این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان شبتون بخیر رضا هستم 38 ساله از ارومیه میخوام ماجرای آوردن نفر سومی برای سکس با همسرم رو براتون بگم …
 
ما دنبال تنوع سکسی در زندیگمون بودیم و هستیم حالا هرکس هر جوری دلش میخواد فکر کنه ممنون میشم از نظراتتون استفاده کنم . من و همسرم حمیرا که الان 34سالشه قد 170 وزنش 60 کیو اندامی تو پر و باسنی کاملا رو فرم داره به صورتی هرکس ببینه دهنش آب میفته من که خودم همیشه تو کفش هستم و ازش سیر نمیشم همسر من دو تا بچه به دنیا آورده که از طریق سزارین بوده و به خاطر همون کاملا تنگ مونده و از نظر تیپ هم اصلا بهش نمیخوره که 34 ساله باشه 23 یا نهایتا 25 ساله میخوره این ماجرا تا 4 ماه پیش اصلا حتی فکرش تو زندگی ما نبود من خودم همیشه تو شهوتناک داستانهای سکسی رو میخونم ولی همسرم نه 4 ماه پیش متوجه شدم همسرم با یه نفر تو تلگرام چت کرده و این موضوع اولش خیلی برام سنگین بود که با همسرم دعوای شدیدی کردیم ولی همسرم گفت من به خاطر مزاحمت بود که باهاش حرف میزدم میخواستم به نوعی ردش کنم و منم ازش قبول کردم چون تو این 17 سال زندگی جیزی ازش ندیده بودم .
 
 
اون شب بعد از دعوا تا صبح نن نتونستم بخوابم و با خوندن داستان سکسی خودمو مشغول کرده بودم ظاهری البته .تو همین داستان خوندنها بود که با خودم گفتم شاید همسرم نیاز به تنوع سکسی داشته و نمیتونسته بگه و شاید های زیادی بود که فکر منو به خودش مشغول کرده بود این بود که تصمیم گرفتم اولا با ملایمت دعوای دیشبم رو جبران کنم نشستیم باهم مثل یک دوست حرف زدیم شاید باورتون نشه ولی سه ماه طول کشید تا من تونستم قانعش کنم و راضی بشه که یک نفر برای سکس دونفری با زنم وارد زندگیمون بشه حالا حمیرا رضایت داده بود مونده بود نفر مورد نظر باید انتخاب میشد ولی باید از همه جوانب سنجیده عمل میکردیم . من دوستی داشتم که قبلا با من کار میکرد ولی الان تو خیابان امام ارومیه تو یه کافی شاپ کار میکرد خیلی پسر مودب و مطمئنی بود چون کاملا میشناختمش تونستم بهش اعتماد کنم رفتم پیشش و راحت موضوع رو بهش گفتم

 
 
کاملا تو شک بود باورش نمیشد قبل از اینکه اقدامی بکنم شماره حمیرا رو بهش دادم گفتم باهاش تماس بگیر سعی کن بتونی دوست بشی باهاش . سه روز مجید همون دوستم به حمیرا زنگ میزد و پیام میداد ولی حمیرا نمیدونست که من معرفی کردم بلاخره حمیرا بهم گفت که مزاحمت تلفنی داره منو حمیرا پسرم رو برده بودیم باشگاه جام جم ارومیه که تو ماشین به همسرم گفتم من معرفی کردم حمیرا گفت پس بریم ببینمیمش باهم رفتیم کافی شاپ و دیدیمش مجید تونست از کافی شاپ بیاد بیرون رفتیم تو یه پارک نشستیم و دست حمیرا رو گذاشتم تودست مجید این دوتا رو باهم دوست کردم ولی شرط گذاشتم که تنهایی نباید اقدامی بکنین و اینا هم قبول کردن .
 
 
بعد از یک هفته حرف زدن ا لین روز مجید رو دعوت کردیم خونه بعد از اینکه بچه هام رفتن اتاقشون بخوابن من به خاطر این که یخ این دوتا باهم بشکنه پیش مجید با حمیرا لب تو لب شدیم و دست مجید رو آوردم رو سینه های حمیرا هر سه تامون شدیدا تحریک شده بودیم ولی حمیرا پریود بود و نمیشد سکس کرد تنها حسنش اونشب این بود که روشون به هم باز بشه هر دو تامون افتادیم سینه های حمیرا رو خوردن دیگه آه و ناله های حمیرا رفته بود هوا بعد از نیم ساعت لب گرفتن و حال کردن ولی بیشتر تتونشتیم جلو بریم . بعدا ازن جریان من میدیرم قشنگ این دوتا عوشق معشوق همدیگه شدن و از چتهاشون من شدیدا تحریک میشدم تا بلاخره روز موعود اومد و شب مجید اومد خونمون…
 
 
این اولین سکس سه نفریمون بود که اگه دوست داشتین نظر بدین تا هفته بعد براتون بنویسم

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *