این داستان تقدیم به شما

سلام اسم من دلارامه 19 سالمه قدم 162 و 58 کیلو وزنمه اینا مشخصاتمه ولی داستان من از همون کودکیم شروع میشه ک علاقه خیلی زیادی ب پدرم داشتم پدرم و مادرم وقتی خیلی جوان بودن ازدواج کردن بخاطر سنتی بودن خانوادهاشون خلاصه پدرم چون رفیق باز بود زود براش زن گرفتن و من شدم نتیجه یک سال بعد کردناشون مامانم خیاطه و بابامم مکانیک منم خیلی بابایی بودم تمام توجهات بابام رو من بود هرجا میرفتم اونم با خودم میبردم وقتی رسیدم دوران بلوغ تمام رویا هام منتهی میشد ب بابام هیکل عضله ای و قد بلند و اخلاقای مردونش منو دیونه میکرد خلاصه دیونه بابام بودم تا 12 سالگی پیش بابام میخوابیدم ولی شهوتی بودن من از دبیرستان ودوستای دختر لزم شروع شد از وقتی با دنیای شهوت و کردن اشناشدم منم رفتم رو خط سکس کلیپای زیادی میدیم با دخترا پشت مدرسه یا کلاسای خالی لب گرفتن و مالیددن و انگشت کردن همینا باعث برجسته شدن کونم و سینه هام شدن وکم کم توجه م ب پسرا جمع شد دفتم تو خط اونا ولی با یه بار کون دادن ب دوست پسرم و درد زیادش بیخیال شدم ولی سکس با بابام از سوم دبیرستان شروع شد وقتی با دوستام تو مدرسه کلیپ کردن پدر و دختری رو دیدم حالم عوض شد…
وقتی خودمو تصور کردم خیس شدم یه مدت بعدش شروع کردم داستان دای پدر دختری رو خوندن ولی جرات انجامش و نداشتم یه بار ک مامانم رفته بود مغازش اومدم خونده خسته بودم فکرکردم کسی خونه نیست اما بابام مثل اینکه حموم و بودو ب خیال اینکه کسی خونه نیستو منم از مدرسه نیومدم لخت بود خودمو مخفی کردم ک یکم دید بزنم از چیزی ک میدیدم قلبم ب تپش افتاد بدن عضله ای و کیر بزرگ و کلفت با رگای برجسته مثل اینکه حشر بابام بالا زده بود داشت کیرشو عقب جلو میکرد باد کرده بود از حشر زیاد خیس شده بودم از دید اون عظمت حالم بد شده بود دلم میخواست با همچین کیری پاره شم صدای نفسای بلند بابام میومد تند تند جق میزد تا اینکه آبش اومدو من بابدبختی خودم رسوندم و اتاقم مثل اینکه مامان خانم ب بابام نمیرسه ک جق میزنه یه فکر شیطانی ب سرم زد ک برنامه بریزم برای بگا رفتن توسط بابای خوشتیپم نزدیکای عید بود و کلاسا طق ولق برگزار میشد وقرار بود بریم روستای مامان بزرگ مامانم حسابی حالم گرفته بود ولی بعد چند روز بابام گفت نمیتونه بیاد چون کاراش جورنشده مانم همش غر میزدو عصبانی بود ک من یه فکری ب ذهنم زد گفتم ب مامانم من پیش بابا میمون کاراش همش 3روزه میبره من اینجا هستم تموم ک شد بابارو باخودم میارم تا 13 اونجا باشیم ک موافقت کردن رو ابرا بودم هفته اخر ک مدرسه مونده بود از دنیا دوستم چندتا قرص افزایش میل جنسی گرفتم توپ فرداش مامانم رفت و من موندم و بابام رفتم دوش گرفتم خودمو حسابی تمیزکردم شب ک شدم واسه شام یکی از قرص ریختم توغذا و یهولباس جذب ک کونم بیوفته بیرون تنم کرد زنگ خونه رو زدن بابام برگشته بود رفتم بغلش کردم کردم گرفته بود مثلن بغل میکردم ولی دوسه بار اروم و باناز خودم رو میکوبیدم رو کیرش و ماچی خیس میکردم بابام فقط نگاه کردو لبخند زدم گفت دختر کوچولوی خوشگلم نمیدونست چ خوابای دیدم براش رفت دستاش و شست اومد برای غذا خوردن گفت دخترم چ بزرگ شده غذا میپزه باناز گفتم اره خوشگلم شدم و یه چشمک زدم وقتی سفره رو میچیدم با هر بهونی کونم و نشون میدادم و نگاه های بابامو دنبالم میکشیدم وقتی غذا تموم شد سفره رو جمع کردم میدیدم بابام داره داغ میشه بهونه اب اوردن رفتم وسوتینمو دراوردم رفتم کنارش گفتم بابایی اب میخوای با لبخند خواست ازم بگیره ولی دروغکی پاهامو جلوعقب کردم ک دارم میوفتم اب روریختم رو سینه هام نوک سینه هام افتاد بود بیرون لبمو گاز گرفتم گفتم وای ریخت بابام داغ کرده بود و حالش خراب بود دستمال اورد گفت بزار تمیزش کنم فهمیدم کارم گرفت اروم اروم دستمال میکشیدو نگاش رو نوک سینه ای گردم فهمیده بودم دلش میخواد دست بزنه
باناز گفتم بابایی تند روش بکش خشک شده ک با دستاشوگذاشت روسینم و یکم بافشار کشید روش ک با حشر گفتم آااااااخ همین و ک گفتم کیرش درحال ترکیدن بودن وبادستاش سفت سینمو فشار داد و منم یه بوس خیس از گرون بابام گرفتم و سریع بلند شدم و گفتم ممنون میرم عوضش کنم لباسمو وتند رفتم تو اتاقم ازخوشی داشتم میترکیدم هنوز مونده بود نقشم و کامل اجرا کنم اول باید خوب حشری میشد دیگه نرفتم بیرون و شب موقع خواب یه دامن وتاب تنم کردم و رفتم اتاق مامان و بابام و دیدم بابام سرش توکوشیه لیوان شیری و ک بازم یه قرص دیگه توش بود اورده بودم گفتم بابایی شیر میخوری ک استقبال کرد ودادم بهش گفتم میترسم تنها بخوابم میشه پیش تو باشم رضااااا جون ویه چشمک زدم گفت چرا که نه خوشگل بابا برقا رو خاموش کردم و بعد چند دقیقه خودمو زدم ب خواب حال بابام خراب بود و منم کونمو چسپونده بودم رو کیرش ک باد کرده بود بعد نیم ساعت بیخیال شده بودم هیچ کاری نکرده بود میخواستم بخوابم حس کردم دستای بابم روی کونمو داره نوازش میکنه دستاشو اورد بالاترو شرتمو کنار زدمو انگشت شو رو خطای کونم گذاشتم میخواستم آه بکشم حالم بد شده بود دستشو اورد رو سینه هامو و فشارش میداد اروم اروم دست دیکشم رو کس م بود داشت نازش میکرد رو ابرا بودم میخواستم جر بخورم زیرش وداشتم خیسم میشدم ازرواجبار ب خاطر اینکه نفهمه بیدارم و خیس شده کسم خودمو تکون ارومی دادم ک دستاشو برداشت بهد چند ثانیه بلند شد ک صدای در دستشویی اوند فهمیدم رفته واسه جق زدن اون شب بالاخره خوابیدم صبح ک بلند شدم دیدم بابام رفته و صبحانه رو چیده زنگ زدم مامانمو گفتم همه چی اوکیه داشتم واسه نهار خودمو اماده میکردم ک حتما بابام منو بکنه دوش گرفتم و ارایش کردم و عطر تحریک کنندمو زدم و دامن پوشیدم ولی سوتین و شورت نپوشیدم ک در دید باشه بازم 2قرص ریختم تو غذا ک حسابی بترکونه برام طرفای ظهر بابام اومد زنگ درو ک زدم با شوق رفتم درو باز کردم وقتی منو دید قشنگ تعجب و تو چشاش حس کردم اومد بوسم کردو گفت شیطون خوشگل کردی گفتم اره واسه رضااااا جونم کردم ک بابام خندیدو قربون دلارامم بشم من رفت لباس عوض کرد و ادمد برای نهار وقتی سفره رو جمع کردم بهر بهانه ای خودمو خم میکردم ک کون و کسم بیرون بیوفته جوری ک مثلا خودم نمیفههم ولی بابام اوکی رو گرفت بود اومد باهام سفره رو جمع کنه خودشو میمالید ولی من خودموزدم ب نفهمی ولی حسابی داغ کرده بودم داشتم از شهوت میمردم نوک سینه هام سفت شده بود کسم باد کرده بود از حشر زیاد ک ناگهانی بابام رفت تو اتاقش حالم گرفته شدو گفتم دیگه پا نمیده رفتم تو اتاقم داشتم از حشر زیاد میمردم افتادم رو تختم و دستمامو گذاشتم رو کسم ک حسابی باد کرده بود پنجمه کردم توش داشتم میمردم باید ارضا میشدم آاااااه کشدم و دستامو تند تر تکون دادم ک یهو دراتاقم باز شد بابام بود هول شدم و بلند شدم گفت داری چیکاری میکنی اخم کرده بود گفتم هیچی

اومد جلو گفتم الانه ک بزنه تو گوشم گفت خجالت نمیکشی ک زدم زیر گریه و گفتم بابا رضا ببخشید تورو خدا حالم بد بود ک اومد بغلم کرد گفت چته گفتم حالم بده گفت چرا کجاته منم دیدم داره چراغ سبز نشون میده گفتم اونجام وباناز گفتم بابایی نازم نمیکنی اومد بوسم کردگفتم اونجام چی و باناز تو چشاش خیره شدم و دستمامو گذاشتم رو سینه ش و باناخن های بلندم فشار میدادم ک باصدای پراز شهوت و حشرش گفت اونم ناز میکنم دیونه شدم و لباسو بوسیدم اول هنگ کرد ولی اونم همراهی کرد لباشو میک میزدم و زبونمو تو دهنش میکشیدم و اونم لب و زبونمو لیس میزد دستمو بردم روشلوار ورزش یش و کیرش و فشار دادم ک تو دهنم آاااه کشیدو وحشیانه تر لباسو میک میزدم ک یهو بلندم کردو گفت اینجا ن خوشگل خانومم منو برد تو اتاق خودشون و انداخت رو تخت نگام کرد و گفت ک دلت کیر میخواد!!!!جرت میدم ک دیگه هوس خودارضایی نکنی کس کوچولوی بابا روم خیمه زدو لباسمو دراورد با دیدن سیته و کسم جووووووون کشداری گفت زبونشو کشید رو سینه هام اول اروم اروم بعد تند تند میلیسید و گاز میگرفت اااااه گفتت جوووووون میخوای بکنمت اره گفتم اره بکن میخوام زیرت جون بدم گفت خشن دوست داره دخترم اره؟گفتم اره جوری بکن ک جر بخورم جونی گفت وافتاد ب جون سینه هام میلیسید و گاز میگرفت داشتم دیونه میشدم خیس خیس بودم گازی از نوک سینم گرفت ک آآآآآآآه کشیدم وحشی تر شدو پاهامو زد بالا و گذاشت رو شونه هاش و گفت جووووون چ کسی چ خوشگل و توپله چ سفید جون میده برا خوردن گفتم بخور بابایی بخور برا دخترت دهنشو گذاشت رو کسو میک زد جیغ کشیدم داشتم میمردم ک بازم میک زدو میلیسد و اااااه میکشید و جیغ میزدم گفت جیغ بزن جنده کوچولو بازم التماس میکردم بابا تندتر خوهش میکنم دارم میمیرم تندتر دهنشو گذاشت بازم میک میزد و میلیسد نمفسم بالا نمیومد از حشر دوست داشتم جر بخورم ک با یک میک دیکش جیغ کشیدم وارضا شدم نفسام تند تند شده بود بابام بلند شدواومد روم گفت خوش گذشت گفتم عالی بود و لبامو بوسید گفتم حاله نوبت منه خوابوندمش و کیرش و گرفتم تو دستام گفتم مامان چ حالی میکنه باهاش بابا خندیدو گفت ازاین به بعد توم حال کن اول با دست جلو عقب کردم و بعد گذاشتم تو دهنم حالش نفسش گرفت بابام همرو گذاشتم تو دهنم ک و تند تند عقب جلو کردم بابام اینقدر حشری شد ک باسنشو بلند کردو سرمنو تند گرفته بود ک درش نیارم هنوز مونده بود کامل بره تو دهنم چون بزرگ بود نمیرفت تو دهنم همش تند تند میخورم براش داشت میترکید کیرش ااااه میکشید بابام ک تندترش کردم و بعد چند ثانیه گفت اوند و دهنم پر آب کیرشد
بابام ااااه میکشید ااااااه دلارم عاشقتم و من همشو خوردم عشق کیر بودم دیگه رفتم کنارش دراز کشیدم لبامو بوسید و گفت دخترکوچولم دیگه بزرگ شده ب باباش سرکیس میده خندیدم و گفت پس چی از خودت ب عمل اومد خندید وگردنمو بوسید مثل اینکه قرصا حسابی سرحالش اورده بود بازم گرونمو بوسید و دفت سراغ سینه هام خیس میبوسید منم آاااااه میکشید م اون جوووون میگفت باناز گفتم بابایی من کیر میخوام ک خندید گفت خیلی حشری دختر چشم جرتم میدم پشت کن ازخدا خواسته منم کونمو قمبل کردم گفت درد میکنه ها گفتم عیبی نداره کرم بزن نمیدونست دخترش کون داده قبلا کرم اوردو و زد رو کونم گفت دلارمم عجب کونی داره قربونش بشه باباش سرکیرش و گذاشت رو کونم گفتم بکن دیگه بابایی انگار جون نداری همینو ک گفتم بهش برخوردو یه ضدب کرد تو کونم ک از درد جیغ کشیدم _جووووون میکنمت جوری ک یادتونره بکنت کیه جووووون جیغ بزن برام
تند تند تلمبه میزدو من از حشر جیغ میزدم واااااای چ حالی میداد ضربه هاش اونقدر قدرت داشت باهر تلمبه ش تکون زیادی میخوردم ک پاهاش و گرفتم ک بیشتر حسش کنم از درد و لذتش خوشم میومد تندتند تلمبه میزد و ااااااه میکشید از دردوخوشی جیغ میزدم
جوووون جیغ بزن ک بدونی کی جرت داده ااااااااخ چ تنگی تو دختر کونت داره کیرمو قورت میده
داشته میمردم از خوشی هربار کیرش و مکشید بیرون یه ضرب میکرد تو ک درد و لذت زیادی داشت ااااااههه بکن منو بکن بابایی جونم زود باش تندتر جرم بده ک بعد چندتا تلنبه همزمان ارضا شدیم و ابش و خالی کرد تو کونم از خسته کی افتاد کنارم و دستاشو دورم حلقه کرد وگفت ممنون عالی بود مدت هابود ک اینجوری سرحال نشدم لباشو بوسیدم و گفتم از این ب بعد ببشتر حال میدم بهت از خسته گی زیاد هردو خوابیدیم وقتی چشامو باز کرده بودم 8 شب بود و بابا خواب بود شیطنتم گل کرد دست کشیدم روکیرش وکردمش تو دهنم بابا چشاشو باز کرد اول با تعجب نگاه کردو بعد لبخند زدو گفت یانی میشه همیشه اینجوری از خواب پاشم خندیدم و گفتم اره و تند رفتم حموم اخه بابا کیرش بازم بلند شده بودو منم میخواستم برای شب انرژی جمع کنم چون اخرین مرحله از نقشم ک از کس دادنه مونده بود میدونستم بابا اینکارو نمیکنه ولی با نقشه میشد پرده رو هم میشه دوخت توهمین فکرا بودم ک در حموم باز شد و بابام با کیر شاق اومد تو حموم…
نوشته: دلارام جووون

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *