داستان سکسی تقدیم به شما
داستان حقیقی من بر میگرده به 10 سال پیش 1 هفته مونده بود به چهارشنبه سوری و من برای لذت بردن از چهارشنبه سوری احتیاج به ترقه و سیگارت و یا همون کبریتی بیشتری داشتم برای همین تا جایی که میشد داشتم ترقه انبار میکردم…2 بسته با پس اندازم خریدم اما برای یک شب کیف کافی نبود. یکی از پسرهای کوچمون به نام عرفان که ا زمن بزرگتر بود 4 سال گفتش سعید اگه بیای تو زیرزمینمون من بهت 1 بسته ترقه میدم. گفتم بیام چیکار؟ گفت از اون کارا.! من که اون لحظه فقط ترقه تو ذهنم بود گفتم همین الان بریم.گفت الان نمیشه ظهر ساعت 3 بیا که همه خونمون خابن ما بریم پایین .
ساعت 3 اومدم دم در اونم دم در بود .آروم در حیاطشون نیمه باز بود صدا زد بیا! بدو!! من سریع رفتم تو حیاط از اونجا گفت برو پایین منم سریع رفتم تو زیر زمین. رفتش یه حصیر زیر انداز آورد پهن کرد رو کف زیرزمین گفت بخواب. منم که فقط میخواستم زودتر تموم شه و ترقه رو بگیرم.سریع خوابیدم شلوارشو کشید پایین دوزانوش سمت راست و چپ رونام گذشت و شلوارمو آروم کشید پایین تا زیر کونم.من که داشتم از سرمای کف زیرزمین یخ میزد شیکمم یهویی یه تف بزرگ سرد انداخت بین قپه های کونم و با دستش تکون داد تا پخش بشه.دوباره با دهنش آب دهن جمع کرد دوباره یه تف دیگه انداخت که حسابی روون بشه.آروم کیرشو گذاشت لای پام و دسشتو گذاشت رو زمین و شروع کرد به عقب جلو کردن لای پام و من احساس قلقلک میکردم خیلی قلقلکم میومد.بعد 10 ثانیه یهویی کیرشو کشید عقب و یه تف دیگه انداخت ایندفعه دقیقا روی سوراخم. و آروم کیرشو گذاشت رو سوراخم و فشار داد بره تو یهویی یه سوزش شدیدی کل بدنم رو گرفت و گفتم عرفان چیکار میکنی سوختم …واییییی گفت هیسسسس مادرم بیدار میشه الان تموم میشه 2 دقیقه تحمل کن.کیرشو بیشتر فشار داد و شدت درد خیلی بیشتر شد .گفتم آی ای عوضی در بیار… یهویی سریع شروع به عقب جلو کردن کرد …می خواستم فرار کنم از زیرش با دستش شونه هام رو گرفته بود و من هی میگفتم آی سوختم عرفان نکن…سوختم عوضی هی میگفت الان تموم میشه الان تموم میشه کم کم سرعتش کم شد و احساس کردم یه مایع داغی ریخت تو سوراخم و عرفان دیگه تکون نخورد برای 1 دقیقه همینطوری روم دراز کشید.بعد یهویی با یه حرکت سریع کیرشو کشید بیرون و سریع شلوار و شرتشو پوشید و منم سریع بلند شدم شلوارمو پوشیدم گفتش برو تو کوچه الان 1 بسته ترقه رو میارم برات رفتم دم در… رفت تو خونش سریع با 1 بسته ترقه اومد و بهم داد و منم چهارنشبه سوری با 3 بسته ترقه حال کردم.
نوشته: سعید

نوشته های مرتبط:
بخاطر یه مشت ارز دیجیتال
بخاطر یه مشت ریال
یک مشت خاک
نزن بر در کسی انگشت که میزنند بر درت با مشت
قربانیه هوس های یه مشت آشغال
به خاطر نیم بیت کوین
تریسام به خاطر عشقم (۱)
یک شب خاطر انگیز ضربدری
سکس با عمه‌ به خاطر خیانت شوهرش (۱)
کون دادن به خاطر کص
به خاطر نجات زندگی داداشم
طلاق به خاطر سکس
به خاطر عشقم کون دادم
مجبور شدم به خاطر فقر لز کنم (۲ و پایانی)
مجبور شدم به خاطر فقر لز کنم
کون دادنم به خاطر ماساژ
اعتیاد به خاطر کون مژگان
خیانت به خاطر سردی شوهرم
به خاطر سکس از شوهرش جدا شد
دسیسه یا خاطر خواهی مادر (۱)
به خاطر پسرم (۲و پایانی)
به خاطر پسرم (۱)
کون دادن علی به خاطر پول
به خاطر پسرم
سکس با بنگاهی به خاطر پول
من مست و توي آسوده خاطر
به خاطر زد بازی کردمش
به خاطر درسا (۲)
به خاطر درسا
جنده شدن زنم به خاطر بي پولی
سکس زنم با یکی از خاطر خواهاش
کس دادن مادر زن عزيز به خاطر دخترش
خیانت به خاطر مریضی زنم
گی شدن به خاطر هیجان
به خاطر گیتا (1)
سكس فقط به خاطر از دست ندادن عشقم
به خاطر عشقم بهرام
جدایی به خاطر سکس نبود
کون دادن به خاطر پاس کردن ریاضی
به خاطر خدا نمیر دخترم !
به خاطر دل خودم

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *