این داستان تقدیم به شما
سلام میلادم از تهران بزرگ
خاطرات هفتگی خودمو دارم می نویسم اتفاق و مچ گیری که شنبه 15 شهریور برام افتاد
تهران خیابان کوشک یک واحد تجاری دارم دفتر کارمه کارم تجارته تو خاطرات این چند ماه دو نقطه عطفی در روابط جنسی آشنا و فامیلها برایم در طول 37 ساله عمرم رخ داده
قبلا توصیح دادم یکیش سکس هایم با مایده (گوگوش) دختر عمه ام است البته این از حدود 15 سال پیش شروع میشه تا نیمه شعبان امسال در عروسی پسر خاله ام با دختر غریبه ای بنام عسل
نوشتم که چطوری سکسمون تو باغ دایی عسل با مائده شروع شده و چگونه ادامه داره
نقطه عطف دوم اشنایی و سکس با زیباترین دختری که تو عمر دیده ام و هست عسل است که از شب 17 مرداد اونم از تو باغ داییش آغاز شده ادامه داره
کاملا سکرت بود تا روز پنجشنبه که مچمونو مائده گرفت
مائده با مشورت شوهرش ناصر طبق صحبت و هماهنگی منو مائده دو هفته است در دفترم بعنوان منشی مشغول شده و سفارشات را ثبت می کنه عملا بیکاره ولی بخاطری که با من باشه مدتها تقلا زد تا شوهرش راضی شد بیاد پیش من کار کنه شوهرشم تولیدات پوشاکه و بیشتر راه کیش و قشم و تهرانه
با عسلم که سکسمون آغاز شد من دیگه تو دفتر زیاد آفتابی نبودم به بهانه کار و جلسه و بازدید اغلب با عسل هستم تازگی ها عسل و خسرو تو خیابان دماوند خونه ای را که پیش خرید کردن تقریبا در حال تحویل است چند وقت دیگه میرن توش البته به موقع آماده نشده پیمانکار طبق قرارداد باید خونه اجاره می کرده اغلب مالکان را با زبان وعده وعید نگهداشته
دفتر کاری دارم دو واحد بوده شده یک واحد وقتی خریدم یک قسمتش را مهمانسرا کردم یک در از داخل دفتر در دیگری که از راه پله است تجهیزه شده با لاکچری ترین لوازم زندگی
از زمانی که مائده مشغول شده در را قفل، در مهمانسرا با خیال راحت سکس می کنیم قبل از استخدامشم بارها میعادگاهمان حتی شابانه روز در مهمانسرا بوده
عسل را هم وقتی برنامه ریزی می کردم چون شب نمیشد روزها به مائده مرخصی و دنبال نخود سیاه فرستادن می اوردم اونجا سکس می کردیم
اخیرا مهندس سازنده ملک خسرو و بقیه به بعضی ها یواشکی خونه اجاره کرده نشستن تا آماده بشه
نگو از عسل مهندس خوشش میاد یک واحد لاکچری تو خیابان شهیدعراقی اجاره می کنه با عسل میرن به بهانه پسند میبره مالشش میده به شرط رابطه میگه اثاثیه بیارین قرار میزارن عسل اومد بمن گفت چه کنم ؟
گفتم الکی چراغ سبز نشون بده گرفتین یه بیلاخ نشونش بده
روز اثاث کشی مقرر میشه عسل برای تحویل کلید واحد میره سر ساختمان مهندس هم منتظر میرن بالا تو حال سکس با عسل نگو مستاجر قبلی کلید داشته بخاطر بردن چراغی که یادش رفته بوده ببره سر می رسه تو حال گاییدن عسل مهندس پیر را خفت می کنه زهرمارش می کنه عسل تا یارو با مهندس درگیره لباسشو میپوشه و در میره تا همسایه ها برسن عسل در میره
اثاثیه تو راه تماس می گیره ادرس برج خودشونو میده خیابان دماوند مهندسم از دست قول تشنگ در میره به عسل زنگ میزنه میگه اثاثو ببرین تو پارکینگ لیست بگیرین من امضا میکنم قول میدم دو ماهه واحد شما را مخصوص و زودتر درست کنم
عسل جریان گاییده شدنشو فقط بمن گفته گفتم یارو را بچرخون تا واحدتونو لاکچری با سفارشی که من بهت دیکته میکنم درست و تجهیز کنه یکی دو بارم به جهنم چشاتو ببند نترس کص تموم شدنی نیست فقط یارو مطمئن باش سالم باشه بده بکنه
مهندسم واحدو به کس دیگه میده چون عسل قبول نمی کنه اونجا بره بخاطر ابرو ریزی از فرداش واحد اینها رو با انتخاب عسل دکور و نازک کاری میکنه الانم ادامه داره
چندباری هم یارو تو واحد خودشون عسل را گاییده بدجوری داره واحدشو مرتب و تجهیز می کنه به بقیه گفته از خودشون دارن پول می ذارن. میخواست ببره تو خونه مجردیش گفتم قبول نکن فیلم میگیره مشگل پیدا می کنی
به عسل گفتم بیاین تو مهمانسرا بشینید تا خونت تکمیل شد برو یا بده اجاره تا برج تکمیل بشه هر روز خاک نخوری و سرو صدا نشنوی
رو این حساب هماهنگ شدیم تا از پیش مائده به خسرو زنگ بزنه پیشنهاد بده تا به من بگه تا تحویل خونشون مهمانسرا زندگی کنند
قطعا مائده موش دوانی می کنه تا من بگم بیاین بشینید حتی یک اتاقم بدم بعنوان مهندس معمار مشغلو انجام پروژه باشه
وقتی اثاثو می ریزن پارکینگ چند روزی مامازن خونه قبلی می مونن ولی نمی گن خونه آماده نبود می گن واحدی که گرفته بود تخلیه نبود ریختن یک اتاقش قفل کردن تا یه هفته دیگه
خسرو هم بارها دفترم اومده بود یک روز عسل زنگ می زنه به مائده آدرس دفترو می گیره انگار که بلد نیست میاد دفتر
از اثاث کشی می پرسه میگه تو یه اتاق ریختن قفلش کردن میپرسه پشت پارتیشنم مال میلاده
مائده میگه آره مثل کاخ می مونه عسل میگه تا میلاد نیست بریم منم ببینم
غافل از اینکه عسل همه جاشو دیده و چندین بار تو همون کاخ سکسهای رومانتیک داشته تا می بینند
عسل از دفتر به شوهرش زنگ می زنه بیا دفتر میلاد اینجام به خسرو میگه میلاد یک واحد مسکونی خالی داره تا خونمون آماده بشه بگو بیایم اینجا زندگی کنیم منم با مائده از تنهایی در میام اگه میلاد اجازه داد پروانه دارم کار نقشه کشی را. هم راه بندازم
خسرو میگه من روم نمیشه به میلاد بگم میدونم بگمم نه نمیگه خودت بگو
حرفشون تمام میشه با مائده خوش و بش می کنند مائده بخاطر به هم خوردن خلوتش طبق پیش بیتی من به عسل روی خوش نشون نمیده میگه نگو نمیده خجالت می کشین چون مهمان زیاد میاد اینجا خطرناکه معلوم نیست مریض باشن با این وضع کرونا دو ماه اینجا موندن به منتش نمی ارزه غافل از اینکه رابطه عسل و منو خبر نداره
تلفن منشی مکالماتو ضبط می کنه اینو عسلم هم حتی میدونسته دفترم دوربین داره تو موبایلم نرم افزارش نصب و آنلاینه داشتم با دوربین میدیدم دارن حرف می زنند
حرفشون که تموم شد به عسل پیام دادم بیا بیرون به بهانه ای تلفنی حرف بزنیم اونجا با مایده چه گپ و گفتی داشتین؟ میان پرانتز بگم عسل از سکسم با مائده باخبره ولی مائده خبر نداره
بعد دقایقی زنگید که بیرونم ماوقع را تعریف کرد گفتم برو الان میام دفتر اون بخاطر خودش میگه یه موقع مکالمه را پاک نکنه هر چند جای دیگه هم به غیر اونجا ضبط میشه
برمیگرده پیشِ مائده
اومدم پیش دو معشوقه ام نشستم بغل دست عسل، مائده هم پشت میزش بود پرسیدم خسرو کجاس روباه مکار
گفت قرار بود بیاد اینجا گفتم نیاد پرسیدم چرا؟ خسرو یعنی اینقدر زن ذلیل شده پسرخالشم ویزا باید بگیره
گفت نه
منم دارم میرم
دنبال خونه بودیم جور نشده دو ماه باید صبر کنیم شاید برم خونه مامان یا بریم خونه ی دایی هی سر کنیم تا آماده بشه
آچمز شدیم الانم شدم سرکارگر مهندس کمال تا واحد ما را زودتر بده
گفتم اومد 6 ماهم آماده نشد میخاین ویلان بشین ؟
مگه خونه نگرفته بود پیمانکارتون ؟
انگار که هیچی نمیدونم
توضیح داد…
طبق معمول تا میشینم بغل تلفن شروع می کنم مکالمات را گوش دادن
تا زدم اخرین رکورد تجار قزاقستان بود دومی تلفن عسل بود که عسل گفت بزن بره خخخ گفتم بذار ببینم به سر زن ذلیل روباه مکار چه اومده؟
یکبار دیگه گوش دادم گفتم عسل خانم اینجا به خسرو و تو تعلق داره مهمانسرا تا زمانیکه خونتون را تحویل بگیرید مال شما اتفاقا نور خوب هم از سه سمت داره (سه بره) به شلوغی برج نگاه نکن سکوت و بی سرو صداس
به مائده گفتم پاشو با عسل برو ببینه شاید بپسنده
گفت نه اخه مزاحمته شما لازمش دارید دیدم مهمونای خارجی میاد
گفتم گور پدر مهمونای خارجی کی بهتر از خسرو و تو فوقش اجارشو یه خورده بیشتر می گیریم
در ادامه گفتم اتفاقا ایده ات هم خوبه این اتاق خالیه میز و کامپیوترشم مثل خودت و مائده اخرین ورژن و بکر و دست نخورده است خخخخ
اونا هم مال تو هدیه من به خانم مهندس
برو ببینم خانم مهندس چه فتوراتی می کنی پیدا کردن کارتم با من ؛اجارشم از کارکردت کم می کنم منتی نباشه تا چند ماه رایگان بعدش اجاره نامه مینویسیم
پاشدن رفتن دوری زدن اومد گفت فوق العاده لاکچریه اقا میلاد باید با خسرو هم حرف بزنم بی تعارف ماهی چقدر باید بدیم
گفتم اونجا مفته یکسالم بشنید ده سالم بشینید مفته ارزو می کنم هر چه زودتر تخلیه کنید چون صاحبحانه شیکی میشین مبارکه دیدم بینظیره واحدتون 180 متره فول …
دیگه با اومدن عسل مائده محدود تر شده تا شوهرش می رفت قرارمون خونش بود عسل و خسرو از 9 شهریورساکن مهمانسرا شدن
محل کارگاه خسرو ورامینه کابیت سازیه مال خودشه درآمدشم خوبه خونه خودمم جاده خاورانه البته خونه پدریم. خودم تو کامرانیه سه واحد دارم دادم اجاره به خارجی ها دلاری
تا مائده دفترو ترک می کنه و رسیدن خسرو عشق و حالمونو می کنیم
خسرو هم کارگاهش دوربین کنترل از دوره به سیستم کامپیوتر خونه هم وصله براحتی میدونیم کی میاد
یک کار سنگین نقشه کشی از مشاورین بزرگ ساختمانی برای عسل گرفتم واقعا با ذوق علاقه روش کار میکنه
صبح مائده مرخصی گرفت که وقت دندانپزشکی داشت رفت
گفت نمیام تا فردا
تا رفت بیرون منم رفتم وانمود کردم کار دارم با هم رفتیم مترو اون تو مسیر فرهنگسرا من به سمت مخالف قطار سمت ما زود تر اومد رفتم بالا ببینم که بر نمی گرده دیدم رفته
برگشتم دفتر عسل تو اتاقش عاشقانه کار می کرد ماساژش دادم کامپیوترو خاموش کرد
بوس کنان رفتیم اتاق خواب دو روز بود پنجشنبه و جمعه سکس نداشتیم یکی از پر شوق ترین و زیباترن سکسهایمان را کردیم در آرامش کامل طولانی و متنوع در پارتیشن را بسته بودیم مائده میره دکتر دکترش تا نوبت به مائده و چند نفر دیگه برسه میره نوبت را برای عصر میده برمیگرده دفتر فکر میکنه من رفتم عسلم رفته مهمانسرا پشت میزش مشغول میشه
حالا ساعت نزدیک 13 است از 9 داریم بکوب سکس میکنیم
اشتراک داریم سفارش غذا دادم ساعت 14 گفتم بیاره رسید به موبایلم زنگ بزنه شاید دفتر نباشم تا هماهنگ کنم 14 زنگ زد گفتم کجایی گفت در برجم منم تازه از حمام اومدم بیرون حوله تنمه عسلم مثل من گفتم بیا در دفتر زیر دوشم بودم با حوله ام درو بزن میام میگیرم
اتاق منشی به در مهمانسرا دید نداره ولی به در ورودی دفتر مسلطه با حوله رفتم درو باز کردم غذا را گرفتم درو بستم تا برگشتم عسلم با حوله اومده بود بدون اینکه کمربند حوله را ببنده داشت به طرفم می اومد غذا را بگیره
مائده را پشت میزش زول زده به من و شنیدن صدای عسل که میگه عشقم یارو که نیست؟ رفت؟
دویدم سمتش فهمید اتفاق ناگواریه
غذا را دادم گفتم مائده دفتره برگشتم مائده اجازه خواست بره گفتم بشین !
گفت دکتر نوبت عصر داد برگشتم پس عسلم زیر خوابته ؟!!
جز اعتراف راهی نداشتم گفتم آره
پرسید از کی گفتم از عید غدیر خم
شتر دیدی ندیدی
گفت پس به عسل نگو منو دیدی
گفتم متاسفانه گفتم
اشک در چشمانش حلقه زد بغلش کردم نمی ذاشت تا بیشتر نوازشش کردم راضی شد به کسی نگه.
گفتم عسل میدونست منوتو سکس داریم ولی تو نمیدونستی منو عسل هم سکس داریم اون هیچ مخالفتی نکرد و نمی کنه تو هم دوس دارم مثل اون باشی
گفت باید فکر کنم
هر چه کردم نموند گفت برو عشقت منتظرته
میرم بغل مطب پارکه میشینم تا وقتم بشه
تا رفت عسل درو باز کرد رنگش پریده بود لباس تنش کرده بود مثل بید می لرزید گفتم نترس قبول کرد شرایط موجود را بپذیره
گفت بگو جون عسل گفتم راه دیگری نداره
فراموش کن حولمو انداختم دور تا در اضطراب هم تجربه سکسی داشته باشم که تکرار شدنی نیست تا خوابوندم رو اوپن دامنشو کندم شورتشو دادم پایین به زور با باز کردن لبه های کسش رد شد توش مگه ابم می اومد آب عسلم نمی اومد فریاد میزد جررررخوردم پاررره اش کن کسوووو تا ابشو اوردم من ابم نیومد ولی دیدم اذیت داره میشه کشیدم بیرون هر چه گفت بکوون تا ابت بیاد گفتم اضطراب همینکه کیرمو نتونسته بخوابونه شکرش باقیه…
ناهارمونو خوردیم خوابیدیم تا 6 که خسرو زنگ زد دارم میام چی کم داریم گفت فقط میوه بگیر همه چیز هست
ساعت 8 رسید من دفتر بودم شب بند مهمانسرا را انداخته در دفترمم قفل بود
تا خسرو رفت دوش بگیره خبرم کرد رفتم سمت خونه شوهر مائده هم خونش بود وگر نه می رفتم پیش اون
امروز زودتر از همه دفتر بودم
عسل اومد بوسش کردم بغلش کردم هرچه رژ داشت خوردم رفت توالت رژ بزنه در کلید خورد مائده اومد سلام کرد بوسش کردم بغلش کردم گفت عسل ؟
گفتم داره آرایششو درست میکنه مال مائده را هم خوردم و مالوندم دور ور لب و لوچش تا عسل بدونه مشگلی نیست اونم خوب حال داد
انتظار نداشتم امروز بیاد سر کار و بذاره باهاش حالم بکنم تا عسل اومد سلام به هم کردن و گفت نوبت منه عسل دید بدجوری ارایشش بهم خورده گفت گوگوش خدا قوت شخمت کردن گفت نه که تورا دستم نزدن بالاخره کیر میلاد خان ام صاحب شدی خندید گفت از شما به ما رسیده و رفت یک ربع بعد اومد بیرون خوشبختانه با هم کنار اومدن
بایدم کنار بیان از قبالم میدونن به هرچه بخوان می رسن
امروز مائده تو بغلم بود ناصر زنگ زد پرسید کجایی گفت بهشت
گفت منم می بردی تو جهنم هستم هوا بقدری اینجا گرمه هلاک میشم اون مارک ست لوازم آرایش را پیدا نمی کنم لورآل بگیرم ؟
گفت نه مگه دوس نداری بری بهشت ؟ بگرد پیدا کن حوری منتظرته
کلی خندیدیم گفت صدای خنده ی کیه
گفت غلمان خخخخخ
پرسید غریبه است تو دفتر؟
گفت نه میلاد خان و من یک خانم خوشگل
گوشی و داد باهاش حال و احوالی کردم نمیدونست زنش لخت تو بغلمه پرسید مائده نزدیکته ؟
گفتم نه گوشیو داد رفت ارباب رجوع داره
گفت جات خالی تو قشم با یکی دیروز اشنا شدم نمیدونی چیه ؟! فقط کارم شده گاییدن او الکی گفتم به مائده تو جهنمم خخخخ
تا اینو شنید هلم داد به پشت خوابیدم اومد روم کصشو گذاشت رو کیرم که آماده جر دادنش بود با صدای بلند گفت خانم همین که گفتم شنیدن کی بود مانند دیدن (اشراه به کیرم کرد که داشت میرفت کصش تا رفت توش سیلاب آخرو با لذت خاصی گفت
من واقعا خندیدم ناصر گفت میخندی ؟ صوای مائده اومد
گفتم مشتریشو ترنگه گرفته تیکه انداخت خنده دار بود ِِِ
بی مقدمه پرسید میلاد راستی منو تو بهشت می ریم یا جهنم ؟
منم ی شعر از #ناصرخسرو قبادیانی رو براش خوندم که میگه:
مردکی را به دشت گرگ درید
زو بخوردند کرکس و دالان
این یکی ریست بر یکی بن چاه
آن یکی رید بر سر ویران
این چنین کس به حشر زنده شود؟
تیز بر ریش مردم نادان
گفت چه زیبا خخخخخ
قطع کرد نزدیک یکساعت #سکسمون طول کشید تو سکسمون حرف از #گاییدن #عسل و خودش یکجا می زدم مائده هم با حرص و ولع #جواب میداد که #آره منو بکووون عسلو بخووووور…
انتظار میره بزودی هردو تاشونو با هم بکنم
رد خور نداره…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید