این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان

من ایلیکا هستم الآن ۲۹ سالمه اما این داستان مال سه سال پیشه.
من و کیارش خیلی باهم صمیمی بودیم.کیا تو دانشگاهمون بود و بعد از کلی سعی و تلاش من اجازه دادم باهام رفیق بشه.
من قدم ۱۷۰ و وزنم ۶۹ و اونم قد ۱۸۷ و وزن ۹۵ کیلو بود(بدنساز بود)
کم کم رابطه ما به سکس کشیده شد و هر دوتامونم کلی راضی بودیم…
 
یه روز من تو شرکت بودم که زنگ زد بهم و گفت برنامه شمال ریخته و منم حتما باید برم.
پدر من خیلی وقت پیش فوت شده بود و من با نا مادریم زندگی میکردم و اصلا کاری باهم نداشتیم.
سریع سه روز مرخصی گرفتم و با کیا راهی شمال شدیم.
با یه ماشین پاترول اومده بود.عقبش رو کاملا پتو پهن کرده بود و جای خوبی درست کرده بود.وقتی رسیدیم شمال کلید انداخت تو در ویلا و رفتیم داخل…کیا دستشو گذاشت رو رون پام و شروع کرد به مالوندش.منم که عاشق اینکار بودم سریع سرمو بردم جلو و لبامو چسبوندم رو لباش…
کیا سریع دکمه شلوارمو باز کرد و تو یه حرکت کشیدش پایین تا وسط رونام…
بهش گفتم کیا بریم تو بعد شروع کن…گف کلید این در رو داشتم فقط برای همین عقب جا درست کردم خانومی…دستمو گرفت و گذاشت رو کلیتوریسمم و گفت بمال و ناله کن تا صداتو بشنوم…منم شروع کردم.اگه حرفی میزد و گوش نمیدادم عصبانی میشد..
 
رفت عقب ماشین و من برگشتم ببینم داره چیکار میکنه که یهو دادش بلند :مگه نگفتم بمال و آه و اوه کن؟؟؟
سریع شروع کردم که اومد و بلندم کرد و برد عقبص ماشین و نشوندم رو سپرش.شلوارشو کشید پایین و کیرشو یجا کرد تو دهنم…روسریمو با خصشم از سرم در آورد و چنگ انداخت تو موهام.همونجوری که منو به خودش فشار میداد موهامو میکشید و میگف:مگه نگفتم آه و اوه کن؟هــــــــــان؟؟؟
حالا که حالتو حا آوردم میفهمی!!!!
هولم داد عقب و شلوارمو کامل درآورد…اشاره کرد ک مانتومو درآرم…خودشم مشغول خوردن مشروب شد…
سریع مانتومو کندم و انداختم اونطرف…
اومد جلو و شیشه مشروب و کج کرد و یکمشو ریخت رو سینه هام.و شروع کرد به لیس زدن و گاز گرفتنشون.هرچی من داد میزدم ول کن نبود…
بعد از اینکه سینمو خوب خورد اومد سروقت کسم…یکم از شیشه مشروب ریخت رو کسم و یه کم لیسم زد ولی تو همون لحظه من تو اوج بودم…
با حس سردی به خودم اومدم دیدم سر شیشه مشروبو گذاشته دم کسم.تا اومدم بگم نکنه محکم تا ته فشار داد و به خودم پیچیدم…خیلی درد داشت…سعی میکردم به بازوش چنگ بزنم اما نمیشد.صدای داد و فریادم میپیچید.آروم شیشه رو در آورد و کیرشو محکم کرد تو…
شروع کرد به کردن.من چون رو سپر بودم کمرم درد گرفته بود
گفتم:کیا تورو خدا بذار تو ماشین بخوابم
کیا که خودشم انگار اینجوری راحت نبود کمرمو بلند کرد و هول داد تو ماشین و دوباره افتاد روم…خیلی لذت داشت آه و ناله میکردم که کشید بیرون ازم…

 
یه دفعه صدای بیژ بیژ شنیدم…بلند که شدم دیدم دیلـــــدو صورتی رنگی دستشه و روشنش کرده.دیلـــــدو میلزید و صدا میکرد…گذاشتش رو کلیتوریسمم و من شردع کردم به خودم بپیچم.انقدر حس خوبی بود که کمرمو میبردم بالا و میکوبیدم کف ماشین….
دیلـــــدو رو برداشت و خواست بکنه تو کسم که گفتم:کیا جون من نکن…اذیت میشم.
آخه به تازگی مجبورم کرده بود عمل تنگی انجام بدم و حالا کیرشم اذیتم میکرد چه برسه به این دیلـــــدو بزگ و کلفت…
کیا دیلـــــدو رو کرد تو دهنم و منم اجباری لیسش زدم.تا اینکه دیلـــــدو رو کرد تو کسم.
از زور درد جیغ بلندی کشیدم و تکون شدیدی خوردم اما اون محل نگذاشت و محکم و تند منو کرد…
حسابی بی حال شده بودم…
تا اینکه درش آورد و گفت :سگ شو…
به حالت سگی شدم…یکم دور کونمو لیس زد و با انگشت اول بازش کرد…بعد یهو دیلـــــدو رو کرد توکونم…واقعا مردم و زنده شدم…
حس میکردم الآنه که روده هام در بیان…ولی هیچی نشد…بی انصاف دیلـــــدو رو درآورد کرد تو کسم و کیرشو یجا کرد تو کونم…
 
من مشت میزدم کف ماشین.جیغ میزدم.خواهش میکردم ولی انگار نه انگار…
وقتی خسته شد شروع کرد کیرشو تو کسم کنه و همزمان دیلدو روشنو بذاره رو کلیتوریسمم…
دوباره رفتم فضا و به شدت ارضا شدم…
چشمام سیاه شد ولی کیا هنوز ارضا نشده و بود کارشو انجام میداد….
بعد از ده دقیقه من برای بار دوم و اونم سریع باهم ارضا شدیم….
من که دیگه رمق نداشتم همون پشت بیهوش شدم.اونم کنار من افتاد…
 
نوشته: ایلیکا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *