این داستان تقدیم به شما
درود به شما
اسم من مهرداده، #مهرماه ۹۸ رفتم تو ۱۹ سالگی، چهرم از نظر خودم و اقوام و دوستان زیباس و زیاد جلو آیینهام «وقتی چهرمو میبینم لذت میبرم یه جورایی نارسیسیستم » کارم طراحی گرافیکه و بهصورت حرفهای دنبالش میکنم.
این قضیه مال ماه پیشه «آذر» که دارم براتون تعریفش میکنم.
داستان از جایی شروع میشه که کار قبلیمو از دست دادم و کم کم دیگه #پولای حسابمم ته کشیده بود، اگر از کارتم موجودی میگرفتم تهش ۵/۶ هزارتومن بود که لاشی بانک ملی همونم نمیداد و اجباراً پول سیگارمو از ننم میگرفتم…
یه روز که تو آگهیها داشتم دنبال کار میگشتم، چشمم خورد به یه پیام که طراح #گرافیک میخوان، منم زنگ زدم هماهنگ کردمو خداروشکر با دیدن رزومم، بدون مصاحبه گفتن از فردا بیا دفتر کار کن.
یادم میاد سر صبح پشت سیستم داشتم یه بنر میزدم که حس کردم یکی پشت صندلیم ایستاده و داره منو میپاد بوی ادکلن گرمش زد به دماغم، برگشتم ببینم کیه، دقیقا چشمم روبه روی دوتا پا بود که یکم بالاتر یه کس کلوچهای برجسته شده بود، شلوار لی نازکش انگار داشت پاره میشد از بس چسب بود. بعد چند ثانیه یکم صندلیمو دادم جلو و بدون اینکه چهرشو ببینم گفتم؛
-جانم با من کاری داشتید؟
+نه میخواستم ببینم کارمند جدیده کیه
-تشکر شما مدیر اینجایید؟
+آره دستیارم استخدامت کرده، امیدوارم موفق باشی.
وقتی داشت میرفت برگشتم نگاش کردم کون تپلش از روی مانتوش قشنگ بالا پایین میرفت، با خودم گفتم؛ چه گوشتیه چهرش میتونه چجوری باشه؟ تا اینکه ساعت ۴ شد و موقع رفتن به خونه، با خودم دو دل بودم اینجا بمونم کارکنم یا نه چون در روز ۱۵/۱۶ تا پروژه میزدم و با حقوق روزی ۶۰ تومن جورنبود….
برای همین موضوع گفتم از همین روز اول برم با مدیر هماهنگ کنم اگه بیشتر نمیدن دیگه نرم.
در اتاقشو زدم، رفتم تو، چشمم به چهرهاش افتاد پشمام ریخت، از بس که #خوشگل بود شایدم به چشم من خوشگل میومد، سنش ۳۸ میخورد و درکل چیز تمیز و جمع و جوری بود.
+بفرما آقا مهرداد
-اومممم هیچی میخواستم بگم این ماوس سیستم یکم اذیت میکنه
+آهان، اوکی میگم عوضش کنن
گفتم مرسی و سریع اومدم بیرون، نمیدونم این بهانه چجوری به سرم رسید اما وقتی چهرشو دیدم باخودم گفتم؛ اینو باید بکنم.
روزها پشت هم میومدن و من مونده بودم این خانومو چجوری راضیش کنم به رابطه، اصلا معلوم نبود متهله، مجرده، خونش کجاست و… اینا سوالاتی بود که مغز حشری منو به خودش مشغول کرده بود.
تقریبا آخرای هفته اول کاری بود که دل به دریا زدم، دم اتاقش که رسیدم تق تق در زدم و با اجازش اومدم داخل؛
-سلام خانومِ {اسم محفوظه} خوبید؟ «با زبونم گوشه لبمو خیس کردم»
+مرسی بفرمایید!؟ «یه نمه تعجب کرده بود»
-میگم امکانش هست حقوق این هفتمو امروز بدید؟ «چشمک هم زدم»
+باشه شماره کارت بده برات کارتبهکارت میکنم
-الان کارتم همراهم نیست اما شمارتون روبدید من از خونه میگیرم براتون اساماس میکنم خوبه؟
+چه کاریه خب آخر روز بدید!
منم با حالت #الکی مثلاً غمگینم گفتم باشه اومدم بیرون، از اینکه پا نداده بود یکم عصبی شدم ولی باید من اینو میکردم برا همین صبر پیشه کردم تا دو هفته بعد، تو این مدتم چنباری بهش چشمک زدم و اینجور نشانه ها… تا اینکه با آبدارچی شرکت سرِ سرد شدن چاییش دعواش شد و آبدارچی لاشی با حرکات لاتیش داشت رو مخ من راه میرفت اونجا بود حس کردم تعصب پیدا کردم رو این خانوم مدیر سرسخت، رفتم جلو؛
-هووی چه خبرته شرکتو گذاشتی رو سرت
•کوس نگو، حقوق درستو حسابی نمیده انتظار داره…
-با کی بودی حرومزاده؟؟
پریدم روش بزنم مدیر و کارمندا اومدن سریع جدام کردن، منم از #فرصت استفاده کردم و هی خودمو میمالوندم به خانوم مدیر و کارمندای دیگرو هل میدادم نزدیکم نشن تا اینکه کیرم راست شد و دیگه دیدم زشته بفهمن شاکی میشن، رفتم پیش آبدارچی گفتم؛
-حاجی ناراحت نشی از دست ما!
•برو کس نگو
-درکل گفتم ازم چیزی به دل نگیری اگرنه به تخمم نیست چی شده
•سکوت….
خلاصه آبدارچی اخراج شد، فک کنم اگه میموند #میشاشید تو سماور و حالمونو میگرفت.
ساعت آخر همون روز منشی اومد گفت مدیر کارت داره!
تعجب کردم، بدون خاموش کردن سیستم بلند شدم رفتم تو اتاق؛
+سلام بیا بشین
-سلام، چیزی شده؟
+این کارات چیه مهرداد؟ «لحنش فرق کرده بود»
-چه کاری، متوجه نشدم!
+خودت خوب میدونی
-هههه نه جداً کدوم کار؟ «ناموسا خودمم نمیدونستم چی دارم میگم از بس بوی عطرش حشریم کرده بود»
+گاهی یه چشمکایی میزنی
-اوفف… حقیقتاً نمیدونم… درواقع چجوری بگم!..
+بگو دیگه
-من حس میکنم باید با شما یکم نزدیکتر باشم یعنی حس میکنم برای دوست شدن آدم خوبی هستید.
+اما من همچین حسی ندارم!
-ببینید خانوم{اسم} جداً برام فرقی نمیکنه شما مدیرم باشی یا همکار یا چند درصد اطلاعات و پول داری، من شیفته چهره و اخلاقت شدم.
+دیگه چی؟
-باور کن از روز اول نمیخواستم بیام سر کار اما بخاطر شما اومدم و درکل اگه قبول کنی «دستمو بردم جلوش که دست بده» خیلی ممنونت میشم.
+بایستی فکر کنم….
-من حرفی ندارم ولی خانوم زیبا رو و جذابی هستی! «تو دلم میگفتم چرا پا نمیده»
+ممنون« انگار با تعریف رام میشد»
-بحث تعریف نیست، همینطورم هست، هم با #شخصیتی هم خوش هیکل چی بگم برا همینا من علاقهمند شدم…. اگه امکانش هست قبول کنید، دستم خسته شد!
به چشمام نگاه کرد ترسیدم بفهمه چقدر حشری شدم!!!
+چقدر قرنیه چشمات بزرگ شده! میگن اگه چیزیو که دوسش داری ببینیش اینطوری میشی! «دستمو گرفت، کیرم خیلی راست شدن بود دستم میلرزید»
-وای باورم نمیشه!!!! «دستام میلرزید از حشریت بالا و استرس»
+خب دیگه بلند شو شمارتم بهم بده یه روز میریم مفصل حرف میزنیم اما این دست دادنو قطعی ندون.
والا روم نمیشد بلد شم کیرم راست بود اما دیدم نشستن بدتره!
+عه نگاش کن، خجالت بکشا!
-از قصد نیستش بخدا، نگید خجالت میکشم…
+طبیعیه روبهروی یه خانوم زیبا بشینی همین میشه ولیکن تو هم پسر خوشگلی هستی قدر خودتو بدون، اگه کس دیگه جای من بود ممکن بود حالت گرفته شه! میدونی چی میگم که؟
-صحیح
والا اون روز پشمریزون ترین روز در اون ماه بود، رسیدم که خونه از بس خوشحال بودم یه پاکت سیگارو تا شب کشیدم و یه دست جق هم زدم. «دروغ چرا؟» تقریباً ساعتای ۱۱/۱۲ شب بود یه مسیج اومد؛
” سلام، خوبی مهرداد جان؟ فردا میخوام ببینمت، ساعت ۶ عصر بیا به این آدرس {آدرس محفوظه}“
فرداش از ساعت ۳ بعدازظهر دوش گرفتم، #موهای صورتمو زدم «هنوز ریش حساب نمیشه»، بهترن لباسامو پوشیدم و یه نصف لیوان از شرابای بابام خوردم تا کم روییم از بین بره و رفتم به کافهای که گفته بود.
کافه، طبقه دوم یک پاساژ بود با بگایی پیداش کردم اما جای دنج و خفنی بود حیف که گرون بود همهچیش مثلا یه شات اسپرسوی ۶ تمنی رو میداد ۳۰ تومن که در کل برا من سنگین بود. کاری ندارم، وارد که شدم دیدمش اونم یه تیپ فوقالعاده سکسی و خفن زدن بود که هرکی میدید آب از کیرش جاری میشد.
-سلام، حالت چطوره! خوبی؟ میزونی؟
+فدا مدا چه خوشگل کردی! «سکسی میحرفید»
-تو که از ما خوشگلتری «یکم #مست بودم زبونم راه افتاده بود»
+نفرمایید….
راستش اگه بخوام این گفتگوی یکساعتهرو به یاد بیارم و بگم طول میکشه اما صحبتامون حولِ محور چجوری یجا بریم سکس کنیم میچرخید البته غیر مستقیم.
اساساً این گفتگو باعث شد این خانوم راضی به دادن بشه، قصد بر این شد که بریم داروخونه کاندوم بگیرم و بریم خونهشون «من به دلیل زندگی توی خونه مامان بابا، مکان ندارم» درو باز کرد رفتم تو خونه، از استرس بدجوری شاشم گرفته بود، بوی خاصی از خونش میومد، جویا که شدم فهمیدم مدیتیشن کار میکنه و برای آرامش عود میسوزونه «شمعهای قشنگی داشت» پنجرههارو پرده ضخیم زده بود، تقریبا اتاق تاریک بود و آرامش خاصی داشت.
از سرویس که اومدم بیرون، دیدم تو آشپزخونه پشت اوپن داره سیگار میکشه و این خیلی منو راحتتر میکرد، سیگارمو از جیبم درآوردم یه نخ گذاشتم گوشه لبم و رفتم جلو تا با آتیش سیگارش روشن کنم، یه کام عمیق گرفتم و از دماغ دادم بیرون، سیگارشو از گوشه لبش برداشتم مال خودمم همینطور لبامو داشتم خیس میکردم که خودش جلوتر لبو چسبوند رولبام یه لحظه داغ شدم لبشو آروم گاز گرفتم و اون یه صدای زیر از خودش درآورد که انگار واقعا حشری شده، پشت اوپن بودم کیرم راست شده بود و خم شده بودم داشتم لب میگرفتم هی با کیرم به صندلی فشار میآوردم یه حس خوبی بهم میداد، چشامو بستم و از زیر چونش لیس زدم تا لباش، چشام جلوی چماش باز شد یه لبخند زدم اونم خندید گفت دیوونه چرا اینقدر خم شدی آخه؟ بیا اینور، سریع رفتم تو آشپزخونه تو مسیر دکمه شلوارمو باز کردم، رسیدم بهش بغلش کردم خوابوندمش رو اوپن رفتم روش، میگفت دیوونه چیکار میکنی؟ منم محل نمیزاشتم تا یخش وا بشه، زیر گردنشو لیس میزدم شیرین خاصی داشت خوردن تنش، یه دستشو انداخت پشت گردنم و با اون یکی دستش سعی میکرد کیرمو از شورتم بیاره بیرون.
به زیر بغلش رسیدم بوی سکسی و و خاصی میداد با هر دمم بازدم حشریتر میکرد منو انگار داشتم تن حوری بهشتی رو با زبون میلیسیدم، بلخره موفق شد کیرمو در بیاره منم داشتم گوشه سینشو میخوردم با دستش برام جق میزد، تاب #نداشت بره تو کسش و منم تاب نداشتم کسشو سرخ کنم.
اومدم پایین از روش چشماش خمار شده بودن از زیر پاهاش و زیر گردنش بغلش کردم، بردم گذاشتم وسط خونه، لباسای بیرون تنش بود اول از شلوار شروع کردم، دکمههارو که دونه به دونه باز میکردم انگار داشتم پلههای رسیدن به بهشتو طی میکردم، خیلی لذتبخش بود، از کمر شلوارش گرفتم و ملایم کشیدمش پایین، پشمام دیگه واقعا داشت میریخت، موهاشو انگار لیزر کرده بود، یه دونه مو هم نداشت، تاحالا پا به این صافی رو لمس نکرده بودم، از پشت شرت مشخص بود کسش خیلی تپله، یه شرت مشکی گلدار تنش بود، یه دلم میگفت اول شرتو دربیار یه دل دیگم میگفت اول ممههاشو بخور، رفتم رو شکمش نشستم «وزنم رو پاهام بود» با دستاش با کیرم ور میرفت، تیشرتمو درآوردم مزاحم کارش نباشه، سوتینشو هم در آوردم، دیگه کیرم نبضش خیلی زیاد شده بود، یه جفت ممه با سایز تقریباً ۷۰/۷۵ با نوک برجسته و سکسی دیدم که یخورده حجیمتر شده بود، لبامو گذاشتم رو نوک #سینه چپش و یه مک که زدم یه آه عمیق کشید با آهش کیرمو چسبود به شکمش و کج و راستش میکرد منم دو سه دقیقه نوک سینههاشو همینطور مکمیزدم گاهی وسطشونو لیس میزدم، دیگه حس کردم وقتشه بزارم تو این کس، لیسیدنو شروع کردم از وسط سینهها تا لای پاهاش، بین کس و لای پاهاشو یه لیس آبدار زدم یه آه دیگه کشید هی کسشو به دهنم نزدیک میکرد اما من میخواستم شهوتناکتر بشه، به چهرش نگاه میکردم چشاشو محکم بسته بود و یه انگشتش تو دهنش داشت مک میزد، رد لیسیدنم رو تنش مونده بود خیلی صحنه داغی بود، زبونمو از زیر کسش آوردم تا بالا کاملاً خیسش کردم، دیگه آب دهنم داشت خشک میشد برا همون رفتم لباشو بخورم تا فرصت باقیست، روش کاملا خوابیدم پاهاشو چفت کردم کیرمو گذاشتم لای پاهاش و همزمان لبامو هم رو لباش فیکس کردمو شروع کردم به خوردن، تنش اینقدر لطیف بود که کیرمو نوازش میکرد، انگار بدون آبدهن هم میشد از جلو بهش لاپایی زد، اما دیگه صبرم سر اومد، یکم اومدم پایین تر، خودش فهمید وقت داغ شدن کسشه و پاهاشو دورکمرم #قفل کرد اولاش چون کسش لیز بود راحت نمیرفت اما یکم بازی دادم با کیرم و آماده رفتن شد، سر کیرم تقریبا رو دهانه واژنش بود و داشتم بازیش میدادم، مایع لزج کسش اینقدر زیاد شده بود که کیرمو لیز کرده بود، اون تاب نداشت و خودشو داد پایین منم تعادلمو از دست دادم و کیرم «۱۷.۵ سانت» یکجا رفت تو کسش، یه آه بلند همزمان کشیدیم که انگار آخر لذت همینه، به دلیل تنگی واژنش، کیرم با فشار سختی میرفت داخل و این لذتو دو چندان کرده بود، وقتی کیرم میومد بیرون مایع لزج واژنشرو روی کیرم میدیدم و این خیلی برام جذاب بود.
بهش گفتم برگرده تا بهتر بکنمش، یکی از کوسنای مبل رو گذاشتم زیر شکمش و یکی دیگه هم گذاشتم زیر کسش تا راحتتر قمبل کنه، روی رونشو یه لیس زدم، آب از دهنم جاری شده بود، نشستم روی روناش، کیرم داشت مثل عقربه ساعت نبض میزد با دستام لای کپلاشو وا کردم، یه سوراخ کون منحصربهفرد و جذابی داشت که تا به حال توی هیچ بدن و هیچ عکسی ندیده بودم، رنگ و مدلش خیلی حشری کننده بود، کیر خیسمو گذاشتم لای کپلاش و درمالی میکردم، خایههام میخورد به لای پاهاش از پشت و صدای چلپ چلوپ خاصی میداد، دلم میخواست همه سوراخاش بزارم، هم لاپاش، هم کسش، هم کونش، هم دهنش و هرجایی که لذتبخش میبود، ازش اجازه آنال گرفتم و اون درصورتی که دردآور نباشه قبول کرد، کپلاشو وا کردم یه تف غلیظ آروم ریختم رو سوراخش اما لیز خورد رفت پایین، دستمو بردم جلوش گفتم بیزحمت یخورده تف، اونم گفت با کمال میل و باهاش کیرمو خیس کردم، کوسنارو از زیرش برداشتم و گذاشتم زیر دستاش و خوابیدم روش، کیرمو بردم لای کونش و با سرش سعی میکردم سولاخو نرم و شل کنم تا درد نکشه موقع دادن هر از گاهی کیرمو آروم فشار میدادم تا ببینم میزونه یا نه، دمش گرم هیچی نمیگفت مثلا درد داره یا آرومتر ریلکس بود، پس از حدود ۱۰/۹ دقیقه این پروسهرو پایان دادم و کیرمو آماده فروکردن به سولاخش کردم، یکم تف ازش گرفتم و زدم به سوراخش، آروم سر کیرمو مالوندم و چند میل جا کردم، خوب جا باز کرده بود و نرم شده بود، یه سانت کمتر رفت داخل یهو گفت اوخی، گفتم اگه درد داره بیخیال شم؟ گفت نه بزار بره توش، آروم آروم میزاشتم توش گاهی کجو راست میشدم تا اشتباهی کج نره داخل دردش بیاد دیدم نه داره خودشم کونشو نزدیک میکنه انگار دلش میخواست، از پشتش یه بوس آبدار گرفتم و پشتشو لیس میزدم، کیرم تا وسطاش رفته بود دیدم داره خودش عقب جلو میکنه منم همراهیش کردم و تا ته کیرمو کردم داخل، لامصب کون تنگ کردن هم دردسره، وقتی کیرمو عقب جلو میکردم فشار بالایی روش بود و میترسیدم آبم بیاد و این تنگی جلوشو بگیره، آروم کیرمو در آورم و لایی زدم تا میزون بشه برای کس، با دستمال کیرمو خشک کردم و همینطوری خشک گذاشتم دره کسش ایندفعه تلمبههای سرعتی میزدم و اون صداش داشت خیلی بیشتر میشد، گاهی کنترلش از دستش خارج میشد و بهش میگفتم هی یواش! اونم انگشتشو میکرد تو دهنم و من لیسش میزدم!!! مثلا میگفت بزار راحت باشم، #پوزیشن 69 رو پیشنهاد دادم و رفتیم رو خوردن آلتهای همدیگه، کسشرو همش لیس میزدم اونم امتحان میکرد ببینه میتونه کیرمو تا ته بکنه توی حلقش یا نه و این خیلی بهم حال میداد تا حدی که دوست داشتم آبم بیاد و تو دهنش خالی کنم، تو همین حال بودم که یهو گفت بیشتر بخور بیشتر بخور، کیرمو جا کرد تو دهنش و سنگین و روون میخوردش منم با زبونم با چوچولاش بازی میکردم و مک میزدم که آه و نالههاش بیشتر شد و داشت ارضا میشد، #تنشو یخورده تکون داد از لذت ارگاسم و کسش چسبناکتر شد منم تو همین حین حشرم حدشو از دست داد و تو همون حالت که کیرم تو حلقش بود ارضا شدم، آه آه آه آآآآه، پنج شیش قطره آبو ریختم تو دهنش، و یکم شل شدم، دهن سرویس کیرم هنوز تو دهنش بود که آبمو قورت داد و این یه قلقلک تخماتیکی به کیرم داد اما سریع درش آوردم و رفتم لباشو چندبار خوردم.
+عاشقتم مهرداد
-من بیشتر، لطفا پیشم بمون
+چشم عزیزم
-کاندوم یادمون رفت!
+مهم نیست
بعد از سکس یه #سیگار زدم و یه کاسه چایی پر رنگ خوردم، ازش تشکر کردم بابت همه چیز.
– خانوم تو حرف نداری، تو کجا بودی تا حالا!؟
+همین دوروبرا دیگه
-مجردی واقعا؟
+نه کیگفته؟!
-وای تو متاهلی؟ نمیدونستم ناموساً!!!!!
+مگه چیشده حالا عزیزم؟
-من آخه با زن متاهل رابطه نمیزارم
+شوهر من یه پاش {مکان محفوظ} یه پاش اینجاست! بهم نمیرسه!
-طلاق بگیری بهتره، هرچند من دخالت نمیکنم اما در کل خیلی پشیمون شدم! بهتره این رابطرو فراموش کنیم«لباسامو میپوشیدم» اگه یه وقت جدا شدی میتونیم باهم باشیم اما #الان نه، منو ببخش!
بغلش کردم، بوسیدمش وگفتم دیگه منو نمیبینه!
نوشته: حضرت مهرداد
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید