این داستان تقدیم به شما
سلام من اسم علی است 20سالمه من خاله هامو دوست درم ویک از خاله هام دختر 15ساله داره وخیلی خوشگله ما رفت آمدمون با این ها خیلی زیاده دختر خالم مریض شده بود تو خونشون فقطیه خواهر کو چیک بود و پدر مادرش رفته بودن یه جای دور م به یدفه گو شیم زنگ خورد نگاه کردم دختر خالم بود من گفت:من رو ببر بیمارستان و من بردم ش بیمارستان وخواهرش رو گزاش خونهی عمه اش من بردم بیمارستم و بر گشتیم گفت:بریم خونه برگردیم منو ببر خونه ی عمم اینا .رفتیم خونه پیاد ه شد ور فتیم خونه گفت بزار من لباس هامو بپوشم بریم رفت اتا ق ودر و بست در یکم باز بود من نگاهم به اتاق او فتاد یه کس سفید بدون مو وبدن سفید سینه های بزرگ قسنگ یدفه منو دید و من بر گشتم ولباسش رو پو شید وداش تیم از پله ها پاین می اومدیم یدفه اوقتاد بقلم ود ستش به کیر صاف شدی من خورد ومن هم خودمو نتو نستم کنترول کنم و بوسیدمش و هیجی نگفت بردم ش اتاق وداشتم لباشو می بوسیدم یده دستم رو بردم روی شلوارش رو باز کردم کشیدم پاین و سو تینشو باز کردم وکلن همشو درا اوررم و هیجی نموند واو هم لباس های منو در اورد کیرم 15سانتی متر بود گفتم پماد کجا دارید واوردم وکیرم را ساک میزد کوسش رو چرب کردم وکیرم رو به آرامی سرش فرو رفت و یواش یواش نصفش فرو رفته بود یه اخ گفت وهمشو فرو بردم تو کوسش و بالا پاین کشیدم تخمم زود میاد بعد 15دقیقه آبم اومد وکیرم رو بالا بردم ویدفه پاین کشیدم واب روریختم تو کوسش واز اون ببعد فرصت بشه سکسی میکنم الان دوسال میگزره وما باهم عروسی کردیم و هرشب سکسی میکنیم
***
ادمین: خوانندگان عزیز! بعد از خوندن این داستان آزادید که دو تا کار انجام بدید ۱- با مخ برید تو دیوار ۲- هر چی دلتون میخواد فحش بدید به امثال این مثلا نویسنده که باعث میشن دهن ما سرویس بشه تا شهوتناک رو واقعا شهوتناک نگه داریم.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید