این داستان تقدیم به شما
این ماجرا مربوط میشه به حدود ده سال قبل …
اون موقع من 22 سالم بود و تازه از خدمت سربازی اومده بودم وپیش داییم توی یه آزانس مسکن کارمیکردم طرفهای ظهر بود که یه خانم حدود 35 ساله وارد دفتر شد و گفت که یه خونه یا آپارتمان 2 خوابه میخاد . کلید یه آپارتمان که تخلیه بود را داییم بهم داد تا با هم بریم نشونش بدم . و چون دیگه ظهر بودمن از همون طرف برم خونه من با اون خانم که یه پزو206 داشت رفتیم تا خونه را ببینه توی مسیر راه گفت که خودش با دوتا دخترش هستند
به آپارتمان که رسیدیم درب را باز کردم و به خانمه تعارف کردم تا اون اول بره داخل .آپارتمان بالای چندتا دهنه مغازه قرار داشت و یک واحد بیشتر نبود خانمه بعد از تعارف وارد شد و از پله ها که بالا میرفت من هم پشت سرش بودم و بدجوری باسن خوش ترکیبش توجه ام را جلب کرد خیلی دلم میخواست باسنش را لمس کنم اما جرات اینکار را در خودم نمیدیدم
داخل ساختمان شدیم و همه جا را نشونش دادم ازش پرسیدم شما چند نفر هستید گفت خودم با دوتا دخترم . گفتم پس شوهرتون چی ؟ گفت نه ما فقط 3 نفر هستیم گفتم پس مادر مجرد هستین گفت بله بعد گفت مگه اشکال داره؟ گفتم بعضی ها خونه شون را به خانم بدون شوهر اجاره نمیدن البته میبخشید میترسند هر روز یه مردی بیاد اونجا گفت خیالتون راحت کسی نمیاد بعد هم همینطور که نگاهم میکرد یه لبخند زد گفتم زندگی کردن تنهای سخت نیست ؟گفت تنها نیستم که با دوتا دخترهام هستم .گفتم منظورم بدون مرد بود یه نگاهم کرد و سرش را طوری تکون داد که انگار میگفت نه . حالا دیگه روم یه کم باز شده بود گفتم من به داییم میگم خونه را بده به شما البته اگر شما اینجا را پسندیده باشید . گفت آپارتمان خوبیه جاش هم به محل کارم نزدیکه گفتم کارتون چیه ؟ گفت توی ارایشگاه کار میکنم ولی اینجا اجاره اش زیاده گفتم سعی میکنم براتون یه کم اجاره را بیارم پایین گفت ولی اگر از یه کم بیشتر بیاد پایین بودجم میرسه گفتم اشکال نداره یه مقدار اجاره را هم من میپردازم بعد هم یه چشمک بهش زدم خندید گفت خوب پس میتونم اینجا را اجاره کنم بهش نزدیک شدم و گفتم هرطور شده اینجارا براتون درست میکنم و دستم را بردم طرف سینه هاش یه کم رفت عقب گفت چه پررو هستی گفتم راستش تقصیر من نیست اونقدر باسنتون جذابه که همون لحظه اول حالی به حالی شدم حال دیگه بهش نزدک شده بودم دستم را بردم پشت سرش و لبهام را گذاشتم روی لبهاش و حسابی چسبوندمش روی سینم همونطور که لباهش را میخوردم دستم را از روی شلوار مالیدم روی کسش چند لحضه بعد هم دستم را کردم توی شلوارش و کسش را مالیدم
کسش خیس خیس شده بوداز لوازم مستجر قبلی یه دوتا تیکه موکت بود که پهن کردم کف اتاق لباسهاش را در آورد و خوابوندمش روی موکت و کسش را مالیدم و سینه هاش را حسابی خوردم دیدم سرم را با دستش میبره به طرف کسش گفتم دوست داری کست را بخورم ؟ گفت خیلی . گفتم بریم اول کست را بشور کسش را توی حمام شست و اومد روی موکت دراز کشید و لای پاهاش را باز کرد چوچوله هاش را کردم توی دهنم و مکیدم نمیدونم چند دقیقه طول کشید که کسش را میخوردم گفت دوست داری کیرت را بخورم گفتم آره اون هم شروع کرد به خوردن کیر من بعد هم کیرم را گذاشتم لای کسش و فشار دادم داخل کسش اونقدر لذت داشت که نمیتونم توضیحش بدم قرق لذت بودم بعد هم گفتم از پشت دراز بکش گفت نه از عقب نمیخام میترسم بکنی تو پشتم خلاصه ابم که اومد اون هم ارضا شد و چون دیگه ظهر بود بنگاهم نرفتم و خونه را براش جور کردم یه کم هم از پول اجاره را خودم میدادم اما مرتب میکردمش تا بلخره هر جور بود راضیش کردم ار کون هم بهم بده یک سالی که خونش اونجا بود هر چند روز یکبار میرفتم سراغش تا اینکه از اونجا رفتن فکر کنم برگشتن شهرستان خودشون
یادش بخیر.
نوشته: نادر پاکدامن
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید