این داستان تقدیم به شما
سلام
امید هستم 33 ساله از اهواز 6 برادر یک خواهریم از دو مادر من پنجمین پسرم بعد از من یک برادر و اخری خواهرمونه
سه برادر بزرگتر و خواهرم ازدواج کرده بودند برادر بزرگتر از خودم که اسمش هوشنگ است منو بهرام مجرد بودیم بابام یک روزی اومد و گفت یه عروس خوشگل به هوشنگ انتخاب کردم که زیباترین عروس خانواده می شه زن عمویم که خوشگلترین و باسواد و زیباترین عروس فامیل بود با شوخی به بابام گفت آقاداداش از منم خوشگلتره ؟
گفت مثل تو بلوند و زیباست هوشنگ دو سال از من بزرگتر بود هر دو از یک مادر بودیم می دونستم با زن عمو خوشگلم رابطه داره تا عمو می رفت مسافرت تو اوایل زندگیشون که تو ده حدود یکسالی زندگی می کردند منو هوشنگ می رفتیم پیش زن عمو بارها دیده بودم شبا هوشنگ یواشکی می رفت تو اتاق زن عمو درو قفل می کرد ساعتها پیش هم بودند صدای شوخی و صدای جیر جیر تخت حاکی از سکسشان بود منم دوس داشتم زن عمو را بکنم ولی بمن محل نمی گذاشت
بابا نشانی عروسی که برای هوشنگ کاندید کرده بود را گفت شناختم واقعا زیبا بود از زن عمو هم زیباتر بود اینم بگم که کیر من خیلی بزرگتر از هوشنگ بود نمیدونم زن عمو چرا منو بازی نمی داد البته ندیده بود شاید می دید عاشقش می شد
عروسی بزودی انجام شد سمیه شد زنداداشم که از اولین روز عروسیش با او گرم گرفتم عاشق همه جوره اش شدم
هوشنگ تو روزهای نخست لحظه ای تنهاش نمی گذاشت تا یک شب رو ماشینی که تو شرکتی کار می کرد خراب میشه زنگ زد خونه من گوشیو ورداشتم گفت سمیه کجاس گفتم با مامان رفتن خرید گفت شب من نمیام خونه بگو یا بره خونه مامانش یا بیاد پیش مامان تنها نمونه میترسه گفتم باشه
تا اومدن به سمیه گفتم هوشنگ زنگید گفت شب نمیام من بیام پیشت بخوابم تنها نباشی
سمیه را چند بار یه جورایی مالونده بودم اونم نخ میداد مخصوصا سر ظهری که کمکش می کردم کمد ظرفهاشو جابجا کنه چند بار از عقب با کیر سفت شده ام باسنشو زیارت کرده بودم که چیزی نمی گفت که هیچ حتی خوششم می اومد
سکس مان از همان شب شروع شد خیلی راحت با پاسور بازی آغاز کردیم سمیه گفت هر که باخت یکی از لباساشو باید در بیاره تا باخت بلوزشو در اورد با تاپ نشست بازم باخت تاپشو در اورد با سوتین نشست دفعه بعد من باختم پیراهنمو در اوردم بالا تنمه ام لخت شد دفعه بعد سمیه باخت شلوارشو در اورد فقط شورت و سوتینش موند دفعه بعد من الکی باختم منم فقط شورتنم موند که کیرم تابلو بود دست بعدی سمیه باخت گفت امید نگاه نکن تا سوتینمو در بیارم سوتینشو در اورد موهای بلندشو ریخت رو ممه هاش ولی تا تکان می خورد معلوم بود بازم باخت گفت امید چشم بذار شورتم در بیارم لخت شد پاهاشو کیپ کرد ولی بالا کسش مثل چراغ روشن بود هی چاکش تا تکان می خورد معلوم می شد من باختم. گفتم چشاتو ببند شورتم در اوردم کیر بالای بیست سانتم زد بیرون
دیگه فرصت نداد پرید روم انداختم به پشت با کیرم ور رفت لبشو گذاشت بوسیدن و لیس زدن دستشو حلقه کرده بود می مالید که گفتم سمیه آبم که با فشار خیلی زیادی پاشید صورتش و سینه هاش پر آب کیرم شد اومد روم خوابید قدش از من کمی بلندتر بود گفت امید کیرتو می خام کوسمو پاره کن زود باش
از عشق سمیه انگار هیچ اتفاقی برام نیفتاده بود به کمک خودش برای نخستین بار کیرم رفت تو کس زیباترین عروس خانواده زنداداش خوشگلم چند دقیقه ای نشد که فریاد زد امید جااااان پارم کن دارم میاااام بکووون جرررررش بده کوسو پاره اش کن فدای کیرت برم که تازه فهمیدم کیر یعنی این …
تا صبح بی شمار گاییدمش
اخر هفته عمو سیروسم که شرکت ساختمانی تاسیس کرده و یک پروژه در اهواز کمپ لو گرفته بود سمیه و هوشنگ را برای پاگشایی دعوت کرد خونشون که تازه تو اهواز تو کوی کیانپارس خریده بودند
منم به توصیه سمیه همراهشون رفتم چه خونه ایی 200 متر 4 خوابه زیبا و حیاطشونم پر گل و درختان مرکبات در دو طبقه که طبقه همکف را داده بود مستاجر
عمو به سمیه گفت حداقل یک هفته بمون اینجا قبول کردن ولی هوشنگ فقط شنبه را مرخصی گرفته بود یکشنبه تا چهارشنبه را رفت حاجی آباد شرکت قرار شد پنجشنبه بیاد جمعه بعد از شام بریم خونمون
شب که رسید زن عمو یکی از اتاقها را داد به سمیه یکیشم من خودشونم اتاق خودش دختر و پسرش که 4 و 5 ساله بودند تو اتاق بغل خودشون
تا چراغها خاموش شد در اتاقمو قفل کردم طبق قرار قبلی رفتم اتاق سمیه تا صبح گاییدمش
شب بعدشم باز تا صبح بغل هم بودیم شب سوم بود منو سمیه سکسمون تازه تموم شده بود لخت تو بغل هم بودیم که یهو دیدم عمو داره بر بر ما را نگاه می کنه که سمیه رو من بود متوجه نمی شد تا دید من متوجه شدم دستشو به علامت سکوت گذاشت رو لبش منم اطاعت کردم لخت بود فقط یه شورت مامان دوز تنش بود شلوارک مانند
همه میدونستیم قلدرترین کیرو تو فامیل عمو سیروس داره تو شنا کردنها بارها زیر شورتش که همیشه شلوارکهای گشاد و ازاد داشت دست کمی از کیر خر نداشت
سمیه از سکوتم و خط دیدم شک کرد سرشو چرخوند دید بله عمو سیروس که حالا شورتشم در اورده همزمان با نگاهش دستای بزرگش رو باسنشه تا خواست جیغ بزنه دستمو گذاشتم دهنش که فهمید نباید نفسش دربیاد
عمو گفت تو پس جنده بودی و ما نمی دونستیم عیب نداره حالا طعم کیر منم بکش تا هوس نکنی به کسای دیگه هم کس بدی با این حرفش داشت هم تهدید می کرد و هم با لذت دستش لای باسن سمیه کسشو میمیالید
با تعجب دیدم سمیه خیلی زود راضی شد و حالا سه تایی رو تخت بودیم سمیه وسط منو عمو بود پشتش به من بود و روش به عمو از هم لب می گرفتند اونم چه استادانه که من فقط تو فکر گاییدن بودم لب گیری را تا اون زمان نمیدونستم
عمو سمیه را چرخوند زیرش حالا زبونشو ساک می زد همه بدن سمیه در اختیار عمو بود من فقط لذت می بردم تا رفت سراغ ممه هاش بعد چرخید 69 شد کیر گندش تو دهن سمیه بود و کس سمیه که پر آب خودشو من بود ملچ ملچ می کرد تو دهن عمو سمیه با شهوت و علاقه کیر عمو را تا اونجا که میتونست کرده بود دهنش ساک می زد هی در می اورد با دو دستش میخابوند شکم عمو که از نافشم میگذشت زیر کیرشو لیس میزد و رگهای کلفت کیرش زیر نور چراغ خواب کاملا معلوم بود من حدس می زدم الانه که ابشو بریزه رو صورت یا دهن سمیه
که صدا اخ اوووخ سمیه بدجوری رفت بالا بعدها فهمیدم چوچوله سمیه تو دهن عمو باعث شده سمیه ابش بیاد بازوهای پهلوانی عمو ستون بود وزنشو کامل رو سمیه ننداخته بود که عمو ظاهرن داشت آب زنداداشو می خورد جووون جون می کرد
چرخید رو سمیه تو یه حرکت کیر به اون گندگی را تا خایه هاش نگو کرده تو کس سمیه
من لب گرفتنهاشونو نگاه می کردم سرشو چرخوند گفت دییوووس برو تخمامو با دستت بالا بگیر تا نخوره کون سمیه بچش کچل بشه
باور کنید تا دوباره تاکید کرد باورم شد
از تخت اومدم پایین گفت چراغم روشن کن خوب ببینی از خدا خواسته چراغ دیواری را روشن کرد بدن سفید مثل مرمر با هیکل بی نظیر سمیه زیر بدن برنزه عمو سیروس که به سیاهی میزد صحنه ای را ساخته بود تو هیچ فیلمی ندیده بودم گفت امید مگه با تو نبودم رفتم تخمهای گنده عمو را که اونم تیره تر از رنگ پوستش بود گرفتم
مچ پاهای سمیه را گرفت چسبوند به گوشش کیر نکره اش را تا نزدیکی سرش می کشید بیرون که اطراف و لب تو و بیرون کسش کش می اومد بعد که فشار میداد انگاز جرررش می داد آب سفیدی دور پوست کیرش می چسبید هی جابجا می شد
عمو مگه ارضا می شد منم تخماشو بالا می گرفتم بدقت صحنه زیبای گایش زنداداشمو میدیدم و ناله های حاکی از شهوت سمیه حشریم می کرد که قربان صدقه عمو و کیرش می رفت حالا کیر منم سیخ شده بود دوس داشتم منم مثل عمو وارد بودم و اونجوری می گاییدمش.
عمو هی می گفت امید زن هوشنگو باید اینجوری گایید می پسندی سمیه با سرش جواب میداد اره منم تو دلم می گفتم راست می گی 5 دقیقه یا بیشتر شد خایه اش دستم بود تا ول می کردم میگفت ولش نکوووون. دییوس ببین جرر خورده یا نه با اونیکی دستم باسن زیبای زنداداشو میمالیدم و با سوراخ جمع شده صورتی کون سمیه ور می رفتم انگشت می کردم بزور می رفت توش هی میگفت امید نکوون عمو میدونست انگشتش می کنم به سمیه میگفت بزار گشادش کنه اونو من باید پرده برداری کنم
تا بمن گفت بسه چرخوندش رو سینه خودش حالا سمیه خودشو رو سینه عمو به بالا پایین سر می دادتا هم سینه هاش مالیده بشه هم بام کسشم حال کنه کیر عمو بی رحمانه تو کس سمیه غرق می شد و بیرون می اومد که یکبار بیرون پرید گفت دیوس بکون توش که کیر سفت و کلف شو گذاشتم در کوس زنداداشم چه قدرم خوشم اومد لبهای سمیه تو دهن عمو بود دستهای عمو رو کون سفید و بزرگ سمیه لوپهای کونشو چنگ می زد و فشار میداد تا کیرش بیشتر بره تو کسش هی می پرسید جنده عمو سیروس کیه سمیه با ناز و کشدار می گفت من… اونقدر سمیه رو سینه عمو کس داد تا گفت عمووووو دارم میاااام عمو وایساد و کیرشو در اورد کس سنیه باز مونده بود باز بسته میشد گفت سگی بخواب گفت چطور ؟ گفت رو زانو بشین باسنت بالا باشه مثل سگ که جلو صاحبش دستاشو می ذار کونش میاد بالا
مثل حالت سجده تو نماز خوندن
با کیری که بنظرم وزنش بالای یک کیلو بود سمیه را جابجا کرد کشید لب تخت کیرشو بازی بازی داد هی کمی میکرد تو کسش یه فشاری تو سوراخ کونش میداد یه حالتی که انگار قلم درشت خوشنویسی را به لیقه می زنند تا بنویسند فکر کردم میخوا رد کنه تو سوراخ کونش ولی فرو کرد تو کسش سمیه سرشو چرخونه بود عمو را نگاه می کرد چه لذتی داشت منتظر بود کیر عمو کسشو پر کنه
جووون جووون می کرد هی می گفت فداااات بشم بززززن که دارم میاااام عمو نمیدونم چی کرده بود ابش نمی اومد !! تا دومین بار آب سمیه اومد عمو حالا مثل شمر تو کس زنداداشم تلمبه می زد که با فشارهایی که داد و حالت لب و لوچه اش فهمیدم ابش اومده میریزه تو کس زنداداش که هلش داد خوابوند رو تخت خودشم افتاد رو باسنش
لب به لب شدن و عاشقانه همدیگرو میخوردند سینه های سمبه تو مشتهای بزرگ عمو بود دقایقی روش بود و کیرشم تو کسش تا کیرشو کشید بیرون هنوز کیرش شل نشده بود بالای یک وحب به کلفتی مچم بود
برش گردوند شروع کرد نوازش و بوسیدن بغل کردن و رو سینه خودش خوابانیدن و بازی کردن با موهاشو بوسیدن سینه و گردن و لب و بناگوش. که سمیه هم همراهی می کرد انگار امیدی در نزدشان نبود اونقدر خورد و نواشش داد و موهاشو نوازش کرد پلکهای سمیه بسته شد من روی مبل کنار تخت شورتمو کرده فقط دوس داشتم تماشاشون کنم برایم انگار یک دانشگاه سکس بود که من فقط گاییدن و خاموش شدن آتش شهوتم را میدانستم و بقیه را بلد نبودم
تا بطور کامل سمیه خوابید مثل یک بچه ای که مادرش خوابش کنه عمو با حوصله شاید یکساعت یا 40 دقیقه طولش دادبالش زیر سرشو مرتب کرد ملافه اش را کشید روش پاشد شلوارکشو پوشید چراغو خاموش کرد
بمنم اشاره کرد پاشو یواشکی در اومدیم در اتاق سمیه را بست کلیدشم ورداشت رفتیم اتاق من
گفت بخواب به وقتش دو تایی سمیه را می کنیم زن عموت قراره 9 بهمن بره تهران تا عید تهرانه پیش مامانشه تار رفت میگم سمیه را میاری اینجا شبهای تعطیلی و جمعه مال هوشنگ بقیشم مال منوتو بمنم گفت تا اینجاس حق نداری تا من نگفتم بکنیتش با هم می ریم جلو چشمم بکنش بعد من می کنم میخوام یادت بدم چطوری باید زن داداشتو بکنی تا همیشه برات ثانیه شماری کنه که شب بعد پیام داد پاشو بیا پیش سمیه ام
سمیه لخت تو بغل عموم پیچ و تاب می خورد و زبونش تو دهن عمو بود کیر عمو لای پای سمیه بود رو چاکش جلو عقب می کرد سینه های لیمویی سمیه تو مشتهای عمو گم شده بود و تو دهنش مزه مزه میشد هی مثل مار به هم می پیچیدن سفیدی چون ماه سمیه در بدن قوی و برنزه تیره ی عمو نقش جالبی را بسته بود سمیه با حرارت و التماس می خواست عمو کیرشو رد کنه تو کسش عمو با دهن رفت سراغ کس سمیه با چوچوله اش کمی بازی کرد کس زنداداش دل دل میزد کیر عمو تو دهن سمیه بود که عمو حس کرد سمیه داره آبش میاد که با انگشتش بمن اشاره کرد کیرتو بکن توش جا برام باز کرد اومدم روش کیرمو تا ته گذاشتم کس زنداداشم عمو بلند شد کیرشو تو دهن سمیه میکرد اونم با ولع ساک میزد انگار عمو تنظیم کرده بود ابم درست با سمیه همزمان اومد من سست شدم عمو اود کیرشو کرد تو کس زنداداشم بکوب 35 دقیقه تایم گرفتم سمیه را در پوزیشن های مختلف گایید طوری تنظیم می کرد تا میخواست اب سمیه بیاد فرصت میداد وقتی به التماس افتاد محمترش کرد هردو همزمان آبشون اومد باز نوازش و قربون صدقه سمیه رفتن و تعریف از ذره ذره اعضای بدنش خوابش کرد و زدیم بیرون …
بعد از اون دیگه سمیه به من به راحتی تا امتیاز نگیره کس نداده و نمی ده
خیلی چیزا از عمو #سیروسم یاد گرفتم زن #خودمم که #کارمند و #منشی عمو بود و زیر کیر عمو #تعلیم دیده بود بارها با عمو با هم #گاییدیم کیر عمو به کون شراره نمیره من از کون می کنم عمو از کس شراره هم قدبلنده ولی به زیبایی زن عمو و زنداداش سمیه نیست بارها تا فرصت میشه چهارتایی سکس می کنیم هوشنگم دوسالیه تو شرکت عمو کار می کنه که #اغلب در #ماموریتهای #استانی است حقوق زیادی می گیره #طبقه #همکف عمو میشینن بنام هوشنگ و سمیه زده کون سمیه را هم میکنه از زمانی که #کونشو گاییده ابدن نمی زاره دست بزنم میگه اون #مختص سیروسه ولی کسشو زیاد جلوگیری نمی کنه هرچند می گه فقط دوس دارم کیر عموت تو کسم بذه
منو #شراره هم یه آپارتمان نسبتا خوب در نزدیکی محله #کمپلو از دولت سر عمو داریم
زن عمو بیشتر اوقات #خارج از ایرانه پیش دختر و پسرشون که #انگلیس دارن درس میخونن
سمیه هنوز آبستن نشده 27 سالشه میگه بعد 35 سالگی میخام بچه داشته باشم جلوگیری می کنه هوشنگ میدونه زنشو عمو می کنه عموم 44 سالشه از من جوانتره مثل 25 ساله های خوششم میاد به سمیه گفته زن عمو را الانم میکنم تو هم #آزادی به عموم کس بدی
قد و هیکل سمیه از زن عمو سر تره ولی خیلی #شبیه همند و باشگاه بدنسازیشون #ترک نمیشه
امید از اهواز
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید