این داستان تقدیم به شما
سلام به رفقای حشری، من حسینم و 18سالمه قیافمم بد نیست.من تا حالا با سه نفر ( از جمله خواهر م،دختر خاله مطلقم و زن پسر عموم که اونم طلاق گرفته بود) سکس داشتم، اما امروز می خوام داستان اولین سکسم رو که با خواهر متأهلم بوده تعریف کنم.
داستان بر میگرده به 4سال پیش .پدر و مادر من هر دو شاغل بودند و من مجبور بودم برم خونه ی خالم که واحد بغل ما میشستن و پیش دختر خالم که حدوداً
17 سال از من بزرگتر بود بمونم(ما کلاً خانواده راحتی هستیم و اصلا مذهبی نیستیم و دختر خاله ها و دختر داییام وحتی زن داییم با تاپ و شلوارک و اینا جلو من میگردن)تا اینکه دختر خالم ازدواج کرد و رفت خارج(من با این دختر خالم سکس داشتم که داستانش رو اگه شد بعداً براتون تعریف میکنم) و از اونجایی که خالم وشوهر خالم هم شاغل بودن من مجبور شدم که برم و پیش خواهرم بمونم تا وقتی بعد از ظهر مادرم از سرکار برگرده.
خلاصه چند روز که رفتم اونجا موندم نظرم به خواهرم جلب شد و رفتم تو کفش.
خواهرم یه دختر خوشگل و حشری کننده بود که حتی وقتی صورتشو میدیدی حشری میشدی چه برسه به پستونای 80 و کون تپل و گردش که حتی از رو شلوارم دو تا لپش خود نمایی میکردن.ولی چند بار که با مامانم صحبت کرده بود میگفت شوهرش خودخواهه و وقتی خودش ارضا میشه دیگه به فکر من نیست.
منم تو هر فرصتی که پیش میومد تا جایی که جا داشت چشمام رو باز میکردم تا بتونم نهایت استفاده رو ببرم.بعضی وقتاهم که می خوابید منم میرفتم کنارش خودم رو میزدم به خواب و دستم رو میذاشتم رو کون و پستوناش و یکم میمالیدمشون و حال میکردم.
همین روال ادامه داشت تا اینکه یه روز رفتم خونش دیدم خوابه(خودم کلید داشتم)
کونشو که دیدم حشرم زد بالا و یه فکری زد به سرم.رفتم یه دستم رو گذاشتم جلو دهنشو اون یکی دستم کردم تولباسشو و پستوناشو مالیدم هی داشت جیغ میکشید و دست و پا میزد.منم بهش گفتم اگه داد نزنه دستم رو برمیدارم،اونم با سر گفت باشه،منم دستم رو برداشتم و شرو ع کرد به فحش دادن منم دو تا دستم رو بردم تو لباسشو پستوناشو مالیدم که یکم حشری شه بعد چند دقیقه آروم گرفت یکم آه آه کرد فهمیدم که حشری شده منم دیدم تا تنور داغه باید نون رو بچسبونم سریع لباسش رو درآوردم.دیدم یه سوتین صورتی ورزشی بسته یکم از رو همون سوتین زبون زدم و سوتینش رو درآوردم دیدم اوووووف چه پستونایی؛ سفید و صاف با یه نوک صورتی خوشگل.شروع کردم به خوردن زبونم رو میمالیدم به نوک پستوناش و هم زمان دستم رو کردم تو شرتش و یکم کسش رو مالیدم یه ناله های ریزی میکرد که باعث میشد حشری تر شم.دستم رو از تو شرتش درآوردم کلمم رو هم از رو پستوناش کشیدم کنار.با هم کاری خودش شلوارش رو درآوردم
یکم از رو شرت کونش رو مالیدم و با یه حرکت شرتشو درآوردم
وای چی میدیدم دوتا لپ سفیــــــــــــــــــــــــــــــد با کس گوشتی صورتی شروع کردم به خوردن کسش وای که چه مزه ای داشت ،داشتم با ولع میخوردم که دیدم یه جیغ ریز کشید یهو آبش پاشید تو صورتم.منم دیگه حسابی حشری شده بودمو کیرم داشت میترکید که خواهرم بلند شد و شلوار و شرتم کشید پائین،تا کیرم رو دید گفت جووون(کیرم کلفته حدوداً 18 سانت طول داشت)و شروع کرد به خوردن معلوم بود ناشی و اصلاً واسه شوهرش ساک نزده منم کلافه شدم و گفتم بسه و پاشو برو رو تخت،بردمش رو تخت گفتم بیا لبه تخت چار دست و پا بشین اونم سریع اومد و کونشو قمبل کرد.منم سر کیرمو یکم رو کسش مالیدم و دیگه دیدم آبم داره میاد دوباره شروع کردم به مالیدن پستوناش و زبون زدن به کسش تا هم اون یکم حشری شه و هم من یه فرصتی به کیرم بدم،یه دو دقه ای که گذشت احساس کردم داره ارضا میشه منم پا شدمو کیرمو تنظیم کردم روکسش یه فشار دادم دیدم خیلی تنگه یکم باهاش بازی کردمو کم کم کیرمو هل دادم توش یهو با یه فشار همه کیرمو فرستادم تو کسش وای که چه حالی میداد گرم وتنگ بود یکم سرعتم رو زیاد کردم که دیدم دارم ارضا میشم و هنوز تلمبه نرفتم(من عاشق تلمبه ام)کیرم درآوردم گفتم از رو تخت پاشو رفتم دراز کشیدم گفتم بیا بشین اومد و سوراخ کسشو تنظیم کرد و نشست روش یکم که بالا پایین کرد یهو ارضا شد و بیحال افتاد رو تخت گفتم بیا بشین روش گفت نمیتونم دیگه توان ندارم منم یه لب ازش گرفتم و گفتم بیا لبه تخت به پهلو بخواب اومد منم شروع کردم به حال کردن سرعتو زیاد کردم در همون حالتم پستوناش رو میمالیدم که دیدم آبم داره میاد گفتم پاشو قمبل کن میخوام بکنم تو سوراخ کونت اونم گفت نه درد داره و اینا منم با کلی اصرار راضیش کردم و یکم کرم نرم کننده از رو میز برداشتم و مالیدم دم سوراخش و یکم باهاش بازی کردم تا جا وا کنه بعد بلند شدم،یه ذره که کیرمو فرستادم تو دیدم داره جیغ و داد میکنه و میگه درش بیار منم دستم رو گذاشتم جلو دهنشو با یه ضربه کل کیرم کردم تو کونش که یهو یه جیغ بلند کشید که شانس آوردم دستم جلو دهنش بود وگرنه کل محل خبردار میشدن.یکم که عقب جلو کردم دیگه آروم گرفت منم دستم رو از جلو دهنش برداشتم و با دستام کسشو مالیدم که ارضا شد منم سرعتو بردم بالا و آبم اومد و همشو خالی کردم تو کونش. بعد بلند شدیم رفتیم حموم و اونجا هم یه ذره باهاش بازی کردمو رفتم خونه.
البته تا دوسال باهم رابطه داشتیم که خواهرم و شوهرش مجبور شدن از محل ما برن و رابطمون قطع شد
من تا چند وقت ناراحت بودم تا اینکه یه روز از مادرم شنیدم پسر خالم داره از زنش طلاق میگیره و یه نقشه براش ریختم.زن پسرخالم خیلی خوشگل بودش و…
نوشته:حسین بُکُن
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید