این داستان تقدیم به شما
زيپ شلوارمو داد پايين ، دستشو كرد تو ، اول از رو شرت كسمو مالوند، گفت جوووون چه داغه…. گفتم نكن زشته مردم ميبينن، دو ديقه قبلش دستش تو سوتين م بود نوك سينه مو فشار ميداد، بزور دستشو از تو سينه هام جدا كردم، گفت جنده خانوم نميبيني شق كردم؟؟؟؟ پياده ت ميكنم همين جا وسط خيابون جرت ميدماااا،گفتم زشته ، ميخواي بگيرنمون ؟ حالا بيا درستش كن! دستشو از تو شلوارم كشيد بيرون ، گفت شرتتو بكش پايين ميخوام چاكه كستو لمس كنم ، يه نگاه عصباني بهش انداختم ، ديدم بهم لبخند زد ، چشم افتاد به كيرش از زيره شلوارش كه باد كرده بود سفتي كيرش اومد جلو چشام، دلم يهو خواست ، شرتمو با شلوار تا زير كونم كشيدم پايين، گفت افرين زن فهميده ، حالا تا ميتوني پاهاتو وا كن…
شلوار جين پام بود بسختي چند سانت پاهامو وا كردم، دستشو دوباره اورد جلو كسمو گرفت و فشار داد، جيغ زدم ااااااايييي، گفت جووون ،فداي اون كس تپلت، كي تمييز كردي انقد صافه، گفتم پريشب، شالمو انداخته بودم رو دستش ، هر ماشيني رد ميشد با ترس و نگراني توشو نگاه ميكردم، انگشتشو انداخت لاي چاك كسم ، جووون چه ابي ازت راه افتاد جنده ، باز ترش كن! بازم شلوارو دادم پايين و پاهامو بازتر كردم، دعا ميكردم بجونه اوني كه دنده اتوماتو اختراع كرد، هر خري با دقت به ما نگاه ميكرد ميفهميد دست اين يارو تو كس زنه س، هي فشار ميداد كسمو و چاكمو و چوچولمو ميمالوند، صندليو خيس كرده بودم و فقط ناله ميكردم ، چوچولم باد كرده بود كسم كير ميخواست…
با لذت نگام ميكرد و ميگفت جوووون، درد بكش جنده ، دو روزه كس نكردم ، جيغ زدم تورو خدا بسسسسه، يا ولم كن يا يجا پيدا كن بزار تو كسم، گفت ولت نميكنم جا پيدا ميكنم ، فهميد ممكنه ابم بياد، يجا گوشه جاده پهن بود و چند تا درخت داشت، دو بعد از ظهر بود تقريبا خلوت بود، نگه داشت، كمر بندو باز كرد،سريع زيپو داد پايين كيرو انداخت پايين، شرتش يكم خيس بود، كمربندمو وا كردم ، روز بود نميتونستم بشينم روش، گفتم چيكار كنيم، گفت ساك بزن، گفتم من چي ؟؟ از درد دارم ميميرم، گفت يكاريت ميكنم، سرمو خم كردم سر كيرشو كردم تو دهنم، يكم اروم شدم، كله كيرشو ميكردم تو دهنم و دوره كيرشو ميليسدم، پشت ماشين به سمت جاده بود شيشه هام دودي بود ديد خيلي كم بود، هي سرمو بالا ميكردم دورو برو ميپاييدم، سرمو فشار ميداد ميگفت نترس، بخور ، يكم كه خوردم گفتم ديگه نميتونم حالم بده كير ميخوام، گفت از لاي صندلي ها برو عقب شلوارتو تا زانو بده پايين، رفتم شلوارمو دادم پايين، يه پتو مسافرتي رو صندلي عقب بود با يه ساك دستي گذاشتم زير سرم كه اومد، اومد يه پامو از شلوار در اوردپامو داد بالا گذاشت بين دو تا صندليه جلو و افتاد روم، ميخواست سينه هامو در بياره…
من هنوز استرس بيرونو داشتم گفتم نع زود تمومش كن، گفت امكان نداره ، اگه ميخواي زود ابم بياد سينه هاتو در بيار، سينه هامو در اوردم، دو تا توپ گرد ٨٠با نوك قهو ه اي كه داشت منفجر ميشد ، كيرشو كرد تو كسم و افتاد به جونه سينه هام، از لذت گاييده شدن نيمه بيهوش بودم ، فقط جيغ ميزدم بكن بكن جرم بده، ميگفت عجب جنده اي هستي تا نيم ساعت پيش نميزاشتي دست به سينه هات بزنم، سينه هامو گاز ميزد ، گفت ابتو بيار ميخوام ارضا شم ، دستمو بردم رو چوچولم ميمالوندم اونم تلنبه ميزد، مثل هميشه زود ابم اومد ، انقباضه كسم كه شروع شد يكم بلند شد، گفت ابت اومد ؟؟؟ نا نداشتم جواب بدم انقد ارضام عميق بود، داشتم واسه كير ميمردم، چند ثانيه تلنبه نزد تا نبض كسمو حس كنه، فهميد ابم اومد شروع كرد مث وحشيا تلنبهه زدن و كشيده زدن در گوشم و با صداي بلندداد ميزد تو ماشين گاييدمت جنده خانوم، اااااييييي ابم اومد ، با فشار خالي كرد تو كسم و افتاد روم، دو ديقه افتاده بود روم، گفتم چيكار كنيم محمد؟؟؟؟ اگه پاشي همه ي ابت ميريزه رو صندلي، گفت به جهنم، ميبرم كارواش، خودتو جمع كن، كيرش كه خوابيد درووا كرد رفت بيرون، اب گرمه كيرش از لاي كسم ميرفت رو صندلي و من مست كير به سقف ماشين نگاه ميكردم، اولين باري بود كه شوهرم اينجوري و تو ماشين منو كرده بود، دو روز بود از تهران راه افتاده بوديم سمت مشهد و يه شب خونه داداشش خوابيديم گرگان، نشد سكس كنيم ، فكر نميكردم تا مشهد طاقت نياريم، يكي از بهترين خاطراتم سكسي مون بود كه هنوز گاهي اوقات موقع سكس ازش حرف ميزنيم.
چند روزي كه مشهد بوديم هر روز سكس ميكرديم، نميدونم كدومش حامله م كرد تو ماهه بعد پريود نشدم، پسرم ٤ ماهشه وما هنوز هفته اي ٣ تا ٤ بار سكس داريم، محمد ميگه تو ماشين حامله شدي، اخه پسرم تا ميريم تو ماشين ميخوابه باباش ميگه تو ماشين درست شد اينجا راحته… اميدوارم لذت برده باشين.
نوشته: ريحانه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید