این داستان تقدیم به شما
دقیقا وسط سردترین ماه سال گرم ترین اتفاق زندگی من تو چشمای اون شروع شد…
***
با عصبانیت از ونی كه ما رو باشگاه اورده بود پیاده شدم و كتاب زیست شناسیم و پرت كردم سوم دبیرستان بودم و معدل بیست دبیرستان ولی از شر بودن چیزی كم نذاشته بودم .
لباس ورزشیام و پوشیده بودم و با بچه ها داخل سالن رفته بودیم كاپیتان تیم بسكتبال بودم . با بی حوصلگی رو به معلمم گفتم
من امروز نمیتونم ورزش كتم
حرفی نزد
اواخر زنگ ورزش بود كه از جام بلند شدم نگاهم مثل اهنربا رو دختری گوشه دیوار موند به دیوار تكیه داده بود موهاشو بالا سرش بسته بود و با اخم نگاه میكرد چشمام و ریز كردم چرا تا الان ندیده بودمش؟ با افتادنم و درد شدید پام اخ بلندی گفتم … حواسم اونقدری پرت شده بود كه افتادم و مچ پام اسیب دید ،.. این شد شروع یه فصل عجیب از زندگی مرده من…
مثل همیشه دختر معقول ماامان بابا بودم با سركش بودن های شاید كم … دوست شدم باهاش خیلی اتفاقی و دقیقا دو ماه بعد از دیدنش .،، حجم موهای ابی جلوی چشمم و كنار زده بود و با لحن مسخره ای گفته بود
بچه خرخون و چه به مو رنگ كردن
هفته های بعدش حرف زدنمون شروع شد اینكه فهمیدم مدام تنهاست و مامان باباش درگیرن اینكه مشكل معده داره و چیزی كه این وسط مثل پوتك رو سرم فرود اومد دوست پسر داشتنش بود نمیدونم چرا ولی گر میگرفتم وقتی باهاش حرف میزد دوست داشتم همیشه نزدیكم باشه تا كسی نتونه بهش نگاه كنه حس های عجیبی بود گرچه كم و بیش از گرایشم خبر داشتم روز قبل از تولدم بود كسی در خونه رو زد خودش بود…نفس …نفس من بود و نمیدونست…. صداش و شنیدم
در و باز كن ارامش
با شنیدن اسمم لبخندی زدم و در و باز كردم وقتی اومد دوازده نفر دیگه باهاش بودن…این شد اولین سوپرایز تولد زندگیم
پیرهن مردونه مشكی پوشیده بودم با شلوار مشكی بهش نگاه كردم با اون دامن و نیم تنه مشكیش قدش از من بلند تر بود بهش خیره شدم چرا اینقدر به نظرم بی نقص میومد ؟ تا حالا با لباس دخترونه ندیده بودمش همیشه تیپ های. اسپرت و پسرونه میزد فهمیدم هر دو وجه اش و دوست دارم هم اون وجه شاید كمی پسرونه اش و جتی این وجه كاملا دخترونه و جذابش
شب تولدم فهمید دوست پسرش بهش خیانت كرده ى كات كرد و این شد شروع جسارت من …شروع انحصار طلبی من برای چیزی كه قلبم میگفت حقشه
خوب یادمه یه روز گرم تابستونی بود خونشون بودم از پنجره بزرگ اتاقش نور تمام اتاق و روشن كرده بود داشت تو كمدش دنبال مانتو برای بیرون رفتن میگشت پشت سرش مونده بودم با دیدنم ترسید حرفی نزدم اروم تكیه اش دادم به كمد سفید رنگش قلبم تند میزد
نفس …
با چشمای خدادادی خمارش نگاهم میكرد ..قانون جذب بود
لبام و گذاشتم رو لبای درشت و خوش فرمش اروم لباشو بین لبام كشیدم هیچ واكنشی نشون نمیداد و من هم عقب نمیكشیدم از عسل لباش …اروم لباشو میمكیدم رو نوك انگشتام وایستاده بودم كه دستش دور كمرم نشست احساس كردم قلبم پودر شد از گرمای دستش … بوسه ام كه كامل شد عقب كشیدم خیره به چشمایی شدم كه بسته شده بودن صداش كردم جوابی نشنیدم انگشتم و روی گونه نرمش كشیدم و بوسیدمش از خونه اشون بیرون زدم.
روزها گذشت و همینطور ادامه پیدا میكرد مثل همیشه با هم حرف میزدیم و هردو چشممونو رو اون روز بسته بودیم ولی من هنوز طعم لباش و میخواستم هنوز جای دستاش رو كمرم اتیش میگرفت هفت مهر بود و شروع فصل جدید تحصیلی و پاییز بهم گفت
دوست دارم
با دیدن پیامش شوك شدم جوابش و دادم
به عنوان یه دوست؟
فكر میكردم باهوش تر از این حرفا باشی ارامش!
و اون شد خانم من شد منبع ارامشم دستاش و از دستام دور نمیكردم بوس عطرش و از خودم دور نمیكردم وقتی دیدمش تغییر كرده بود موهاشو كوتاه كرده بود و دیگه نگاهش و ازم نمیدزدید موهاش عین من كوتاه شده بود …اون برای من جان بود یه شكوفه توی تاریكی بود هر چی كه بود برای من ارامشی بود كه نمیشد ازش دل كند ماه ها گذشت تا بهار سال بعد هنوز همونقدر عاشقانه دوسش داشتم و دوسم داشت هنوز لبهای پر از عطشمون بهم متصل بود و هنوز اون روح دیگه من بود …
اومده بود خونمون فقط اون بود و من روی تختم خوابیده بودیم …فانتزی بود روی تخت یك نفره دو نفره خوابیدن اروم انگشتم و از شقیقه هاش تا مژه های پرش كشیدم تا گونه های برجسته اش تا لبای غنچه اش تمام اون صورت و عین نقشه داشتم حفظ میكردم ..عین نقشه نجات
اروم لباش انگشتام و بوسید انگشتم ى بین داغی لباش كشیدم از نزدیك شدن بیش از حد بهش میترسیدم چون یاد اون روزی می افتادم كه تو خونشون میخواستم قله تنش و فتح كنم و اون به شدت حالش بد شده بود همچنان داشت انگشتامو میبوسید لبامو روی لباش گذاشتم انگشتای خوش فرمش توی موهام چنگ میزد منظم و نرم اون همه چیزش برای من عین بهشت بود زبونم و روی داغی سقف دهنش كشیدم خیلی اروم روم خیمه زد لباش و به گردنم رسوند لذت میبردم از اینكه انگار لباش گرسنه است بوسه های خیسش از زیر گوشم تا ترقوه هام كشیده میشد اروم موهاشو چنگ زدم با مكش گردنم ناله كوتاهی كردم سریع جامونو عوض كردم از بالا بهش نگاه كردم.و سرمو كردم تو گردنش عین گشنه ها گوشت شیرین تنش و میبوسیدم كیس ماركای بنفش كوچیكی از زیر گوشش جا مونده بود بی تابیش و حس میكردم تو گوشش گفتم
میخوایی بهم اعتماد كنی خانومم؟
تاییدش یه بوسه داغ روی لبام بود
اروم چشماش و بستم زمزمه كردم
پس بزار به روش من بازی كنیم
بین ترقوه هاش و بوسیدم از توی كشوم كراوات قرمز رنگی كه خودش برام خریده بود بیرون كشیدم
تیشرتش و از تنش بیرو كشیدم ناله خفیفش و شنیدم
دستاش و بالا سرش بستم صدای زمزمه اش و شنیدم
چیكار میكنی ارامشم؟
لباشو بوسیدم
فتحت میكنم
اروم سوتینش و باز كردم و لبامو به سینه های داغش رسوندم میخواستم فقط با حس لامسه اش لبای منو حس كنه لبام و نوك سینه هاش گذاشتم نرم بود و سفید اروم مكیدم كم كم مكشام محكم تر شد و صدای ناله های واقعیش و میشنیدم بدون هیچ تظاهری… صدایی ازسر لذت داشتم میشنیدم و از شراب تنش لبریز میشدم
خط سینه اش و بو كشیدم تا نافش اروم نافش و بوسیدم دكمه شلوار جینش و باز كردم صدای ناله اش و شنیدم
ارامش
هیش بهم اعتماد كن
شلوار تنگش. و اروم پایین كشیدم با هربخشی كه پایین میكشیدم ران خوش فرم و سفیدش و میبوسیدم صداش دوباره بلند شد همش نگران این بودم كه اذیتش كنم اروم خودمو بالا كشیدم
همه چی خوبه مهر جان من؟
گونه هاش صورتی شده بود لبش و گاز گرفت
خوبم
لباش و دوباره بوسیدم
شلوار و از تنش بیرون كشیدم اروم روی شرتش و بوسیدم ( ترجیح میدم به جای استفاده از كلمات رایج برای الت تناسلی از كلمه عضو استفاده كنم) كشاله رانش و نرم بوسیدم صدای چنگ زدن انگشتاش به چرم بالای تختم و میشنیدم و نفسای سنگینش اروم لباس زیرش و در اوردم روناش و بهم چسبونده بودم روی عضو سفیدش و بوسیدم و اروم روناش و باز كردم اروم عضوش و بوسیدم نرم و خیس .زبونم و روی كلیتوریس تحریك شده اش كشیدم .. یك بار تجربه سكس با یكی از دوستام كمكم كرده بود كه بتونم تمام لذت و بهش بدم
ناله هاش و فقط دیواره های اتاقم شنیدن و لب های گیجگاهی مغزم صبط كردن اروم انگشتم و رو كلیتوریسش گذاشتم و اروم بوسه هام پایین كشیدم تا زانو هاش تا مچ سفید پاش همه جای تنش و غرق بوسه هایی كردم كه از نظر خودم مظهر عشق و سجده نیاز بود اروم بولیز شلوارم و در اوردم و روش خیمه زدم دست و چشماش و باز كردم چشمای خمار و لبریز از نیازش و روم قفل كرد لبامو رو لباش گذاشتم و خودمو بین پاهاش جا دادم
اروم عضوم و رو عضوش میكشیدم و صدای ناله هاش و بین لبام میكشیدم
گوشش و مكیدم
تو جانان منی
محكم تكون میخورد دستمو كنار سرش ستون كردم دستاش كمرم و چنگ میزد و به خودش فشار میداد بریده بریده زمزمه هاش و شنیدم
من عاشقتم
ناله خفه ای كردم لباشو بوسیدم و با صدای گرفته ام گفتم
منم عاشقتم همه امیدم
تنش اروم لرزید و چشمای خمارش بسته شد چند ثانیه بعد تن منم اروم گرفت از كنار تختم و از روی عسلی شكلات و بین لبای خودم گرم كردم و بین لباش گذاشتم و بغلش كردم
بخور ضعف نكنی همه وجودم
سرشو به سینه ام چسبونده بود صدای تاپ تاپ قلبش و میشنیدم یك دقیقه بعد هر دو اروم اروم بودیم یه خلصه شیرین حاصل از لذتمون
موهاش و بوسیدم…
هنوز عاشقشم هنوز عاشقمه هنوز وقتی نگاهم میكنم حس میكنم اولین باره میبینمش هنوز وقتی بغلم میكنه انگار اولین باره اینقدر كه این قلب لعنتی بی قرارشه
خانواده ام فهمیدن … با خودم ارزو میكردم كاش سرشناس نبودن و من میتونستم ازاد باشم ..ولی من هركاری میكنم كه مامانم اخم نكنه مامانم ناراحت نشه هر كاری برای لبخند بابام میكنم … من بین بلاتكلیفی عشق و خانواده موندم …
من تو قهوه چشماش حل شدم و اگه ازش جدا شم از من چیزی جز یك جسم تهی نمیمونه…!
اون نفس منه…
نوشته: عصیان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید