این داستان تقدیم به شما
اسمم سعیده و ۲۹ سالمه و مجردم، مریم زن داداشم ۲۵ سالشه
داستانمون برمیگرده به سال۹۱ که بعد عقد و ازدواج من رفتم خدمت…
***
بعد آموزشی ،خونه گرفته بودم و روز ها بعد تایم اداری می اومدم خونه و پیام باز هامون شروع شد و کم کم تلفن صحبت کردن هامون و….
از اول میدونستم و متوجه شده بود که دوست داشت با من ازدواج کنه ولی من اون موقع کس دیگه ای رو میخواستم، بعد خدمت هم پیام بازی مون ادامه داشت تا اینکه یکروز رفتم خونه شون و بعد از پذیرایی کنارم نشست و دست همدیگه رو گرفتیم و ناخوداگاه شروع کردیم به لب گرفتن ،خیلی حال هردمون بد شد ولی کار نکردیم.
از اون روز من هر هفته چند بار میرفتم خونه شون و اکثرا هم ساعت۶:۳۰ صبح به بعد که تنها بود تا ساعت۴
وقتی میرفتم با لباس خونه بود و بغل هم لب بازی میکردیم، تا چند وقت با لب بازی و مالوندن همدیگرو ارضا میکردیم تا اینکه یک شب بهش گفتم برای سکس کامل و گفت خجالت میکشه، منم گفتم عزیزم ما همه کار کردیم این دیگه قسمت راحت رابطه مون هست،قرار شد فردا صبح که رفتم فقط یم دامن تنش باشه و لباس و از زیر چیزی نباشه و موقع سکس پتو بندازه و من شروع کنم.
همینطوری هم شد فردا ساعت۷ رفتم. با همون وضعیت پتو رو انداخت و منم شلوارم رو در اوردم و در حین لب گرفتن و خوردن بدنش دامنش رو دادم بالا و کیرم رو گذاشتم تو کص خوشگلش و حسابی کردم و در این حین خودشم راحت تر شد و دست انداخت دور کمرم و فشار میداد تا کیرم تا ته بره تا اینکه بعد یکربع آبم اومد ریختم روی شکمش.مریم بدن خوش فرم و سینه های بزرگی داشت و عاشق لب گرفتن بود و حسابی تو سکس با من لذت می برد.از اون روز هفته چندبار میرفتم و سکس میکردیم و حتی وقتایی که خونه خودمون یا مادرش بخاطر مسافرت خالی بود اونجا هم میرفتیم و یک مدت روزها میرفتیم دفتر کار من و تو اتاق باهم سکس میکردیم.
یکروز تو دفتر حسابی سکسی شد و قشنگ همه جاش رو خوردم مخصوصا کص خوشگل و سفیدش رو و اونم خیلی خوشگل برام ساک میزد و هروقت موقع کردن خسته میشدم خوش مینشست رو کیرم و حسابی به هردمون حال میداد همون روز تو دفتر. وقتی رفت دوش بگیره منم بعدش رفتم و هردمون زیر دوش مجدد شروع کردیم به لب گرفتن،زیر دوش خم شد و کیرمو شروع مرد به مالیدن و وقتی کیرم حسابی شق شد کرد تو دهنش،و هرزگاهی از زیر کیرم زبون میکشید تا سر کیرم.
منم همون لحظه تو حموم به پشت برگردوندمش و از عقب گذاشتم تو کص خوشگلش و حسابی عقب جلو میکردم و بدنش رو نوازش میکردم و بوسش میکردم وقتی آبم داشت می اومد برگشت و کلا ریختم روی سینه هاش و بعدش همدیگه رو بغل کردیم و خودمون رو شستیم و اومدیم سمت خونه تا برسونمش خونه…
الان ۶ سال از اولین سکسمون میگذره و تو همین هفته ۳بار باهم سکس داشتیم و برای فردا هم مجدد برنامه گذاشتیم.
اینم بگم سکس ما بخاطر عشقمون به همدیگه بود که نشد باهم باشیم.
نوشته: سعید
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید