این داستان تقدیم به شما
سلام علی هستم ۳۲ ساله متاهل
این داستان عجیب از رابطه همسرم با دوستشه…
***
چند وقت بود حس میکردم همسرم رابطه اش با من سرد شده
در ضمن همسرم رزمی کار هست و مربی بدن سازی
و بسیار خوش استایل و خوش بدن با سینه و باسن سفت
خلاصه من شک کردم که ممکنه زنم با مردی اوکی شده باشد و برای اینکه مچش را بگیرم یواشکی دوربین مخفی و میکروفن تو خونه کار گذاشتم
که از گوشی میشد دید
یک روز صبح که رفتم سر کار از گوشی داشتم خونه را چک میکردم چون اون روز رفتار زنم خیلی عجیب بود
دیدم همسرم با هم باشگاهی که خیلی ا کی هستند آمدند خونه و دیدم که بی مقدمه دم در ورودی یک دفعه با ولع خاصی شروع کردن لب گرفتن از هم
چشمام گرد شده بود جوری به هم پیچیده بودند که من هاج و واج موندم
از دم در تا توی پذیرایی تو بغل هم به درو و دیوار میکوبیدن همو و لبهایتان از هم جدا نمی شد
و دستشان تو شورت هم بود
همونجور رفتند سمت اتاق خواب
تو اتاق خواب لباسهای همو در آوردند و لخت مادرزاد تو بغل هم گم شدند
تصور کنید دو زن با قد ۱۷۸ بدن ساز با عضله و بسار سفت
منم برام ریخته بود و از طرفی حشری شده بودم
اول همسرم برای دوستش را خورد و سینه هاشو فشار میداد بعدش خیلی وحشیانه غلط زدند و دوست همسرم آمد رو و خیلی وحشیانه کس زن من را میک میزد جوری که ۲۰ دقیقه ای کار ادامه داشت آب هردوشون آمد اونم با نعره و آه و ناله بلند
اصلا تو حال خودشون نبودند همون لحظه از زیر تخت زنم یه دیلدو در آور بست به خودش و پریدند به هم هم کشتی بود و هم سکس کرد تو کس دوستش البته زورکی مثلا تجاوزی بود و شروع کرد به شدت تلمبه زدن و لب گرفتن و خیس عرق شده بودند تو حالتهای مختلف داری و غیره تلمبه زد و یکدفعه دیدم تخت خیس شد و آب دوستش پاشید بیرون ننیدونم چه نیرو و شهوتی تو هردوشون بود بلافاصله دیلدو را باز کرد بست به خودش و پرید به زن من زن من مقاومت میکرد و اون بزور فشار داد تو کسش و وسط سکس هم انواع فحشها را به هم میدادند و دوست زنم فکر کنم ۳۰ دقیقه انواع پوزیشنها را با هم اجرا کردند و با صدای ناله بلند هردو ایشان پاشید رو تخت چند لحظه رو هم افتادند و لب گرفتند و آروم حرف میزدند دوبار بلند شدند و حالت ضربدری قرار گرفتن ت بغل هم شروع کردند با لب گرفتن و مالیدن کسهاشون به هم
شاید باورتان نشود بالای ۳۰ دقیقه این کار را میکردند و خیس حیس عرق شده بودند ولی دست نمیکشیدم تا اینکه آبشون دوباره پاشید بیرون و تخت کاملا خیس آب و عرق بدن شده بود
کارشون تمام شد تو بغل هم دو ساعتی از هوش رفتن
نزدیک غروب بیدار شدند و به همراه لب گرفتن رفتن تو حمام که فقط صدای آهو و ناله را میشد فهمید
بعد از ۲۰ دقیقه آمدند بیرون و دوستش بعد از کلی لب گرفتن رفت
منم ماندم با برگهای ریخته و اینکه چه کنم…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید