این داستان تقدیم به شما

من سامان هستم 33 سال یک رفیق قدیمی داشتم که حدود 10 سال خبری ازش نبود. اتفاقی توی نمایشگاه ساختمان دیدمش. کلی ذوق کرد و منو باغش دعوت کرد.
فرداش بهش زنگ زدم و گفتم که من با همسرم میام. کلی استقبال کرد.
حدود ساعت 7 عصر برای رفتن آماده میشدیم.
دوستم زنگ زد و بعد و احوالپرسی ازم پرسید که با توجه به اینکه سالهاست ندیدمت نمیدونم سبک زندگی و آداب شما چجوریه. چون ظاهرا اونم دوسه تا از دوستای مجردش رو دعوت کرده بود و قرار بود که بساط مشروب و استخر و بزن برقص راه بندازن.
من استقبال کردم. ژینا همسرم هم خوشحال شد. کلی به خودش رسید. ژینا یک زن 30ساله زیبا با قد 170 و وزن 75 کیلو هست. با کمر باریک و سینه های درشت و کون گوشتی و رونای کشیده و پر بدن سفیدی داره. چشای عسلی و موهای بور.
 
حدود 9 رسیدیم به باغ و وارد شدیم. یک میز بزرگ کنار استخر چیده بود و دوتا دختر و پسر در حال نوشیدن مشروب بودن. بااونا احوالپرسی کردیم. ژینا از مهرداد دوستم برای تعویض لباسش سوال پرسید و مهرداد صمیمانه دستشو گرفت و بردش تا اتاق خودش رو برای تعویض لباس در اختیارش بزاره.
منم نشستم دور میز. بعد چند دقیقه ژینا با یک لباس مشکی کوتاه و دکلته ظاهر شد. کفشای پاشنه دارش باعث شده بود وقت راه رفتن بدجور کون و کپلش تکون بخوره. موهاشو بسته بود.
مهرداد پشت سرش داشت میومد و چشش رو کون و کپل ژینا بود. پسر دور میز که بعدا فهمیدم اسمش قاسمه هم چشاش برقی زد و از جا بلند شد و برای دست دادن با ژینا خیز برداشت. مهرداد یک صندلی برای ژینا بیرون کشید تا بشینه. ژینا نشست و پاهاشو رو هم انداخت.. پاهای سفید و تپلش تقریبا لخت بود. لباسش تا زیر کپلاش جمع شد.
مهرداد یک گیلاس پر شراب داد دستش و منم یک لیوان ودکا داشتم که شروع کردیم به نوشیدن. دختر همراه قاسم اسمش فلور بود. دختر ریزنقشی بود وناز. ظاهرا همراه قاسم اومده بود ولی باهم دوست نبودند. دوساعتی گپ زدیم و نوشیدیم تا اینکه همه مست پاتیل شروع کردیم کنار استخر به رقصیدن. من با ژینا که مست بود میرقصیدم و میدیدم چطور کس و کون زنم رو دارن دید میزنن.
فلور کفشاشو از پاش درآورد و توی یک حرکت پرید تو استخر. صدای جیغ و خنده همه درومد.
ژینا هم دوست داشت بره.
منم چراغ سبز دادم. اومد پرید تو آب. من نشستم کنار استخر و به خوردن و نوشیدن مشغول شدم.
 
قاسم و مهرداد شروع کردن لباساشونو به درآوردن. احمقای مست حتی شورتاشونو دراوردن و لخت مادرزاد پریدن تو آب.
قاسم رفت و چسبید به فلور و مهرداد و ژینا با فاصله باهم تو استخر روهم اب میریختند.
مهرداد اصرار میکرد منم برم ولی سرماخوردگیمو بهانه کردم و نرفتم.
با کمال تعجب دیدم ژینا لباساشو دراورد و پرت کرد بیرون آب.
زیر لباسش سوتین نداشت. با یک شورت مست وسط آب بود. سینه های گنده و سفیدش با سر قهوه ای صحنه پورنی ایجاد کرده بود. یکساعتی به خنده و شوخی گذشت که فلور از حال رفت.
من رفتم و کمکش کردم از آب اومد بیرون.
مهرداد ازم خواست که ببرمش تو اتاق رو تخت بخوابونمش.
فلور لخت مادرزاد بود و حوله ای هم در کار نبود. زیر بغلاشو گرفتم. ولی خیلی شل بود نمیتونست راه بره.
ژینا فریاد زد که فلورو بغلش کنم.
منم تو یک حرکت بغلش کردم و بردمش بطرف اتاق.
رسیدم به تخت و آروم رو تخت درازش کردم.
یک پتو پیدا کردم روش کشیدم.

 
زیر لب آب میخواست. رفتم بطرف آشپزخونه و در یخچال رو باز کردم دنبال بطری آب.
پنجره آشپزخونه رو به استخر بود.
سرک کشیدم ببینم چه خبره. دیدم مهرداد داره با ژینا ور میره.. ژینام فرار میکنه ازش.
سریع بطری رو بردم و سعی کردم به فلورا آب بدم.
کمی خورد. فلورا رو رها کردم و بطرف محوطه استخر رفتم.
کنار استخر نشستم.
مهرداد خیلی مست بود.
ژینا از آب بیرون زد و بطرف ویلا رفت. وسط راه داد میزد دوش کجاست.
مهرداد از آب بیرون اومد و نگاهی به من کرد و گفت برم دوش رو بهش نشون بدم.
اونم پشت سر ژینا رفت تو ویلا.
 
به آسمون نگاه میکردم و نفس میکشیدم. از شدت مستی خوابم برد.
از خواب پریدم سپیده زده بود.
از جا بلند شدم و رفتم طرف ویلا.
همه جاتاریک بود.
وارد سالن شدم.
خشکم زد.
ژینا با کون سفید گندش رو کیر مهرداد رو کاناپه بالا پایین میرفت و ناله میکرد.
منو که دید مهرداد نگاهی بهم کرد و ژینارو بلند کرد و وسط سالن رو قالیچه به شکم دراز کرد.
بعد خوابید روش و کیرشو توی کونش جا کرد…
 
شروع کرد تلم زدن. صدای باز شدن کون زنم زیر کیر مهرداد #همراه #ناله هاش تو ویلا پیچیده بود.
ژینا به قالی چنگ میزد و اسم منو صدا میزد. متوجه حضور من نبود.
زیر لب به مهرداد فحش میداد.
برگشتم تو #محوطه .
دو ساعتی زنمو کرد.
ظهر ساعت 12 زنمو با کس و کون پر از ابکیر از #ویلا به #خونه بردم.
راجع به اون شب چیزی بهم نگفتیم.
تا اینکه توی یکی از دعواهامون ژینا گفت که اونشب #قاسم و #مهرداد بارها بهم تجاوز کردند.
#ژینا 9 ماه بعد دختری بدنیا آورد که #مطمئنم مثل #مادرش جنده #میشه

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *