت میشد.پاهام می لرزید اما گفتم میرم سریع میام بیرون اینکه لختمو دیده.لخت شدم رفتیم حموم.زیر دوش بودیم چشمم به کیرش بود سییییخ زیر شرت.نازم میکرد بوسم میکرد بغلم میکرد لبمو بوسید فهمیدم که بعله دخلم اومده این منو میکنه.نمیدونستم چکار کنم.گفت عسل نترس اینا رازه بین ما.گفتم عمو خجالت می کشم.گفت این کارا عادیه همه میکنن فقط تو صبر کن نگا کن.وای خدا سینمو لیس میزد.داشت گریم می گرفت گفتم عمو ولم کن این کارا زشته گفت نه عسل این عادیه.وای شرتشو دراورد کیرش سیاه بود سبخ تا دیدم گفتم عمو ولم کن توروخدا…
بغلم کرد گفت آخه تپلیه من نترس این کیر مرده و شرتمو کشید پایین جیغ زدم دهنمو گرفت گفت ساکت عه.ببین عسلم این کارا طبیعیه تپلیه من.کسمو نشون داد گفت این مال وقت عروسیه و کونمو دست زد گفت اینم آزاده.کیرشو آورد جلو گفت اینم چیزیه که همه دخترا باهاش حال میکنن.گریم گرفت بغلم کرد بوسم میکرد.دستشو برد کسمو می مالید لال شدم هیچی نگفتم گفت هر کاری کردم فقط نگا کن.تنمو لیس میزد حس عجیبی بود یعنی من دارم سکس میکنم؟ عین مترسک وایساده بودم پشتم بهش بود جیک نمیزدم.دستش رو کسم بود می مالید کل تنم مور مور میشد نشسته بود لپ کونمو بوس میکرد هی قربون صدقم میرفت.هی زبونشو میکشید وسط باسنم نمیدونم چرا نمی تونستم حرف بزنم.گفت عسل بیا اینو بگیر دستت نظرتو بگو.برگردوند منو دستمو گرفت کیرشو داد دستم قلبم داشت از دهنم درمیومد کیرش سفت بود و داغ اونم داشت سینمو لیس میزد وای موم سیخ شده بود پاهام شل شد.لای پاهامو کف زد زانو زد کیرشو زیر کسم گذاشت گفت پاهاتو جفت کن.گذاشت لاپام و بغلم کرد گردنمو میلیسید دستش رو کونم بود و انگشتشو کفی کرده بود و سوراخ کونمو می مالید کیرشو هی لاپام عقب جلو میکرد یهو انگشتشو فرو کرد کونم من گفتم عمو نکن دردم اومد و کونمو سفت کردم گفت شل کن گفتم عمو دردم میاد بخدا.گفت الان آروم میشه…
شل کردم انگشتش تو کونم بود و یواش عقب جلو میکرد منم بی حرکت بودم کیرش لای رونم بود و نگا میکردم کسم داغ شده بود کم کم انگشتش روان شد و منم سر شدم.حس با حالی داشتم و یهو تنم لرزید و خون به مغزم نرسید کسم خیس شد بوسم کرد گفت ای جونم کیف داد؟با سر گفتم آره.یهو کونم درد گرفت نگو انگشت دوم رو توم کرد سفت کردم نگاهم کرد شل کردم.بعد چند دقیقه انگشتشو درآورد سرمو سریع شست و منو برد داخل اتاق فکر کردم همون لاپایی میکنه.دمر خوابوند منو رو تخت کونمو باز کرد و سرشو گذاشت رو کونم و سوراخمو لیس میزد یه حس عجیب داشتم یکم خورد و بلند شد حس کردم سوراخم یخ زد دیدم داره کرم میزنه کل سوراخمو کرم زد کنارم دراز کشید انگشتشو فرو کرد و دردم گرفت و خودش داشت با کیرش ور میرفت روم نمیشد نگاش کنم اما اون هی قربون صدقم میرفت انگشت دومشو فرو کرددردم اومد گفتم عمو خیلی دردم میاد.گفت اولین دفعه دردت میاد تحمل کن عزیزم.بلند شد رفت پشتم گفت با دستت کونتو باز کن.فهمیدم این میخواد کونمو بگاد دلم میخواست در برم اما دستمو بردم باز کردم کیرشو رو سوراخم می مالید تف زد سرشو فشار داد دردی گرفت که حد نداشت سفت کردم داد زدم سریع بغلم کرد گفت تحمل کن عمو زود تموم میشه.بلند شد رفت گوشیو آورد توش سوپر داشت گذاشت جلوم گفت ببین و فقط شل کن.وای یه زنه بود داشت کون میدادیکم خیالم راحت شد که ضرری نداره
سرشو فشار داد من از درد اشکم درومد سرش که وارد کونم شد گریم گرفت.خیلی درد داشت انگار دارم پاره میشم بغلم کرد خوابید روم و لپمو بوس میکرد و یواش یواش یواش فرو میکرد دردم میومد تختو چنگ میزدم وای از کون دردی داشتم بی نهایت.کوننمو سفت کرده بودم هی تلاش میکردم از زیرش دربیام اما نمیشد تیمور میگفت عمو شل کن اما من نمیکردم سر کیرش داشت پارم میکرد دست انداخت لپ کونمو گرفت دستش فشار میداد و هی میگفت شل کن عمو جون.شل کردم وایییییی سانت به سانت میرفت داخل من بال بال میزدم اونم هی بوسم میکرد جون گفتنش هنوز تو گوشمه.انگار کیرش تمومی نداشت هی وارد کونم میشد و من گریم درومد کثافت خوب بلد بود چکار کنه دستشو برده بود کسمو می مالید یواش یواش کیرشو جا میکرد تا اینکه گفت عمو جون فقظ یکم مونده تحمل کن و با وزنش جا کرد.وای که چه دردی داشت گریه میکردم و اون تند تند کسمو میمالید و شروع کرد به تلمبه زدن من هم داشتم از درد بخودم پیچیدم بدن مو دارش کمرمو قلقلک میداد.بعد چند دقیقه یه ذره دردش کم شد و قشنگ حس میکردم رفت و آمد کیرشو داخل کونم.صدای کرم و شلخ شلخش میومد.حس مدفوع شدید داشتم و نیاز به دستشویی.اما چه میکردم که باید سکس میکردم،یادم نیست چقدر طول کشید واسه من که زیاذ بود.فقط هق هق میزدم و اونم روم بود تلمبه میزد یهو داخل کونم انگار آتیش گرفت پمپاژ شدن آبش رو با تمام حس درک کردم لپمو اینقدر بوس میکرد حد نداشت.کیرشو که دراورد بلند شدم دویدم دستشویی .سوززززش داشتم اومدم بیرون دیدم لخت مادرزاد جلوم واساده گفت عسل تپلیه من حالش خوبه:؟ جوابشو ندادم اومد بلندم کرد و زبون ریخت.لباس تنم کرد سوار ماشین شدیم برد منو بیرون کلی خرید کرد و زبونمو بست.شب موقع خواب فقط تو فکر سکس بودم که ینی من سکس کردم؟ و یا گناه کردم.و یا نکنه کسی بفهمه و …
فردای اون روز میترسیدم باهام سکس کنه اما نکرد و فقط ازم خواست با یه شرت فقط داخل خونه بگردم و براش برقصم همین.اما فرداش که منو رد دریا لخته لخت بودم تو آب و داخل آب لاپایی میکرد منو.دروغ نمیگم ولی منم یکم جالب بود برام.مونده ام که اون جای دنج لب دریا چطور بود کسی نبود و پشه پر نمیزد،روزها گذشت و فکر کنم 4 بار شد که لاپایی دادم،،دیگه از کون ندادم بهش تا اینکه روز آخر که فرداش برمیگشتیم خونمون رو مبل بودم اومد کنارم دست کشید رو باسنم گفت عسل خانم بیا بغلم و لختم کرد گفت واسه آخرین باره شل کن فقط همین یک باره.من گفتم عمو میشه همون لاپایی بکنی؟ دست کشید رو کونم گفت نترس عزیزم یواش میکنم.منم قبول کردم.شلوار و شرتشو درآورد منو خوابوند رو مبل و تماااام سینه و کس و بدنمو لیس زد،بهم کیف میداد.بعد رفتیم داخل اتاقش رو تخت.من دمر خوابیدم تیمور سرشو لای کونم برده بود سوراخمو زبون میزد قلقلکم میومد.خلاصش میکنم تا خسته نشید.بلند شد و برای اولین بار کیرشو داد تا ساک بزنم.سر کیرشو کردم دهنم یه بویی میداد سرمو گرفت دستش و هی بالا پایین میکرد داشتم بالا میاوردم حس بدی بود .م
نو حالت سگی قرار داد کل سوراخمو این بار وازلین زد و کیرشو یواش یواش و آهسته تا ته فرو کرد،پهلو هامو گرفته بود تلمبه میزد منم اشکهام میزیخت و ازش میخواستم زودتر تموم کنه آخه طاقتم طاق شده بود و نردیک یک ساعت داشت میشد.و ولو شده بودم دمر و تیمور هم روم،حس میکردم که کونم باز شده،بی حرکت بودم و دردش به شدت اول نبود و فقط هق هق میزدم سووووزش دردناکی داشتم آبش اومد تخلیه کرد همون حالتی کیرشو درنیاورد بغلم کرد وای صورت عرق کرده اش پشت گردنم بود یکم استراحت کرد بلند شد.منم از شدت درد باسن تا یک ساعت شایدم کمتر همون حالت خوابیدم بعدش تیمور منو برد حمام شست.البته با لاپایی فرداش که رفتیم تا مدت ها این موضوع خواب تمام شبهام بود. و شد اولین تجربه سکس من…
نوشته: عسل
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید