این داستان تقدیم به شما
سلام اسمم مهراسا س و ۲۲ سالمه قدم ۱۶۵و سینه هام ۷۰ باسنم متوسط رنگ پوستم سبزست و در کل میگین که صورت با مزه و اندام خوبی دارم…
حدودا یکسال پیش بود که عروسی داییم بود از اونجایی که دوتا از خاله هام شهرستان زندگی میکردن برای عروسی داییم مجبور شدن بیان چند روز خونه ما بمونن یکی از خاله هام بچه نداره ولی یکی شون ی دختر داره به اسم سوگل سفید پوسته و اندام نسبتا تپلی داره ۱۷ سالشه و سینه های بزرگ و باسن بزرگی دارع خلاصه قرار شد شب منو سوگل تو اتاق من بخوابیم چون تختم یک نفره بود رو زمین لحاف پهن کردیم که باهم رو زمین بخابیم وسطای شب بود از تشنگی بیدار شدم دیدم صدای آه آ اوم از زیر پتوی سوگل میاد خودشم داره تکون میخوره و بالا پایین میشه فکر کردم داره خواب میبینه ولی دقت که کردم دیدم صدا از داخل گوشی میاد پتوشو زدم کنار ی لحظه شوکه شد تو حال خودش نبود بلوزش و بالا زده بود ی دستش رو سینش بود وشلوارشم پایین بود از روشرت کسشو میمالید از اون حاله ی نوری که از راهرو میومد میشد سفیدی بیش از اندازه ی پوستشو حس کرد من هنوز داشتم نگاش میکردم که منو کشید طرف خودش بهم با ترس و وحشت گفت ترو خدا به هیشکی نکو مامانم بفهمه دارم میزنه ترو خداااا
ی لحظه نگاش کردم ی فکری زد بسرم گفتم نه باید بگم تا ادم شی دیگه این کارو نکنی همینجورالتماسم میکرد که بلند شدم اول ی کم آب خوردم بعدش در اتاقو آروم بستم و قفل کردم پتو رو از روش زدم کنار نشستم رو کسش ادای تلمبه زدن و در اوردم و گفتم فقط اگه همراهیم کنی یه کسی نمیگم اونم از خدا خاسته قبول کرد سرموگذاشتم بین سینه ها ی سفیدش وسطشو لیس میزدم کمکم نوک صورتی سینشو بهدهن گرفتم دیگه آهش دراومد بود وکسشو میمالید از روش بلند شدم و لباساشو در اوردم اون هم لباسای منو در اورد برعکس شدم طوری که من کس اونو میلیسیدم و اون مال منو جوری باولع کسمو میخورد که خیلی بهم حال میداد خودش بلند شد و من دراز کشیدم پاهامو باز کرد و کسشو گذاشت رو بروی کسم و اونا رو بهم میمالوند
حس خوبی بهم میداد دهنمونو داشتم که صدای آه آه کردنمون بیرون نره دوباره من مث سگ شدم اون سوراخ کونمو میلیسید چون چند باری کون دادم سوراخم کمی گشاد بود به راحتی زبونشو میکرد توش و بهم حال میداد منم همینکارو کردم باهاش ازم خواست انگشت کنم تو کسش که متعجب شدم گفتم مگه پرده نداری گفت نه بکن بکننننن منم از خدا خواسته دوتا انگشتمو کردم دهنم بعد کردم دهن سوگل بعدش کردم تو کسش و تند تند عقب جلو میکردم که داشت میلرزید دیگه تعادل نداشت دهنمو گردفتم ب کوسش تمام ابش مثل جیش ریخت تو دهنم و مقدار زیادیش ریخته شد روی ملحفه ابش ک تو دهنم بود قورت نداده بودم مزه ی تلخی داشت رفتم رو سینش نشستم وقتی میخاستم لب بگیرم ازش همه ابو ریختم تو دهنش
حالا نوبت اون بود ازش خاستم کسموبماله برام مالید و کم کم آبم اومد و دیگه هر دومون ارضا شده بودیم …اون شب اولین لزم با ی دختر بود از بعد اون شب هر موقع که ما میریم یا اونا میان ی شب با هم حال میکنیم ی شب که خونه سوگل اینا بودیم بهم پیشنهاد سکس گروپ داد منم قبول کردم که داستانشو میزارم
نوشته: مهری
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید