این داستان تقدیم به شما
چند ضربه به در خورد و منشی و پشت سر او مهرداد وارد شد.
اع آقای معرفت شما باید فعلا صبر کنید
مشکلی نیست خانم رضایی ایشون میتونن داخل وایسن
رضایی چشمی گفت و پرونده ها رو روی میز وسط اتاق قرار داد و مهرداد هم روی کاناپه توی اتاق نشست و سیگاری خارج کرد. رضایی با اخم به او نگاه کرد و بعد به من چشم هایم را باز و بسته کردم که به او بفهمانم نباید در مقابل این مرد تندی به خرج دهد.
رضای با اجازه ای گفت و از اتاق خارج شد.
مهرداد سرم ازش را روشن کرد و در سکوت سیگار میکشید. انگار فقط برای این کار از آن سر شهر بلند شده بود و به اینجا آمده بود. هنوز یک ساعت از آخرین بحث تلفنی ما نگذشته بود و میدانستم این مرد برای توبیخ به اینجا آمده و توجیه کردن من .
سیگارش را در زیر سیگاری کریستال روی میز خاموش کرد و باز هم با من نگاه کرد .این نگاه داشت دیوانه ام میکرد کاش حرف میز این نگاه عین مته داشت مغز من و سوراخ میکرد.
چرا اومدی اینجا
…..
میدونی که اینجا محل کاره و هیچ دوست ندارم کسایی که دارن برای من کار میکنن از زندگی خصوصی من با خبر بشن
…..
اگه فقط اومدی اینجا من و نگاه کنی میتونم عکسم و برات بفرستم و من به کارتم برسم
…..
چرا چیزی نمی گی
مگه حرف زدن من فایده ای هم داره تو دوباره کار خودت و میکنی
پس روزه سکوت نگرفته بودی
هه . شدیم عین موش و گربه من بدو و تو بدو کی قراره دست برداری
من چیزی و شروع نکردم فقط دارن بهت میگم تمومش کن وگرنه من دیگه نیستم
پس به خاطر همینه چند روزه داری از دست من فرار میکنی
فرار نمیکنم …
بلند شد و به سمت میز کار من آمد و روی صندلی من خم شد
اگه این فرار نیست پس اسمش چیه. این دو هفتس نه پا توی خونه من گذاشتی و نه من به خونت راه میدی
من .. من فقط دیگه نمیتونم با این وضعیت ادامه بدم یا من یا اون تو نمی تونی دوتامون و داشته باشی. من دیگه نمیتونم به دوستم خیانت کنم
این و دیگه از کجا درآوردی پس چرا همون اول که رابطمون شروع شد عذاب نمیکشیدی ، اون موقع نو بودم الان کهنه شدم
نه میدونی که اینطور نیست ولی الهام دوست صمیمی منه من از اول هم نباید میومدم سمت تو من دارم از عذاب وجدان میمیرم مهرداد
بس کن ما تا الان ادامه دادیم از این به بعدش هم میتونیم . میدونی که من از اولش…
بس کن
و زدم زیر گریه نمیدونستم باید چیکار کنم بین احساس و عقل گیر کرده بودم و حتی احساساتم هم چند شاخه شده بود و هر کدام برای خودشان یک سال میزدند
چهره مهرداد نرم شد و مرا در آغوش گرفت . خودم را بیشتر به او فشار دادم من محتاج این آغوش بودم خودم هم نمیدانم چگونه تا امروز دوام اورده بودم.
پیشانی و شقیقه ام را بوسید سالم را باز کرد و زیر گردم را بوسید و من هنوز گریه میکردم سرش را به گوشم نزدیک میکرد و می بوسید و بعد صدای بچش را شنیدم
دو روز پیش کارای طلاق تموم شد و امروز رسما همه چی تموم شد
خشکم زد اشکم بند آمد و به صورتش نگاه کردم. آرام لب هایم را بوسید و لبخندی زد
مهسای عزیزم من بدون تو نمیتونم از همون لحظه که دیدمت میدونستم که باید به دستت بیارم و هر لحظه بیشتر و بیشتر از قبل شیفته تو شدم و الان میخوام بهت بگم که بیشتر از قبل عاشقتم و میخوام بقیه عمرم و با تو بگذرونم
تو … تو… الهام چی میشه
میدونی که ازدواج ما فرمالیته بود از اولش فقط برای این بود که هر کی از شر یه سری دردسر ها خلاص شه
الهام هم فقط یه اسم برای شناسنامه میخواست
خواستم لب باز کنم و بگویم که الهام هم مثل من شیفته تو شده که لبهایش را روی لب هایم گذاشت و تشنه پر عطش لب هایم را به بازی گرفت
من هم همراه او شدم دو هفته بود که خودم را به خاطر الهام از این لب ها دور کرده بودم و حالا میدانستم آن دو هفته واقعا درد آور بودند بازیش را ادامه داد و به سمت گردنم رفت و همراه آن زیپ مانتوی مرا پایین میکشید.
دستم را روی دستش گذاشتم و اندکی عقب رفتم.
الهام…
بهتره دیگه این اسم و به زبون نیاری .
ولی اگه من و ترک کنی و بخوای برگردی سمت اون
این دو هفته کافی بود تا بفهمم تنها چیزی که توی زندگیم میخوام ت هستی
خواست بوسه اسم را ادامه دهد که عقب کشیدم
اخم کرد و گفت:
الهام حالش خوب بود و از طلاق راضی بود درست مثل من پس تمومش کن. من یکی و میخوام که مثل تو باشه قوی و خودساخته با اعتماد به نفس و کسی که تا دو تا پسر میبینه خودش و گم نکنه. الهام هیچ کدوم از این اخلاق رو نداره که بتونم بهش علاقه مند شم.
به سمتش رفتم و بوسه ای روی لب هاش زدم و به سمت دکمه های پیراهنش رفتم کج خندی زد و دستش را از روی کمرم به سمت باسنم هدایت کرد و با دست دیگرش شالم را درآورد و روی زمین انداخت . مثل تشنه ای که به آب رسیده خوب و با عجله دکمه های پیرهنش را باز کردم و به سمت کمربند رفتم و بازش کردم و تا آخر کشیدم که از پیش جدا شد و آن را روی میز انداختم. قدمی عقب گذاشتم و به چشم های مهرداد نگاه کردم آتش چشمانش که روی بدن من می چرخید بدن من را هم داغ تر میکرد طوری که دلم میخواست هر چه سریع تر با اون یکی شم . دستم و به سمت زیپ مانتوم بردم و اون و آروم پایین کشیدم ،سینه های بزرگم که به سختی توی مانتو جا شده بودن خودشون و انداختن بیرون و بالا پایین شدن. میدانستم که سینه هایم در آن سوتین مشکی که با پوست سفیدن تضاد دارد حسابی دل رادمهر را میبرند. به شمام حمله کرد و سرش را در سینه هایم فرو کرد و می بوسید و می مکید. سرش را بالا آورد و در چشمان پر نیازم نگاه کرد و گفت
خیلی میخوام ت دختر ، تو من و آخرش سکته میدی
خندیدم و اون لبخندم را بوسید .
دکمه و زیپ شلوارش را باز کرد و به سمت زیپ و شلوار من رفت. شورت و شلوار مرا به یکباره پایین کشید و کیرش و بین پای من عقب و جلو میکرد برخورد کیرش با واژان من حسابی تحریک کننده بود دلم میخواست یه اه بلند بکشم. لعنتی رضایی بیرون بود.
روی میز کارم نشستم و تلفن را برداشتم و مهرداد باز هم کیرش رو بین پام فرستاد و دوباره با سمت سینه های من که حالا یکی شون از سوتین بیرون بود رفت . رضایی تلفن رو برداشت
بله خانم رستگار
کارات و زود تر تموم کن و برو
چیزی شده خانم
نه چیز مهمی نیست فقط برای امروز دیگه وقت ندارم
چشم خانم رستگار فقط
در حین حرف زدن هایش مهرداد گازی از سینه ام گرفت که باعث شد تحملم تمام شود و اه بلندی در تلفن بکشم مطمعنم بودم که شنیده وگرنه دلیلی نداشت که به یک باره لال مونی بگیره کسی که هیچ وقت دهانش بسته نمی شد
اه ه ه آخ آخ
دیگر نمیتوانست اه نکشم مهرداد میدانست و داشت از قصد بیشتر مرا تحریک میکرد
خانم م م م من دیگه برم
مهرداد بلند طوری که مطمعن بودم رضایی شنید گفت
جوووون اگه الان اینطوری اه میکشی وقتی بکنم تو کصت چطوری اه میکشی برام
گفتم برو رضایی و تلفن و محکم سر جاش گذاشتم
مهرداد من و به خودش چسبودند و گفت چیه
چرا اینطوری کردی الان میره به همه میگه
اون که الان گرخیده
رضایی خیلی مومنه
میدونی که دوست دارم این طور چیزا بیشتر تحریک میکنه
خواست برم گردونه که گفتم
به خاطر همین به الهام خیانت کردی ؟ چون خیلی تحریک کننده بود
نه اونی که خیلی تحریک کننده بود تو بودی نه خیانت به الهام. در ضمن اگه کل دنیا هم بفهمن من با تو دارم به زنم خیانت میکنم برام مهم نیست
مرا برگرداند و روی میز خنک کرد و کیرش را به یک باره داخل کشم فرستاد از دردش آخی شبیه به جیغ کشیدم
جووونم نفس مهرداد هنوز که شروع نکردم
آخ مهرداد یواش تر آخ ایی
مرا بیشتر خم کرد . مدارک و وسایل روی میز اذیت میکرد دستی کشیدم و همه بر روی زمین ریخت
اوووف دختر حشری کی بودی جون دلم
بکش بیرون میخوام بخورمش میخوام
به حرفم گوش نداد و تلمبه زدن را شروع کرد میدانستم نزدیک ارضا ش شدنش است که اینطور بیقراری میکند
پای راستم را بالا آورد و روی میز گذاشت تا کیرش را بیشتر فرو کند
تلمبه هایش آرام و قوی بود به طوری که هر بار روی میز به جلو پرتاب میشدم
آخ مهرداد داری دیوونم میکنی بکن تند تر
نفس منی تو خوشگله میکنم معلوم که میکنم ازت نمیشه گذشت
سوتینم را باز کرد و بلندم کرد در حالی که هنوز کیرش داخل کصم بود سینه هایم را گرفت و چنگ زد و گاز های ریزی از زیر گردنم می گرفت داشتم ارضا میشدم که به یک باره مایع گرمی را داخل خودم احساس کردم
اه اه اخ
اه ه ه ه ه جووون عشقم اومدی
آخ مهسا تو دیوونه میکنی من و آخرش هنوز هم دلم میخواد بکنم توش
من نیومدم
برگرد و بشین روی میز
همون کارو کردم نشست روی صندلی و پای من را بالای شانه لختش گذاشت و شروع به لیسیدن داخل رانم کرد و به سمت بالا و کصم رفت
اه اخ یواش تر
من دوست دارم بخورم این کص و این فقط ماله منه جووونم تو فقط اه بکش برام
اوووف آخ
سرش را در دست گرفتم من هم داشتم میامدم که در اتاق باز شد مهرداد سرش را بالا نیاورد ولی من چرخیدم و الهام را دیدم که با چشمانی گریان به ما نگاه میکرد سکوت من باعث شد مهرداد سرش رو بالا بیاره و نگاهش به الهام افتاد خواستم پایین بیام و به طرفش برم که مهرداد من و گرفت و به ضرب روی پای خودش نشوند
شما دو تا حیوونین. من فک میکردم تو دوست منی نگو با شوهرم ریختی رو هم تو باعث شدی اون من و طلاق بده عوضی
الهام خواهش میکنم دوباره خواستم بلند شم که مهرداد اجازه نداد
تمومش کن الهام همه چی تموم شده و مهم نیست من به خاطر کی تورو طلاق دادم مهم اینه که الان دیگه هیچی بین ما نیست
و لب های من رو شکار کرد و سینه هایم رو توی دست گرفت .میخواستم برمپیش الهام و بهش بگم که اینطوری نیست و دلداری بدم ولی بوسه و نوازش های حرفه ای مهرداد راه رفتن و به من بست من در حالی که داشتم خودش رو به کیر مهرداد میمالیدم الهام روی زمین نشسته بود و گریه میکرد
مهرداد انگشتش را دید کشم گذاشت و می مالید با این کار من هم ارضا شدم اه بلندی همراه با جیغ کشیدم که باعث شد الهام جیغ بکشه و مهرداد جووون بلندی گفت
بوسه ای به لب هام زد و گفت عالی بودی نفسم مثل همیشه ولی من که سیر نشدم . پیراهن مهرداد را برداشتم او هم مشغول پوشیدن لباس هایش به غیر از پیراهنش بود.
چند دقیقه به گریه ی الهام نگاه کردیم تا ارم شد و بعد با صدای سردی گفت چند وقته؟
سه ماه بعد از اینکه مهرداد و دیدم
چی؟؟چطور تونستین ما فقط چهار ماه بوده که عروسی کردیم
میدونی که از اول دوست نداشتم اصلا با اون چیزی که مش ن میدادی شباهتی نداشتی ولی مهسا
خفه شو
ولی باید بشنوی. تو ضعیف و تو سری خور بودی همیشه به یه حامی احتیاج داشتی حتی حاضر نبودی اشتباهی که کردی و به گردن بگیری و قبول کنی که تو هم یه پای از دست دادن بکارتت بودی ولی تو … مهسا هم با کره نبود ولی محکم بود و خواستنی رئیس شرکت با کلی مرد در ارتباط ولی با هیچ کدومشون گرم نمی گیره
مهسا هم با کره نبود
بحث بکارت نیست الهام بحث شخصیتی که من عاشقش شدم و در کنارش رابطه هم بود فکر کن تو حتی نمی تونستی من و توی تخت راضی کنی درست مثل یه تیکه یا توی تخت بودی
ازتون متنفرم
میدونی که تمام حق و حقوقت رو دادم پس حرفی باقی نیست
الهام بلند شد و یه سمت من گفت
خیانت مهرداد و بتونم ببخشم ولی خیانت تو رو نمیتونم ببخشم هیچی هنوز تموم نشده.
رفت و من میوندم و عذابی که دوباره گریبانم را گرفته بود.
با مهرداد به سمت خانه من رفتیم وارد اپارتمانم شدم و خودم را روی کاناپه توی حال انداختم برایم مهم نبود که آیا او هم به داخل آمده است یا نه.
ولی از بوسه ای که روی پیشانی ام گذاشت فهمیدم او هم به داخل آمده به سمت آشپزخانه رفت و زیر گاز را روشن کرد ولی من میخواستم به حمام بروم بعد از سکس باید حمام کرد
بلند شدم
بشین سر جات
عصبی بود وگرنه دلیلی نداشت اینطور داد بزند
من هم داد زدم
سر من داد نزن من بهتر از تو بلدم داد بزنم فهمیدی
این قیافه رو به خودت نگیر منم داد نیمزنم
ولم کن بابا
گفتم بشین . یک بار برای همیشه باید قضیه الهام و کنار بزاری
نمیتونم چرا نمی فهمی دیگه بدتر از این که من و تو رو در حال سکس دید
به هر حال می فهمید که من و تو با همیم
اون فرق میکرد
هیج فرقی برای اون نمیکرد اون باید با واقعیت مواجه میشد این بهترین کار بود
به خاطر همین من و جلوی اون کردی یا به خاطر اینکه اینم باعث تحریکت میشد
چشم چپش پرید
باز آخرت باشه همچین فکری میکنی من هنوز اونقدر بی بته نشدم که ناموسم و جلو یکی دیگه بکنم
ولی تو این کار و کردی
این اولین و آخرین بار یه کا من همچین کاری میکنم در ضمن این کار و کردم که الهام بت واقعیت روبرو شه و دیگه امیدی به برگشت من نداشته باشه
ولی منم الهام و از دست دادم
تو از اولش هم الهام نداشتی
منظورت چیه؟
پوووف
حرف بزن مهرداد
همون موقع که طلاق گرفتی از اون بیشرف میخواستم بیام جلو و بهت ابراز علاقه کنم ولی الهام جلوم گرفت بعدشم تو رفتی سفر و تا یک سال بعدش بر نگشتی وقتی برگشتی حس میکردم دیگه همه چی و فراموش کردم حالا زن داشتم و زندگی ولی وقتی تو رو دوباره دیدم همه چی از اول شروع شد احساسی که فک میکردم از بین رفته دوباره شعله کشید.
تو..تو ..از همون موقع….
اره عزیزم وقتی… برگشتی عوض شده بودی بهتر، قوی تر، مغرور تر و دلربا تر شده بودی و منی که از زندگی خودم از همه جهات ناامید بودم همه چی بودی…
الهام میدانست که تو…
معلومه … اصلا من الهام آشنا شدم که من و به تو نزدیک کنه ولی وقتی تو رفتی نروژ به من گفت که تو اونجا ازدواج کردی با پسرعمه ای که همیشه عاشقت بوده و من بعدش با الهام ازدواج کردم…
به سمت اتاق خوابم رفتم تمام باور های من شکسته بود میدانستم که مهرداد اهل دروغ نیست او همان اول میخواست به الهام از رابطه ما بگوید ولی من مانع شدم . و الهام چگونه توانست او میدانست که قبل ازدواج من از مردی که در صورت پدرش کارآموز بودم خوشم میاید میدانست که از سر اجبار تن به ازدواج دادم و به خاطر نازایی مرا بی رحمانه طلاق داد میدانست بعد از ازدواج هم من هنوز به مهرداد فکر میکردم او همه چیز را میدانست و باز هم با او ازدواج کرد . من وقتی از ازدواج آن ها با خبر شدم فکر کردم که مهرداد عاشق الهام هاست حداقل الهام به من اینگونه گفته بود و الهام هم عاشق مهرداد بود و من چه ساده دروغ هایش را باور کرده بودم.
به حمام رفتم و درون وان دراز کشیدم
خانه من حمامش در نداشت دیوار هم نداشت فقط وان سرامیکی گوشه اتاق بود .
مهرداد را دیدم که با دو جام ویسکی به داخل اتاق میاید . لیوان را به دستم داد هر دو بعد از بهم زدن لیوان هایمان قلپی نوشیدیم لیوانش را به دستم داد و لباس هایش را درآورد
به سمت وان آمد و به پشت من رفت ، خودم را جلو کشیدم تا راحت به پشت من برود لیوانم را تادته نوشیدم خواستم لیوان او را هم بگیرم که اجازه نداد با اخم نگاهش کردم با اخم نگاهم کرد قلپی نوشید ولی قورت نداد به سمت لب هایم رفت بوسیدمش و ویسکی را از دهانش وارد دهانم کرد آن را قورت دادم لبخندی زد و این کار را دوباره تکرار کرد
ته مانده لیوان را روی گردنم ریخت سردیش باعث تحریک شد لبانش را روی گردنم گذاشت و تمام الکل را با زبانش از روی گردنم پاک کرد اه ه اه ه
اه من با گاز او عمرا شد
دستش را از روی سینه به سمت کصم هدایت کرد و بعد انگشت وسط را به داخل کصم فرستاد لبم را گاز گرفتم
لبم را از زیر دندان بیرون کشید
صدات و آزاد کن نفس مهرداد بزار از شنیدن صدات ارضا شم با اون صدای ناز و مثل عروسکت
لبانش را با ولع بوسیدم و انگشت او هنوز داخل کصم عقب و جلو میشد گازی از لبش گرفتم که آخی گفت و بعد لبخند شیطانی زد.
از وان بیرون آمد و من و بلند کرد
مهرداد تخت خیس میشه
خودم درستش میکنم الان شما واجب تری
عاشق این توجه و مهربانیش بودم
مرا روی تخت خواباند و از گردن تا روی نافم را بوسه باران کرد. زبانش را داخل نافم فرستاد که اه عمیقی کشیدم سرم بلند کردم و با فشاری او را چرخاندم.
ناخنم را از بالا تا پایین روی شکمش کشیدم که سفت شدن عضلات را احساس کردم . لبم را روی بدنش کشیدم و به سمت کیرش رفتم آن را درست گرفتم به صورتش نگاه کردم ابرو های کشیده بور و موهای لختی که به خاطر خیسی روی صورتش ریخته بود و به شدت جذابش کرده بود آن صورت مردانه و استخوانی دل هر کسی را میبرد من عاشق این مرد بودم از دوره دانشجویی تا به امروز از انتخابم پشیمان نبودم.
به سمت کیرش رفتم و آن را چند باری با دست بالا و پایین کردم و نوش را بوسه آرامی زدم که آخر عمیق کشید . لبخندی زدم و بوسه های ریزی به کیر و بیضه هایش زدم.
زود باش زودتر
هیش ماله خودمه
جووونم معلومه که ماله خودته
دوباره روی آن ناخن کشیدم و این بار آرام از بالا تا پایین لیس زدم بندش بیقرار شده بود و این برای من لذت بخش بود وقتی کم کم سفت شد آن را در دهان کردم و کنی محکم با آن زدم
اه ه دختر چیکار میکنی
خنده نمیکر کردم که گفت دارم برات
مرا گرفت و برگرداند و حالا به صورت 6و8 بودیم او هم کس مرا میخوره میدانستم در این حالت هر دو خوی وحشی خودمان را نشان می دهیم و همینطور شده اون محکم زبانش را به اخه کس من می فرستاد و با زبان ضربه میزد و من هم کیرش را مک های محکم میزدم و با دست بیضه هایش را تحریک میکردن .
مک محکمی به کوصم زد که با جیغ من همراه شد و ارضا شدم و در همین حین آب گرمش را روی صورت و داخل دهانم احساس کردم.
لبخندی زدم و بلند شدم با دین صورتم گفت
ببخشید نتونستم کنترل کنم
انگشتم را روی صورتم کشیدم و مقداری از مایع منی را با انگشت به داخل دهانم فرستادم و با لذت چشمانم را بستم با این حرکت مرا در آغوش گرفت و به داخل وان باز گرداند با هم همدیگر را شستیم و همدیگر را نوازش میکردیم او سینه های مرا می مالید و به هم میچسباند و من کیرش را مثل گنجینه ای گرانبها میشستم و در آخر کیرش را میان سینه هایم گذاشتم تا باز هم تحریک کنم امشب شبی بود که فهمیدم غش من و مهرداد ریشه دار تر از یک خیانت است و خیانت گر اصلی الهام بوده که به هردوی ما نارو زده پس میخواستم از امشب نهایت استفاده را ببرم.
بلند شد و دستم را گرفت به سمت تخت رفتیم حولش دادم و روی تخت افتاد گوش هایش را میان دندان گرفتم و در گوشش گفتم. تو تنها عشق زندگیمی ، از وقتی عشق و شناختم فقط تو بودی و بعد پایین گوشش را میان دندان گرفتم و بوسه هایم را تا پایین و کیرش ادامه دادم و دوباره کیرش را در دهان کردم میدانستم که خوب میخورم وگرنه او آنچنان موهایم را در دست نمیگرفت و آنچنان اه نمیکشید . بلندم کرد و مرا روی تخت انداخت پایم را بالا آورد و کیرش را روی کصم کشید ولی تو نمیکرد
تو رو خدا بکن توش
جان نفسم دوباره بگو چی میخوای
من کیرت و میخوام مهرداد بکن توش میخوام
بهت میدم ولی صبر داشته باش
امشب محکم تر از همیشه من و بکن
چشم عشق مهرداد میکنم توش
و آرام داخل فرستاد
اه کشیدم
اوووف دختر خیلی داغ و تنگه
اخخخ دو هفتس کیر نرفته توش
اوووف ماله تو همیشه تنگه لامصب مثل جارو برقی میکشه
خندیدم و او محکم تر فشار داد
اه اههههه
اوووم
دستم را روی سینه هایم گذاشتم و نوکشان را مالیدم حرکت را دید و روی من خم شد یکی را در دهان کرد و دیگری را همراه با دست خودم فشار داد داشتم روانی میشدم دیگه این همه لذت را نمیتوانستم تحمل کنم. برای اولین بار داشتم با خیال راحت و بدون استرس با او سکس میکردم.
پایم خسته شد فهمید و کیرش را بیرون کشید که هم زمان با هم اه کشیدیم به چشمان هم نگاه کردیم و لبخند زدیم روی تخت که وسط اتاق بود رفت و من را از پشت در آغوش کشید و از پشت کیرش را به یک باره داخل کرد جیغ کشیدم که مطمعنا اگر دیوار ها عاشق صدا نبودند الان کل برج صدای من را می شنیدند.
سینهایم را در دست گرفت و من دستم را میان موهایش فرستادم و چشمانم را بستم و از ته دل اه میکشیدم و با اه های من ضربات او تند تر و محکم تر میشد . چشمانم را باز کردم به داخل اینه نگاه کردم که مهرداد هم داشت به همان سمت نگه میکرد که چگونه سینه های من در دستان او اسیر هستند ولی باز هم از شدت بزرگی به بالا و پایین پرتاب میشوند و بدن های خیسمان چگونه به هم چسبیده اند و کیری داخل کص من در حال رفت و برگشت بود.
مجنون دلم نه از این است سیر میشم نه از این هیکل قشنگت تا آخر عمرم عاشقت میمونم
دوست دارم مهرداد
منم دوست دارم عشقم
بکن توش #مهرداد جوووون کیرت خیلی خوبه
میکنم تو کصت تا خون بیاد باید تا فردا بهم کس بدی من هنوز #تشنه اون اون کصتم
میدم بهت من ماله تو هم تمام بدنم ماله توعه
میکنم توش این کس فقط باید کرد من میمیرم برای خودت و اون #کص شیرینت
من خوابوند به یه طرف و پاهام و باز کرد و از پشت کیرش کرد تو کصم و با دست یه پام و بالا نگه داشت و در حالی که دست من و به سمت کس خودم هدایت میکرد . سرم و چرخوندم طرفش و سمت گوشش رفتم و پایین گوشش رو میدن دندون گرفتم این حرکت خیلی تحریک میکرد که همین باعث شد محکم بکنه تو کصم. جوون مهرداد ای کصم بکن توش وو خیلی خوب میکنی .
عاشقتم مهسا نفسم خیلی خوبی خیلی زیبایی بهترین هدیه زندگیمی.
آخ مهرداد
جون دلم اه بکش برام
با صدای اه بلندی که کشید تمام ازش رو توی کصم های کرد و من هم سریع جیغی کشیدم و ارضا شدم. لب هام و بوسید و من و در آغوش گرفت.
خیلی خوبه که دارمت مهسای من همیشه پیشم بمون
منم دوست دارم.
میدونی باید یه چیزی و بهت بگم
نگران شدم
چی شده؟
هیچی عزیزم #مامان و بابات دارن برای ماه آینده میان #ایران
تو از کجا میدونی
چون خانواده من باهاشون صحبت کردن
ولی…ولی تو هنوز توی عده ای با الهام
عزیز دلم تو تنها کسی نیستی که توانایی باروری نداره
یعنی چی؟
خب … خب چطور بگم….
مهرداد عزیزم به من اعتماد کن
من نمیتونم بچه دار بشم اسپرم هام عمر کوتاهی دارن به خاطر همین ….
لبش و بوسیدم میدونستم براش سخته
درک میکنم عزیزم نمیخواد توضیح بدی
خوبه که با من اینقدر خوب رفتار میکنی ممنونم که ازم حمایت میکنی
میدونی که تو تنها آدمی هستی که من باهاش اینقدر مهربونم
خندید منم خندیدم.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید