این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان من اشكان ٢٦سالمه وقتي اومدم تو اين سايت داستان هاي بقيه رو خوندم دوست داشتم تا منم داستان كه نه خاطره اي كه در زندگيم اتفاق افتاد رو برا بقيه تعريف كنم…
***
اولش بگم كه من گي نيستم ولي چون دوست داشتم هميشه از همه جي لذت ببرم و اينكه بدنم يه جورايي زمينه اين قضيه رو داشت و عاشق هيجان بودم تصميم گرفتم كه يه بار تجربه و لذت دادن رو هم بچشم اولش نميدونستم از كجا و چه جوري به خواسته م برسم شايد زيادم جدي نبودم فقط در حد حرف بود واسه خودم از يه طرف هم اصلا دوس نداشتم هيچ احدي از اين مسئله خبرداشته باشه خلاصه از برنامه هاي اجتماعي شروع كردم و برنامه بيتالك بهترين بود چون لااقل ناشناس بودي هرروز و شب چند نفر رو اد ميكردم با بعضي هاشون چت ميكردم وحرف هاي سكسي ميزديم واسه بعضي هاشون حتي عكس سكسي هم ميفرستادم البته فقط از بدنم و باسنم البته تعريف نباشه من كونم خيلي قشنگه اينو قبلا دوست دخترهام بهم گفته بودن ..كارم يه مدت شده بود اين سكس چت و عكس فرستادن كم كم عادت كرده بودم لذت هم ميبردم خيلي هاشون درخواست حضوري ميدادن اما چون نه من اعتماد داشتم به كسي نه اينكه واسم سخت بود نميتونستم قبول كنم بعد از ارضا شدن با همون سكس چت سريع بلاك شون ميكردم…
همينجور كه يه مدت گذشت ديگه دوست داشتم واقعي تجربه كنم اما نميتونستم اعتماد كنم يا اينكه نكنه اشنا باشه واقعا ديگه تحمل نداشتم حموم كه ميرفتم با خودم ور ميرفتم و باسن هاي سفيد و نرمم ميمالوندم تصميم گرفتم كه يه آقاي سن بالا رو كه عكس خودش گذاشته اد كنم خيلي ها رو اد ميكردم اما بيشترشون تا ميدونستن درخواستم چيه بلاك ميكردن من بيشتر مصمم تر ميشدم تا اينكه يه روز يه آقاي باشخصيت جوابم داد وشروع كرديم با هم چت كردن اون گفت فقط دوست داره به حرفام گوش بده و اهل اين كار نيست بعدش كنجكاو شد كه عكسم ببينه منم چند تا عكس خيلي خوب از بدنم واسش فرستادم بعد از اين كه ديد شروع كرد به تعريف كردن از بدن و باسنم و گفت دوست داره كه از نرديك بدنم ببينه شايد باور نكرد كه يه پسر همچين بدن سفيد و بي مويي داشته باشه خلاصه اينجوري بود كه قرار گذاشتيم و گفت كه ميريم ويلاي دوستش منم قبول كردم تا اينكه روز قرار رسيد وقتي رفتم سر قرار يه ماشين شاسي جلوم ترمز كرد شيشه رو داد پايين گفت اقا اشكان منم سوار شدم دل تو دلم نبود قلبم داشت از سينه م بيرون ميومد خيلي هيجان داشتم تو راه به جز احوالپرسي چيزي نگفتيم زير چشمي كه نگاهش كردم ازش خوشم اومد يه اقاي خوشتيب و با شخصيت بود خلاصه وقتي رسيديم جاي ساكت و ارومي بود كه جون ميداد واسه يه سكس مخفي داخل ويلا كه شديم نشستيم اون گفت مشروب دوس داري چند پيك بزنيم منم گفتم اره وفت سراغ يخچال شيشه مشروب اورد بيرون گفت بيا كنارم بشين چرا غريبي ميكني تو بيتاك كه پسر بهتري بودي اخه خودم باور نميكردم تو اون موقعيت باشم اروم رفتم كنارش يكي دو پيك كه زديم گفت دوس دارم لباسات در بياري منم با خجالت تي شرت و شلوارم در اوردم يه شرت مشكي رو باسن سفيدم بيشتر جلب توجه ميكرد گفت با اينكه اهل اينكار نبوده ولي خيلي از من خوشش اومده دستم گرفت و من نشوند بغلش گرماي تنش و سفتي و داغي كيرش رو حس ميكردم حشرم به اوج رسونده بود چند تا بوس ازم كرد با دستاش من ميمالوند خيلي لذت ميبردم يه احساس خوبي داشتم بعدش گفت برو اتاق خواب تا منم بيام.
منم رفتم يه تخت خوشگل اونجا بود دوس داشتم هر چي زودتر بياد سراغم كه اومد و من خوابوند رو تخت اونم اروم لباساش در اورد بدن پر مو و باكلاسي داشت من شرتش دراوردم كير خوبي داشت نزديك ١٧سانت بود اونم شرت من دراورد و يه بوسه به باسنم زد گفت كه ساك ميزني منم گفتم نه دوس ندارم گفت باشه اشكال نداره بعدش افتاد روم من با شكم خوابيده بودم و اونم خوابيد بود روم كيرش كذاشته بود لاي باسنم خيلي حال ميداد اونم از باسنم تعريف ميكرد خودش ميمالوند روم كيرش كه سفت شد كفت چه جوري دوس داري ميخواي بكنم داخل منم گفتم اره ولي مواظب باشه اروم اينكار بكنه اونم يه كم پماد زد به كيرش و رو سوراخ من مالوند بعد اروم اروم با كله كيرش ميذاشت در سوراخ كونم خيلي حال ميداد غرق در شهوت بودم چشمام بسته بودم هيچ كاري نميكردم اونم با حوصله داشت سوراخم با كيرش باز ميكرد درد و لذت با هم تو وجودم بود يواش يواش تا نصفه كرده بود تو بعدش دستاش دور كمرم حلقه كرده بود داشت كيرش تا ته فرو ميكرد تو كونم من اخ اخ ميكردم اون بيشتر تشويق ميشد حالا ديگه داغي كيرش تو كونم كاملا حس ميكردم شروع كرد به تلمبه زدن واقعا لذت بخش بود مخصوصا اينكه يه اقاي سن بالا بود داشت ازضا ميشد كه ابش رو ريخت تو خيلي حال كرديم بعدش من بغل كرد رفتيم حموم زير دوش هم يه بار ديگه من كرد بعدش كه اومديم بيرون گفت اولين بار بوده كه پسر كرده و گفت با اينكه لذت زيادي برده نميخواد اينكار دوباره انجام بده. بعد از خداحافظي خطشو خاموش كرد ديگه نديدمش …
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید