این داستان تقدیم به شما
سلام اول از همه بگم که زیر همه داستان های سکسی اونایشون و که دختر نوشته میگند معلومه پسری برام مهم نیست میخواید باور کنید میخواید نه
ما تو یه خونواده بازاریم هیچکدوم تحصیلات نداریم ولی وضع مالیمون خوبه منم خوشگلم به قوله بعضیا نچرال نیستم عملیم اما خوشگلم دماغم و گونه هام و لباما همه را عمل کرده بودم انگار یه جورایی اعتیاد پیدا کرده بودم به جراحی زیبایی آخرین عملی که داشتم پروتز سینه بود که باهام مخالفت میکردند دیگه با دعوا و بحث و اینا بالاخره قرار شد اگه دانشگاه برم بعداز ۳۰ واحد که پاس کردم بزارند عمل کنم منم برا اینکه مجوز حشری تر شدن سینه هام صادر شه قبول کردم و هرجوری بود با دادن به استاد و بچه ها و شوهر دوستام دو ترم و پاس کردم و بالاخره پروتز کردم بماند که با دکترمم سکس داشتم بعدش میتونید بگید جنده ام برام مهم نیست یه مدت گذشت که به سرم زد باسنمم پروتز کنم مامانم دیگه عادت کرده بود اول مخالفت کرد اما بعد با گریه و التماس و قول میدم لیسانس بگیرم و اینا اکی داد ولی بابام اصلا زیر بار نمیرفت میگفت دیگه چقدر جنده بازی و نمیشه هرکاری کردم فایده نداشت تا یادم افتاد به لیلا اگه کسی میتونست کاری کنه اون بود لیلا دوست دبستان من بود و از ۱۳ سالگیم بابام باش سکس داشت البته انصافا هواشم داشت بابام جیب و کُسش و باهم پر میکرد باهم خوب بودیم مشکلی نداشتیم میدونستم یه جا به کارم میاد زنگ زدم بش و گفتم چطوری دور دونه بابا و ازین حرفا و بعدم بهش گفتم یه کاری کن من بابام مجوز پروتز کونم و صادر کنه اونم میخندید و میگفت کاری از من ساخته نیست جی جی خانم بهش گفتم خوب از کون بده تا مجوز صادر شه که یهو زد زیر خنده گفت کجا کاری ماهی یه بار باید از کون بدم به باباتون و اینا دیگه امیدی نداشتم که راهی باشه که بهم گفت چرا خودت بهش نمیدی که مجوز صادر شه؟ یهو جا خوردم گفتم چی میگی؟! میکشتم که گفت تو پا بده اگه کشتت با من گفتم مطمئنی گفت اره کیه که نخواد کلی خرج دخترش کنه یه جنده ناب بشه همه ازش بخورند خودش که اینقدر خرجش کرده بی نسیب بمونه خلاصه قطع کردم و اون شب تموم شد و همش تو فکر حرف های لیلا بودم دیدم بدم نمیگه ولی مامان و چیکار کنم؟!
بابا مسافرت کاری زیاد میرفت دو ماه دیگم باید میرفت دبی حالا کاری بود بیشتر یا جنسی و نمیدونم تولد مامانم اون موقع بود مامانم همیشه شاکی بود که چرا بابا نیست برا تولدش به هر نحوی شده صبر کردم تا اون موقع بیاد سه شنبه بود که چهار شنبه هفته دیگه تولد مامان بود به بابا زنگ زدم گفتم مامان خیلی ناراحته و میگه بابا هیچوقت نیست و مگه کُسِ من مو داره و اینا (یکم جنسیش کردم رو شوخی خواستم ببینم چجوریه عکس العملش که کاملا خوب بود ) گفت باشه چهار شنبه شب اونجام گفتم ایول قرار شد چیزی نگیم که مامان نفهمه و من مامان و ببرم ویلا شمال بابام بلافاصله تا رسید مستقیم بیاد ویلا تا حسابی مامان سوپرایز شه با دوستای مامانمم هماهنگ کردم که براش تولد بگیرند و گفتم خودم امتحان دارم باید برم پیش دوستام درس بخونم تا مطمئن باشم تهرانه و این دور و بر ها نیست اون شب
به خدمتکارم گفتم برا چهارشنبه صبح ویلا برق بزنه و استخر آب داشته باشه چهارشنبه شد صبح زود زدم رفتم شمال چون اگه تو خونه به خودم میرسیدم و نمیرفتم تولد معلوم بود نمیرم درس بخونم میرم کس بدم واسه همین صبح رفتم تا بتونم کامل برسم به خودم حموم کردم و موهامم رنگ شرابی جیغ زدم لنزای یخیم و گذاشتم ناخن هامو مثله پورن استارا درست کردم چون همیشه بابا به اون مدل ناخنام گیر میداد میدونستم دوست داره یه لباس زیر خیلی سکسی هم پوشیدم بدنمم روغن زدم از دم در پارکینگ تا استخرم گل و شمع گذاشتم ۱۰ اینا شب بود آماده بودم که بابا بیاد فقط کفشاما نپوشیده بودم چون خیلی بلند و نوک تیز بود اذیتم میکرد که تا زنگ خورد پوشیدم و رفتم با آیفون در و باز کردم تا وارد شه فکر کرد من قضیه را به مامان گفتم و اونم میخواد سوپرایزش کنه اومد تو و گفت بهاره کجایی عزیزم و اینا تا اینکه صدای کفشام و شنید فکر کرد مامانه بر گشت دید دختر ناز و پورن استارش با اون بدن عملی و سکسیش که مثله جنده ها کرده بود خودشو با یه لباس زیر سکسی جلوشه یهو دیدم جا خورد گفت سلام گفتم سلام دَدی رفتم نزدیک گفتم خیلی منتظرت بودم تا بیای تو چشماش زل زدم هول هول بود بعد بوسیدمش لبم و گذاشتم رو لباش دستم و بردم سمت کیرش که دیدم جا خورد یکم رفت عقب فهمیدم دارم تند میرم
پشتم و کردم بش که راه رفتنم و ببینه و رفتم مشروب ریختم براش که توش از قبل محرک جنسی ریخته بودم دادم بهش رفت بالا یکم که گذشت گفت چقد خوشگل شدی گفتم تازه کجاش و دیدی دوست داری بدنم و گفت آره بهش که نگاه میکنم که این با کیر من ساخته شده و اینقدر خوبه یه حسِ غرور میکنم دیدم میخواد گفتم فکر کن بیرونش این حس و میده توش چه حسی میده با یه چشمک گفت اخه… اهنگ و گذاشتم و پاشدم یه رقص سکسی کردم و گفتم هیچکس امشب نیست من و تو تهای تنهاییم دختر بابایی سوتین و که دراوردم رفتم با اشوه و ناز و ادا رو پاش نشستم شروع کرد لباما خوردن و سینه هام و مالوندن مثه کسایی که یه عمر کس ندیدن گفت چه خبره یه جور میخوری انگار نه انگار هر روز یه کس و میکنی گفت ولی این کس چیز دیگست خودت بسازیش خودت بزرگش کنی خودتم بکنیش جووووون نمیدونی چه حسرتی میخوردم وقتی میدیدم به همه میدی اما من که همه کاراشا کردم نمیتونم بکنمش نمیدونی چقدر با فانتزی کردن تو دخترا بقیه را میکردم گفتم وا بابا شما حق دارید گردنه من هرچقدر بکنیدم بازم کمه تا اینکه دیدم شرت و کشید پایین گفت اهااان این دلیله اینکه کس مامانت و نمیکنم وقتی کس لیزر رفته و پیرسینگ کرده ای مثه کس تو هست مگه کسخلم کس مامانت و بکنم جون منم قوربون دختر جنده خودم بشم و سری برم گردوند خواست بکنه تو کونم که گفتم نه نمیشه گفت چرا گفتم چون دوست دارم با یه کون گرد و قلمبه ی پروتزی به بابام بدم خندید و گفت ای بلا که بلده چجوری کارش و راه بندازه پس دیگه یاد گرفتی هروقت چیزی و از بابا میخوای راهش چیه آفرین همینه گفتم اخه بابا من مثله یه پورن استار درجه یک میمونم چیم کمه یه پروتز کونم که بکنم دیگه مثلش نیستم خودشم گفت قربون دختر لوس خودم بشم که همه از بچگیشون میخواستند دکتر مهندس شند تو میخواستی پورن استار شی تا بابایی و سیراب کنی با خنده گفتم حالا که قراره شما من و سیراب کنید گفت اگه همینجوری پیش بره و بهم ثابت کنه لیاقت و استعداد جندگی و داری پروتز کون که هیچی مجوز لابیاپلاستی (جراحی زیبایی واژن ) هم صادر میشه و شروع کرد تلمبه زدن جوری که گریم گرفت هرچی میگفتم یواش فقط میگف جون کُسی که من درست کنم معلومه این میشه
بعد ارضا شدن یه بوس بهم کرد و گفت دخترم بهت افتخار میکنم که اینقدر باهوشی بازم بابارو سوپرایز کن تا بابام با اجازه دادن و ماشین های لوکس گرفتن و اینا سوپرایزت کنه
این از اولین سکسم با بابام بود که برا پروتز کون بهش دادم الانم کونم و پروتز کردم و خیلی راضیم
اگه دوست داشتید بگید که از بقیه سکس هامم براتون بگم
بوس رو کیر و کس هاتون?
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید