این داستان تقدیم به شما

اولین تجربه من به رابطه با پسرها برمیگرده به ایام نوجوانی و 15 سالگی یادش بخیر، یه همکلاسی داشتم به اسم کامیار که برای درس خوندن به خونه هم می رفتیم. اون موقع علاقه خاصی به رابطه به پسرها نداشتم و صرفا به دلیل دسترسی نداشتن به رابطه به جنس مخالف به فکر رابطه با همجنس افتادم. ماجرای ما از دیدن عکسهای سکسی شروع شد. دوتایی کیرهامون رو در میاوردیم و برای هم جق می زدیم یه بار کامیار ازم خواست تا شلوارم رو کامل در بیارم وبراش قنبل کنم و لاپام گذاشت تا آبش دربیاد و من هم چند بار لاپاش گذاشتم و برای هم ساک زدیم. رابطه ما همینجوری یه دوسالی ادامه داشت و بعد از اون به دلیل تغییر مکان ما به یه شهر دیگه دیدگه همدیگر رو ندیدم. از همون موقع تو تب کیر می سوختم. با اینکه دوست دختر داشتم و با دخترها الان هم زیاد رابطه دارم ولی باور کنید که تجربه کردن حس زنونه ، مفعول واقع شدن و اینکه بفهمی جنس مخالف باهات تو رابطه چه احساسی داره یه لذت دیگه است و تورابطه با دخترها هم خیلی به دردم خورده این موضوع. بگذریم من تا اون موقع دیگه رابطه گی نداشتم. ولی خودم با خیار و خودارضایی می کردم. ولی آرزوی رفتن کیر واقعی تو کونم و ساک زدنش یه چیزی بود که هیچ وقت ولم نمی کرد…coutc

من تو شهرخودم دوست نداشتم دنبال این کار برم و از طرفی به تهران هم زیاد رفت و آمد میکردم. یه بار که رفتم توچت شهوانی با یه پسر به اسم کیوان آشنا شدم و کلی باهم سکس چت داشتیم و وب میدادیم. یه کیر کلفت 17 سانتی داشت که قطرشم فکر کنم 6 سانتی می شد. باهاش، قرار گذاشتم که یه بار تو تهران ببینمش. یه اسم زنونه هم برام گذاشت و بیتا صدام می کرد .مکان داشت ولی چون بار اول دیدارمون بود میترسیدم برم مکانش. منم یه هتلی بود که گاهی که تهران میرفتم، میرفتم اون هتل. خلاصه اونجا قرار گذاشتیم و درمورد احساساتم هم بهش توضیح دادم وبهش گفتم که می خوام موقع سکس کاملا در اختیارش باشم وهرجور اون دوست داشت باهام تا کنه و ازش خواستم که یه لباس خواب توری سفید به همراه شورت و سوتین وجوراب ساق بلند گیپورمشکی برام بخره. هتلی هم که می رفتم فضای خوبی داشت و میخواستم یه حس رمانتیک رو تجربه کنم و یه شب زفاف واقعی رو داشته باشم ومثل یه نو عروس به حجله برم. یه اتاق دو نفره از قبل رزرو کردم ، قبلم از شدت هیجان وشهوت به شدت میتپید.

تمام راه تو اتوبوس کیرم بیدار بود و شق می کردم هردقیقه. و غروب بود که به تهران رسیدم. من رفتم وهتل و اونهم که آدرس هتل رو میدونست خودش رسوند اونجا. دونفری وارد اتاق شدیم. لباسهای شب زفافم رو بهم داد. رفتم دوش گرفتم. قبل از اومدن هم موهای بدنم رو کامل شیو کرده بودم. شورت وسوتینم رو ، رو پوشیدم و جورابهای ساق بلندم و لباس خواب گیپور سفیدم رو، به لبم ماتیک زدم و براش آرایش کردم یه گلاه گیس زنونه بلوند هم که با خودم برده بودم ، که گذاشتم رو سرم . بدن سفید و باسن نسبتا توپلی دارم که از شما چه پنهون مثل باسن خانمهاست و از این بابت تو اون لباس خیلی خوش فرم شده بود. کیوان روی تخت منظرم بود.اول از هم لب گرفتیم وکلی بوسیدمش . ازم خواست براش ساک بزنم. شروع کردم به بوسیدن سر کیرش و بعد خوردن کیرش. وای بعد از مدتها یه کیر واقعی تو دهنم بود. پیشابش تو دهنم سرازیر شده بود که طعمش داشت دیونم می کرد. تخماش رو براش لیسیدم.کیرش رو کامل تو دهنم کرده بود وبادستاش سرم رو بالا و پایین می برد.بعد بهم گفت بیتا جون برام قنبل کن ، لباسهای زنونم رو هم درنیارودم.

یه بالش زیر شکمم گذاشتم و باسنم کامل روبروی کیرش بود با دوتا انگشت شورتم رو کنار زد، کمی لوبریکانت به کونم زد و کونم که از قبل خودم هم روش کار کرده بودم مشکلی واسه باز شدن نداشت. کیر کلفتش رو گذاشت رو سوراخ کونم و با سرش کونم رو کلی خاروند. وای داشتم از شدت حال و هوس از هوش می رفتم. یه کیرکلفت واقعی روی سوراخ کونمممم. از خود بیخود شده بودم . سر کیرش که از خود کیرش بزرگتر بود، رو فرو کرد تو،کمی درد داشت که اونهم جزئی ازحاله، یه دوسه سانتی کیرش رو تو کونم فرو کرده بود که دوباره کشیدش بیرون و چند بار اینکار رو تکرار کرد. عزیزانی که اهل دلن میدونن که اینکار مفعول رو به آسمون میبره . خلاصه کیرش رو تو کونم کرد و ازم خواست شل کنم . کیرش رو حالا کامل تو کونم فرو کرده بود. مدام ازم میپرسید بیتا جون کیرم کجاست ومنم میگفتم تو کونه من عشقم . به آرومی شروع به تلمبه زدن کرد و کم کم سرعتش رو زیاد کرد. باکف دستش هر از چند گاهی در کونم میزد . نذاشته بودم کاندوم بزاره، علی رغم همه خطراتش برام مهم نبود چون میخواستم گرمای کیر رو تو کونم احساس کنم. اسپری تاخیر هم زده بودیم و نگرانی از بیرون آمدن زود آبمون نداشتیم. تخماش به تخمام میخورد وحس فوق العادهی داشت. بهم گفت بیتا دمر بخواب و یه ده دقیقه هم اونطوری منو کرد. بعد گفت رو کیرش بشینم و دوتا لنگ ها م رو گرفت تو دستهاش که از همه بیشتر همین حالت حال داد. به شدت تلمبه می زد.

آبش رو کاملا تو کونم خالی کرد وحاملم کرد ازم پرسید بیتا جون عروس کی هستی الان؟ منم گفتم عروس کیوان وکلی لب گرفتیم اون شب تا صبح سه بار دیگه منو تو حالتهای مختلف منو کرد و بار آخر آبش رو تو دهنم خالی کرد. صبح مثل یه تازه عروس و دوماد دوش گرفتیم و بعد رفتیم صبحونه خوردیم. اون روز هر کدوم رفتیم دنبال کار خودمون ولی هنوز هم هر ازچندگاهی همو میبینم و من دیگه میرم خونش و همونجا با هم کلی حال می کنیم. این فانتزیم به واقعیت تبدیل شده و الان بزرگترین آرزوم اینه که روبروی یه دختر کرده بشم قراره یه دختر پولی بیاره و روبروی اون منو بکنه که دیگه فک کنم اینطوری از حال برم اینبار….

نوشته:  کونی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *