این داستان تقدیم به شما

سلام این داستانی ک میخام براتون بگم بر میگرده به ۱ سال قبل ک منه ۱۸ سالم بود،من وقتی ۱۲ سالم بود مامان و بابام از هم جدا شدن و من بنا به دلایلی رفتم پیش مامان بابام اونجا زندگی کردم تا دوران راهنماییم ک میشد سوم راهنمایی،بعد اون مامانم اومد دنبالمو منو اورد مشهد…خلاصه مامانم ازدواج کرد با یه مردی ک یه دختر داشت دختر۱۷ سالش بود خیلی خوشگل و سفید بود..اینم بگم که تک پسرم..اسم اون دختره نگار بود ما همیشه با هم بودیم حتی وقتی مامانم و بابایه اون بیرون بودن مث یه خواهر و برادر واقعی.تو خونه همش دابسمش درست میکردیم و مسخره بازی،وقتیم کنار من بود ساپورت میپوشید و یه تاپ خیلی جلوم راحت بود منم جلو اون راحت بودم با شلوارک و بدن نیمه لخت بعضی وقتا..
یه روز دراز کشیده بودم تو گوشیم بودم اومد کنارم دراز کشید داشتم با دوست دخترم چت میکردم که گفت:تو دوست دختر داری؟ گفتن اره چطور مگه؟احساس کردم ناراحت شد بهش گفتم چیزی شده گفت نه گوشیمو گذاشتم کنار گفتم چن روزه با این اشنا شدم و… بعد گفت اهان و مشغول شد ب کتاب خوندن منم ناگهانی دستم خورد به باسنش دیدم هیچ عکس العملی انجام نداد بعد چند دیقه پشتشو کرد بهم وسوسه شدم دوباره دستمو زدم ب باسنش دیدم گفت با دوست دخترتم از این کارا میکنی؟گفتم کدوم کارا؟ گفت همین ک دست میزنی ب کونش و اینا دیگه..خندیدم گفتم نه دیوونه گفت اره من تو رو میشناسم..گفتم از تو چه پنهون اره..شب شد و من و نگار تو یه اتاق میخابیم من تخت بالا اون تخت پایین دیدم نگار بیداره نصفه شب بهش گفتم چرا نمیخوابی گفت خوابم نمیبره اومدم از تختم پایین بی سر و صدا بهش گفتم بیا فیلم ببینیم حوصلت سر نره گفت چه فیلمی گفتم هر چی..گفت چی داری گفتم چی میخوای گفت از اونایی که همیشه نگاه میکنی بزار گفتم باشه رفتم تو سایت یه فیلم گذاشتم دیدم نگار یجوری شده گفتم چیشد؟ گفت هیچی گفتم من از اینا نگا میکنم اگ بدت میاد عوض کنم گفت نه بزار باشه..یواش یواش دستمو بزدم سمت سینه هاش(سینه هاش نوک سربالا و سفت ۶۵)از رو بهشون دست زدم دیدم کاری انجام نداد تاپشو کشیدم بالا رو تختش سینه هاشو دست زدم انقد سفت بود دست مالی کردم براش بهش گفتم خوبه؟گفت اره حس خوبیه گفتم تا حالا خودارضایی کردی گفت اره یه بار گفتم کی؟ گفت یه بار ک لخت از حموم اومدی بیرون شورتم خیس شد مجبور شدم خودارضایی کنم گفتم ابم اومد ازت؟ گفت معلومه ک اره..گوشیم دستش بود داشتم سینه هاشو میمالوندم گفت بسه گفتم خسته شدی گفت نه یکار دیگه بکن.بدنش داغ شده بود گفتم بهش یواش بخواب تا مامان و بابا بیدار نشدن خوابید شلوارشو کشیدم پایین از رو شورت دست زدم به کصش(کصش صورتی بود شیو شده بود خیلیم تمیز)
شورتشو اوردم تا زانوهاش با دست مالشش دادم انگشتمو اومدم ببرم تو گفت نکن ارمین پرده دارم گفتم باشه خوابیدم روش دهنمو گذاشتم رو کصش براش لیس میزدم خوشش میومد سرمو فسار میداد تا بیشتر براش لیس بزنم کصش خیس و داغ شده بود یه دیقه این کارو کردم بعد شلوارمو در اوردم گفت فقط باهاش بازی کنم گفتم باشه کیرمو گذاشتم لای کصش وایییی چه کص داغی داشت نمیتونستم بکنم توش فقط با سرش بازی میکردم کیرمو میکردم لا پاش از اونورم سینهاشو میخوردم چشاشو بسته بود معلوم بود که خوشش میاد انقد لا پایی بهش زدم از جلو ک ابم اومد ریختن تو شورتم گفت همین؟ گفتم اره دیگه
تموم شد گفت خیلی خوب بود گفتم اره خیلی خلاصه من رفتم بالا خوابیدم اونم پایین دو سه روز گذشت مامانم و باباش شب رفتن بیرون بهش گفتم امشبم میای یا نه؟ گفتم اگ میای بیا اتاق مامات و بابا رفتم تو اتاق اونا( چون اتاق خودمون یکم روشن بود گفتم بیاد اونجا) اومد بهش گفتم میزاری از پشت گفت نه دردم میگیره گفتم عیب زانوهاتو بزار رو زمین دستاتم بزار رو تخت(حالت داگی) وایییی کص سفید و کونش معلوم بود باهم چقد خوب بودن میخاستم بخورمشون ولی وقت زیادی نداشتم هر لحظه ممکن بودن باباش و مامانم بیان.کیرمو در اوردم گذاشتم لا پاهاش با اب قبل منیم خیس شده بودم لا پاش اب کصشم ک اومده بود خیلی حال میداد(اونایی ک تجربه کردن میفهمن چی میگم)

انقد لاپایی بهش زدم نزدیک ب کصش ک اه و نالش در اومده بود فهمیدم حشری شده کیرمو یواش یواش کردم تو کونش گفت اخخخ اخخ دردم اومد یواشتر کردم توش انقد تنگ بود گفتم با دستات بازش کن گفت درد داره داره دردم میگیره گفتم اروم میکنم عزیزم گفت ارومااا قول؟ گفتم قول کیرمو گذاشتم تو کونشجلو و عقب کردم اه و ناله میکرد میگفت قربون کیرت برم بعد چند دیقه ابم اومد ریختم تو دستمال گفتم بلند شو خودتو بشور الان میان گفت باشه و رفت دسشویی ساپورتشو عوض کردم و خودشو شست
الان هر هفته روزی ۳ باز سکس داریم با هم یبارم سکس داشتیم یه لخته خون از کصش اومد بیرون خیلی ترسید گفتم چیزی نیس براش همیشه میخورم خیلی خوشش میاد
دفعه های بعدی از سکسمون اگه امکانش بشه فیلم میگیرم یا عکس میگیرم براتون میزارم..

نوشته: شاندولی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *