این داستان تقدیم به شما
سلام فاطمه هستم 24 سالمه و اصفهان زندگی میکنم ، قدم معمولیه (170) و سینه هام (70) ، وزنم 56 پوستم سفیده و موهام قهوه ای (خرمایی) از نظر زیبایی واقعا خوشکلم و هیکلم متناسبه ! اول یکم از خودم بگم بیشتر با زندگی من اشنا بشید :
قبل ازدواج تو یکی از استان های نزدیک اصفهان (6 ساعت فاصله زمانی داره با اصفهان ) زندگی میکردم ، دختره بزرگ خانواده بودم یه برادر و خواهر کوچیک تر از خودم هم دارم خونه ی یکی از خاله هام دو کوچه با خونه ی ما فاصله داشت و من و دختر خالم با هم به مدرسه میرفتیم (دختر خالم هم سن من بود ) از اواخر سال سوم راهنمایی بود که سر گوشیم میجنبید از اونجا هم شروع شد که پسرای زیادی بهم متلک مینداختن بخاطر زیبایی که نسبت به بقیه داشتم و کم کم یه حسی درونم شعله ور شد از همون موقعه دوست پسر های یواشکی و دست مالی های چند دقیقه ای سر قرار شروع شد ولی زود خودم پیدا کردم و نزاشتم بازی چه ی دست پسرای محل بشم سال بعد سال اول دبیرستانم بود و منم تو اوج شهوت تازه تلفن همرا گرفته بودم و با یه نفر دوست شدم و کم کم این دوستی ها بیشتر و بیشتر شد و منم افت تحصلی کرده بودم ، تو گوشیم پره فیلم سوپر شده بود با دختر خالم مینشستم نگاه میکردم و از دوست پسر هام و شارژ های که ازشون تیغ میزدم تعریف کردم
پیش خودم فکر میکردم زرنگم تا یه روز صبح که زود تر از خونه زدم بیرون که برم سر قرار و بعد برم مدرسه اون اتفاق افتاد ، قرارمون با دوستم پسرم پارک نزدیک مدرسه بود با ماشین اومده بود و گفتیم بریم یکم از مدرسه دور بشیم حرکت کردیم و یکم جلو تر ایستاد من داشتم باهاش حرف میزدم که یهو یه نفر از عقب سوار شد و چاغو که تو دستش بود گزاشت پهلوم گفت صدات در نیاد یه کلمه بگم ریدم به خودم و نمیتوسنم یه کلمه حرف بزنم بردنم یه خونه خالی و اول حسابی دست مالیم کردن و بعدش شروع به لخت کردنم کردن من تا حال جز دست مالی های تو ماشین و سر قرار رابطه ای نداشتم و از اونجایی که کل فیلم دیدم تا اخرش رو فهمیدم قراره چی بشه
اونا زود لخت شدن و گفت لخت بشم من که مات مبهوت مونده بودم دوستش اومد سریع شروع کرد به لخت کردنم که صدام در اومد شروع به التماس کردن فایده نداشت اخرش مجبور شدم قبول کنم و لخت شدم و شروع کردن با من ور رفتن واسم چندش اورد شده بود دوست پسرم مجبورم کرد واسش ساک بزنم و دوستشم با سینه و کسم ور میرفت و بعد از نیم ساعت دست مالی و لیسدن من و ساک زدن واسشون اومدن سراغ کونم تلاش واسه ی ندادن بی فایده بود مجبور به تحمل شدم و گذاشتم شروع کنن با درد خیلی زیاد و زجر کشیدن من کارشون تمام شد لباس هام پوشیدم و بعد از سه ساعت منو نزدیک مدرسه پیاده کرد رفت !
وقتی رفتم مدرسه مدیر منو خواست و یه جوری ردش کردم که خواب موندم ولی حال خوبی نداشتم کونم از درد داشت میسوخت خلاصه رفتیم خونه و تا شب نمیتونستم حتی درست بشینم دختر خالم که در جریان بود کجا قرار داشتم صبح و دیر اومدم مدرسه اومده بود خونه و جریان واسش گفتم خلاصه گذشت و من باز با یه نفر دیگه دوست شدم این دفعه خودم خواستم اولش از ساک زدن تو ماشین و اخرش به سکس تو خونه خالی ختم شد کارم شده بود دوست شدن با پسرا و تیغ زدنشون و با بعضی ها سکس مدرسه هم به من شک کرده بودن و با خانوادم در جریان بودن ولی مادر پدرم ادم های صاده ای بودن متوجه کارای من نمیشدن تا جایی پیش رفت که تو فامیل همه بهم نظر پیدا کردن میدونستن این کارم پا میدم ولی من برعکس به فامیل رو نمیدادم
یکی از پسر دایی هام و پسر عمو هام تو نخم بودم ولی ازشون خوشم نمیومد خیلی برنامه واسم ریختن و حرف واسم در اوردن اما بهشون رو ندادم همین طوری گذشت تا کار به جا های باریک کشیده شد و به قولی داشت گند کاری هام بالا میومد تا از مدرسه اخراج شدم و مادرم واسه این که صداش در نیاد و تو فامیل کسی متوجه نشه زود برنامه چیدن و نامزدم کردن برای یکی از پسر عمه هام تازه سوم دبیرستان بودم که اخراج شده بودم از مدرسه و نامزد کردم ولی پسر عمم زود متوجه شد البته چند باری با هم سکس کرده بودم و خلاصه نامزدی ما بهم خورد ولی ما گفتم که مت نمیخوامش و زدمش به بهونه سیگار کشیدن یه دو سه ماه بعد یه خواستگاری از فامیلای دور برام اومد که پسر خوب ى ساده ای بود اما کار درست حسابی نداشت قبول کردم و با هم ازدواج کردم و من به اصفهان اومدم و همهی کسایی که هوس سکس با منو داشتن حسرت به دل موندن و رفتم
تو اصفهان حسابی به خودم میرسیدم کسی نبود که بخواد گیر بهم بده و شوهرمم تو خواب نمیدید خانومی به این خوشگلی گیرش بیاد ولی من فقط بخاطر فرار از اینجا مجبور به ازدواج شدم اسم شوهرم رضا از صبح تا ساعت 6 عصر سر کاره وقتی هم میاد خسته منم تو این مدت فقظ به خودم میرسم و کلاس های متفاوت میرفتم اون کار میکرد و من خرج خودم دوباره دوست پسر بازی های من شروع شد و دیگه راحت میرفتم خونه شون سکس های مداوم بعد از ازدواج هیکلم عالی شد و هیچ کس باورش نمیشد با زن رضا باشم رضا پسری با قد 180 و پوستی سبزه و صورتی معمولی اصن در حد زیبایی های من نبود بعد یه سال متوجه شدیم بچه دار نمیشم دکتر هم رفتیم اما فایده نداشت اویال خیلی نارحت بودم اما بعدش تصمیم گفرتم فقط عشق حال کنم دوست پسر های با کلاس و کافی شاپ های شیک لباس های مد و تیغ زدن پسرا شده بود کار من از اون طرف هم رضا فقط کار میکرد خودشم میدوسنت من چکار میکنم ولی بخاطر داشتن من صداش در نمیومد
خودشو به خنگی زده بود منم راحت کارم رو میکردم نمیدونم چرا ولی منو ازاد گذاشته بود و میدونست دوست پسر دارم اما چیزی نمیگفت شاید بخاطر این که میدوسنت نمیتونه من رو ارضا کنه و تشنه ی سکس هستم این حق رو بهم داد ولی من همیشه تو سکس براش سنگ تمام میزاشتم شاید به همین هم راضی بود که یه زن خوشگل داره یه روز تابستون رضا مرخصی گرفت که رفتم خونه مادرم دو روز اخری من با یکی از فامیل های دورمون که تو شهر خودمون زندگی میکردن قرار گذاشتم از قبل تو واست اپ باهاش در ارتباط بودم و دوست پسرم بود و اون میگفت که اونم منو میخواست و عشق قدیمشم اما من که خودم حرفه ای بودم ازش کلی پول کش رفته بودم ، قرار تو مغازه مصطفی بود ( مصطفی همین فایمل دورمونه که گفتم) رفتم اونجا و یه بوتیک ارایشی بهداشتی داشت کلی خرت و پرت ورداشتم اونم اخر وقت بود مغازه رو داشت میبست کر کره ها رو کشید اومد داخل و رفتیم پایین همون دکور ها شروع کردیم با بوسیدن هم و اخرشم یه سکس عالی کردم کیرش واقعا خوش فرم بود چند وقتی بود که یه کیر خوب بهم حال نداد از کس و کون اوردم سر حال وقتی زیادی نداشتم سریع رفتم خونه که گند این قضیه هم در اومد یکی ما رو دیده بود و راپورتم پیش چند نفر داد و سر صداش پیچید منم تا دیدم این بحث ها پیش اومده دو روز بعد رفتم اصفهان تا اب ها از آسیاب بیوفته…
حالا بریم سر اصل دستان من از همون دوران راهنمایی تابستونا میرفتم خونه یکی از عمه هام یه پسر داشت سه سال از من کوچیک تر و همیشه با هم بازی میکردم اسمش ارشیا بود و به قولی رفیق فابریکم بود تو فامیل خیلی پسر خوب و دهن قرصی بود تو این فاز ها نبود منم چیزی بهش نمیگفتم ولی مثل این که از همه بیشتر من رو میخواست و عاشقم بود اینو بعدا بهم گفت از همون موقع ها همش دیدم میزد و تو نخم بود عکس ها از تو گوشیم میدزدید و…. تا رود عروسیم که به گفته ی خودش بد ترین روز بود بعدا که من عروسی کردم با موبایل خیلی با هم حرف میزدیم من اصن فکر نمیکردم منظورش عشق و دوست داشتن باشه بعد از عروسیم یه چیزای به گوشش رسید و اونم تو جریان کارای من افتاد و میخواست با من حداقل دوست باشه و یه سکسی هم کنه دو سال بعد از ازدواجم من متوجه کاراش نشدم و همین طوری با هم راحت تر راحت تر و صمیمی تر شدیم تا یه روز که اومدن اصفهان و قرار شد باهاشون برم خونشون و بعد خودشونم که رفتن خونه ما منم ببرن و رضا هم که چیزی نگفت
من رفتم وقتی رسیدم خونه عمم شبش با ارشیا کلی از گذشته حرف زدیم و تا نصف شی دوتایی پا تلوزیون بودم اون موقعه تابستون بود بعد رفتیم تو اتاق ارشیا همه خواب بودن همین طوری داشتم حرف میزدیم که ارشیا زد زیر گریه و از عشقش به من گفت و من تو شوک بودم و یه لحظه منم عشقش رو حس کردم همین طوری که داشت حرف میزد ناخوداگه لبم رفت رو لبش وقتی به خودم اومدم که تو بغل هم بودیم و از خودم جداش کردم و نشستیم حرف زدیم و قرار شد که دوست هم باشم و در مورد همه چی باهاش حرف زدم حتی ازدواجم که مجبوری بود ارشیا شده بود شوهر عشق و عاشقیه من و رضا هم شوهر پول در اوردن من اون شب تا صبح فقط لب های هم میبوسیدم بار اول بود یکی اینطوری لب هام رو عاشقنه میبوسیدم و اتشیه عشق تو سینم حس میکردم دم دم ها صبح رفتم سر جام خوابیدم
وقتی بیدار شدن ارشیا رفته بود بیرون رفتم حمام و یه دوشی گرفتم و یه دست لباس راحتی (یه تاپ قرمز و شلوار راسته مشکی ) پوشیدم یه ارایش ملیح زدم که صدای زنگ در اومد خواهر کوچیه ارشیا رفت در رو باز کرد و اومدن داخل ارشیا که دیدم با چشماش داشت میکردم و من فقط دوست داشتم برم تو بغلش ولی خوب عمه خونه بود داشت غذا درست میکرد رفتم تو اتاق ارشیا تا بیاد وقتی اومد سریع رفتم پشت در اروم صداش کردم و چند تا لب گرفتیم و زود اومدم بیرون ارشیا خواست بیاد بیرون که با اشراره بهش فهموندم کای رژ لب روی لب و صورتش پاک کنه دیگه کار ما شده بود تا یه فرصت پیش بیاد بریم تو بغل هم و بوس کردن من واسه شب برنامه ریختم و قوار شد خودمون رو به خواب بزنیم تا همه بخوابن و بعد منم برم تو اتقا پیش ارشیا همین طوری پیش رفت شب شد ما زود تر رفتم خوابیدیم من تو اتاق خواهر ارشیا بودم اونا هم اومدن خوابیدن وقتی مطمعن شدم یه پیام به ارشیا دادم اونم بیدار بود و اروم سرک کشدیم دیدم همه خوابن
رفتم تو اتقا ارشیا و اروم اومد در رو قفل کرد و پریدم تو بعلش خیلی دوستش داشتم حسابی لب گرفتم حس خوبی داشتم اولین نفری که اینقدر عاشقنه و اتیشی بودم واسه بوسیدنش رفتم رو تخت اون فقط دستش دور کمر بود اما من میخواستم شروع کنم به فهموند بهش که سکس میخوام اونم متوجه شد و کم کم شروع کرد به دست کشیدن روی سینه و باسنم و خوردن گردن گوشمم و بعد ازم اجازه خواست که با سر بهش اوکی دادم شروع کرد به در اوردن پیراهنم که طهر قبل این که باباش بیاد پوشیدم وقتی سینه هام دیدی شکه شد گفت تو فیلم هم اینطوری خوشکلش رو ندیم شروع به خوردن کرد رفت پینن نافمم خورد بعد اروم شلوارم در اورد از روی شرتی کسم می بوسید من فقط تو خودم میپچیدم و داشتم لذت عشق رو کشف میکردم …
شورتمم از پام در اورد و اولین بوسه ی عشق رو روی کسم زد و شروع به خوردن کرد که رفتم رو ابرا خودم از کسم جداش کردم گفتم نوبته منه اول باش لب گرفتم با دست کیرشو از روی شلوار مالیدم و بعد شروت شلوارش رو با هم در اوردم که شکه شدم کیرش اون چیزی که فکر میکردم نبود سایزش واسه من که این همه سکس داشتم کوچیک بود حدود 12 سانتی بود اما کلفتیش بد نبود اما خوش فرم بود برای ساک زدن عالی بود راحت ته ته میخوردمش واسه ش ساک میزدم که خیلی زود گفت بسه الان میاد بلند شدم به نیش خند زدم بهش که خیلی شلی اونم گفت که دسته من نیست تا حالا با دختری نبودم و جغ میزدم و این چیزا بعد رفتم سراغ لباش دراز کشیدم کنارش اون بلند شد شروع به خوردت کسم کرد که اشاره کردم بکنه داخل اونم چرخید از تخت اومد پایین و رو زانو وایساد و منم کشید سمت خودش پاهام جمع کردم رو سینه هام و اروم گذاشت تو کسم از نظر روحی واقعا خوش حال بودم که کیرش تو کسمه اما از نظر جسمی کوچیک بود واسم و کسم رو پر نکرد شروع به کردن کرد و تازه فهمیدم کیر کوچیکم لذت خودش رو داره لذتی بدون درد ولی ای کاش یکم بزرگ تر بود اخه من سکس های زیادی داشتم و با کیر های خیلی بزرگ تر حال کرده بودم
شاید اگه از اول با ارشیا بودم سکسی نداشتم بهترین کیر دنیا میشد واسم و بهترین لذت بهم میداد نمیدونم ولی حس خوبی میداد همینطوری که داشت میکردم گفت میخواد بیاد که گفتم بریز داخل و زود گفتم میدونی که بچه دار نمیشم اونم مثل این که بخواد کل وجودش رو داخلم خالی کنه اب اومد خیلی داغ بود در حدی که خواستم خودمو ازش جدا کنم از شدت داغی ابش بعد ولو شد رو زمین که من رفتم سمتش شروع کردم بوسیدنش اونم سینه هام گرفت دستش و بعد دراز کشیدم بعلش گفتم ارزا نشدم شروع کرد با دست مالیدن کسم که کیرش بلند شد بازم این دفعه گفتم دراز بکشه من بشینم روش درازکشید و من بلندشم بشینم روش ولی گفتم این کیر حال میده واسه کون دادن خیلی کون دادم دوران دبیرستان بعد ازدواجم همین طور ولی بازم اولش یکم درد داشت با اب کسم خیسش کردم اروم نشستم روش یکم بالا پایین کردم تا ته رفتن داخل اولین کیر که اینقدر خوب راحت رفت تو کونم نشستم رو شکمش و کیرشم تا ته تو کونم خم شدم جلو اروم ازش لب میگرفتم کونم بالا پایین کردم بعد من درازکشیدم رو کمر اون پاهام گزاشت رو شونه هاش شروع کرد به کردن منم کسم میمالیدم
واقعا داشتم از کون لذت میبردم قبلا فقط سر اسرار دوست پسرام و برای پول میدادم الان از سر عشق و لذت وصف نشدنی بلند شدیم و سر پا هم یه مقدار کردم و بعد مدل سگی تو همون حالت سگی در اورد گذاشت تو کسم که خیلی حال داد شروع به کردن کرد که منم شروع به ارضا دشن کردم نتوسنتم خودمو بگیرم دراز کشیدم رو زمین اونم تو همون حالت که من داشتم ارضا میشدم کرد تو کونم واقعا کشش رو نداشتم که تو حس ارضا شدن کون بدم خودمو سفت کردم ولی کیرشو کرد داخله با سرعت میکرد که ابش اومد ریختش داخل نمیدونم دفیق چقدر طول کشید ولی خیلی وقت بود داشتم سکس میکردم یه شب رویایی بود واسه دوتامون یه نیم ساعتی بغل هم بودیم بعد بلند شدیم لباسامون پوشیدم رفتم دست شویی یه ابی به خودم زدمو گرفتم خوابیدم
فردا صبح که بیدار شدم اینقدر خوش حال بودم که با خودم میگفتم چم شده رفتم حمام یه دوش گرفتم عصرش با عمه و بچه ها رفتیم بازار و خرید کردیم و سه روز باد رفتیم خونه ما و من موندم خونه خودمون شب اخر که خونه عمه م بودیم یه سکس دیگه هم کردیم که اینم بی نظیر بود الان یه سالی میگزره و نشد که امسال برم پیششون ولی ارشیا قول داد که برای تعطیلات مهر بیاد پیشم که اگه جور شد واستون تعریف میکنم البته اگه از این راضی بودین و از تابستون سال پیش تا الان دیگه با کسی سکس نداشتم به جز شوهرم و فقط بخاطر حسیه که به ارشیا دارم…
نوشته: فاطي فشفشه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید