این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان گلم من اسمم میلاد(مستعار) بیست وچهارسال دارم میخوام داستان سکس کردن خودم تو هجده نوزده سالگی اینا اتفاق افتاده با پسرعموم حسین که چهارسال از خودم بزرگتر بود رو بگم…
***
من و حسین از بچگی باهم پایه بودیم من سفید بودم و خوشگل جوری که کل محل دوست داشتن بامن باشن و حسین اما یخورده سبزه بود و البته بد هم نبود اما من ازش سر بودم.از بچگی با بجه های محل لاپایی سکس کرده بودیم اما الکی بود همش تا رسیدیم به سن شانزده هفده سالگی که حسین همیشه بامن میپرید و سکس دوطرفه میکردیم همیشه هم من میکردمش اول تا اینکه حسین ی روز که خونشون ظهر تابستون هم بود داشتیم سکس میکردیم گفت شل کن خودتو بزارم توش منم که میترسیدم گفتم نه و اما دوست داشتم حسین التماس کرد و گفت اول بازش میکنم و بعد با کلی دردسر تونست کون منو بکنه اون اولین بار بود اما دست و پا شکسته کرد داخلش و اخرش هم کرد لاش و رفتیم با هرکی سکس کرده بودم لاپا بود جز حسین…
این ماجرا گذشت چندروز بعد بازمن حسین رو دیدم اخه خونمون تو ی کوچه بود و حسین تک پسر و ی مادر پیر داشت و باباش فوت شده بود خونشون دایم خالی بود.باز دوباره رفتیم خونشون تو حموم تو حیاط اینبار باز هم همدیگه رو کردیم اما اون بازم کم و بیش داخلم کرد و کم کم تو چند جلسه به کمک انگشت و ….بازم کرده بود و خلاصه منم لذت میبردم و سکسمون هم که دوطرفه بود دیگه مشکلی نداشتم.اما کم کم طی یکی دوسال حسین دیگه اطراف کونش مودراورده بود و من تو سکس هامون بیشتر میدادم بهش و بعدش جق میزدم و حال هم میکردم و تو این دو سه سال حسین کم و بیش تو سکس هامون داخل میکرد ناگفته نباشه منم داخلش زیاد کرده بودم.تا اینکه ی روز که رفته بودم و لباس خریده بودم و برمیگشتم خونه اون روز ی شلوار لی تنگ با پیرهن قرمز پوشیده بودم خیلی خوشگل شده بودم حسین تو راه من و دید و با موتور سوارم کرد در خونشون گفت بیا دو دقیقه بهم کمک کن تخت روجابجا کنیم من که دوهزاریم افتاده بود جریان چیه و تیز کرده.رفتیم داخل و شروع کرد از زن همسایه گفتن و عجب کوسی داره و فلان و….تا منو حشری کنه منم که میدونستم هدفش چیه اما خودمم ته دلم دوست داشتم زودتر بکنه منو و فکر اینکه با اون شلوار تنگ و لباسها و اون کون خوشگل و توپر کیر سبزه حسین بره توم منو شهوتی میکرد .
دیگه نوع سکس کردنمون این بود که من اول میخوابیدم رو حسین و دوتا تقه بهش میزدم میگفتم نمیشه بکنمت اینجوری موداشت اخه و بعد اون میومد رو من اما اون روز من اولش یخورده گفتم نه و التماس حسین و….بعدش که حشری شده بودیم گفتم حسین بکن اول .اینو گفتم و دراز کشیدم روی فرش و هیچ کاری نکردم حسین شلوارمو کشید پایین و شرت پام بود دوتا از رو شرت زد رو کونم گفت به به عجب کون گرد و توپر و خوشگلی و همینجوری میمالیدش و منم لذت میبردم.این فکر که حسین اینجور طالب من شده و کیر سبزه حسین که میرفت تو کون سفیدم یجور میشدم و خلاصه حسین شرت رو کشید پایین و دوتا توف به کیرخودش و کون من زد و گذاشت لاش چندبار جلوعقبکرد که خودم بهش گفتم حسین گفت بله گفتم بکن توم گفت ای چشم ی بالش گذاشت زیر باسنم و گفت شل کن خودتو تا بهت ی امپولی بزنم منم گفتم دردم نیاد یواش بزار توش فقط گفت من که دیگه استادم میدونی گفتم بکن خوب ….
سرکیرو دم سوراخ منو خیس کرد و بعداز چندتا انگشت ازم خواست تا با دستام لپهای کونمو باز نگهدارم و شل کنم خودمو تا اروم و بدون درد بره توش کلاهک کیرش بزرگ بود نسبتا اما دیگه قراربود بکنه توش و یکم درد داشت تا کلاهکش فرو کرد تو سوراخم یکم کونمو بازی داد با دستاش تا حال کنم و چیزی نگم گفت شل کن باز خودتو تا فشارش بدم شل کردم و سرشو هل داد تو و بعدش هم کم کم بقیه ش رو کرد توش.وقتی برمیگشتم و کیر اونو تو کون سفید خودم میدیدم حشری میشدم.حسین شروع کرد به تلمبه زدن همیشه اروم تلمبه میزد اما این بار بد جلوعقب میکرد و بعد اینکه چندتا زد بیرون کشید و کونمو مالش داد گفتم چرا نمیکنی گفت صبر کن خواست دوباره سرشو ….بکنه تو تا حال کنه گشادتر شده بود بالش زیر باسنمو داد بالاتر کونم مرتب توی سینه کیرش بود و ی کون خوشگل عین دختر چهارده ساله جلوش بود.دوباره انداخت توش و من هم داشت ابم میومد که حسین گفت اگه ابم اومد چکارش ککنم بریزم توش بهتره گفتم بریز توش ابشو تا ته خالی کرد توش و منم خودمو تو دستشویی شستم و رفتم…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید