این داستان تقدیم به شما

سلام…من سامانم 22 سالمه 174قدمه چهره معمولی مامانمم سوسن 43 سالشه درست یادمه 13سالم بود وقتی خاب بود بدنش توجه منو ب خودش جلب کرد،سایز سینه هاش 90 ولی سوتین اسفنجی سایز 100میزنه یه کونه قلمبه و پهن داره و قد 165 وبسیار مهربون …
 
***
6 سالی میشد به یادش جق میزدم موقعی ک خاب بود ازش فیلم میگرفتم با اون فیلم خودمو خالی میکردم…اما بریم سراغ اتفاقی ک باعث شد ب عشق 6-7سالم برسمو مامانم مال خودم کنم اتفاقی ک ثمرش این شد ک برای همیشه فکر زن گرفتنو نکنمو همیشه و هرجای ک نیاز باشه مامانم به وسیله ی بدنش مهم ترین نیاز زندگیمو براورده کنه
یه روز تو اینستا گرام پیجای بیغیرتیه سرچ میکردمو از اونجا یه سوپر گروه بیغیرتی تلگرام پیدا کردم همه توش یا عاشق مامان یا خاهر یا محارم دگشون بودن با یکی اشنا شدم ی پیشنهاد جالب بهم کردو گفت کشوی لباسشو ب هم بریز تا بفهمه ک تو نخشی منم رفتم کشوشو باز کردمو شورت و سوتیناش ک پخش پلا بودنو مرتب کنار هم میذارشتم جوری ک
متوجه بشه دست میزنم ب لباساش در روز دو بار کشوشو مرتب میکردم و هربار ک میومد سر کشو میدید تغیر کرده ی بار شورتوسوتینای همرنگو مرتب روی هم میدید بهمشون میزد
 
 
دوباره مبرفتیم مرتبشون میکردم قشنگ فهمیده بود ولی چیزی نمیگفت تا اینکه دیدم چیزی نمیگه رفت یگل رز قرمز خریدمو دوسه تا از پرشو کندمو گذاشتم روی اون سوتین قرمز اسفنجی سایز 100ک خیلی دوسش داشتم فرداش رفتم دیدم اون پرگل نیست رو سوتینشو برش داشته مطمئن شدم دیده اونو شب ک خواستم برم حموم شورت تنیزمو خواستم از کشو بردارم ک دیدم لای شورتم همون پر گله از خوشحالی ذوق مرگ شدم فهمیدم ک اونم راضیه و جواب حرکتمو داده دیدم اینطوریه رفتم براش یه شورت و سوتین نو خریدم گذاشتم تو کشو فرداش رفتم سروقت کشوش دیدم اونا نبستو انگار پوشیدتشون اونم همین کارو کرد و تو کشوی من ی شورت و رکابی نو خریدو منم همون موقع پوشیومش خیلی قربون صدقم میرفتو مشخص بود دلش میخاد

 
دلو زدم ب دریا دوباره برگ گل ریختمو اینبار داخل سوتینش جق زدمو ابمو خالی کردم رو سوتینشو گذاشتم تو کشو
فرداش شد جلوی تی وی داشتم پشتمو میخاروندم ک یهو بهم گفت رفتی حموم صدام کن پشتتو کیسه بکشم منم فرداش وقتی بابام نبود رفتم حموم بعد صداش کرد فقط شورت پام بود و کیرمم راست بود از زیر شورتم خودنمایی میکرد تا امد ب کیرم زول زد امد تو برگشتم کارشو شروع دولا شدم داشت کیس میکشیدو تقریبا بین پاهاش بود دیدم فرصت مناسبیه شروع کرد ساق پاهاشو نوازش کردن یهو دیدم کم کم داره شل میشه ک ی دفه دگ واستاد بلند شدم روب روش واستادم صورتش سرخ شده بود تو همون حالت چشم تو چشم شدیم ک یهو امد بغلم کرد سفته و محکم منم سفت چسبیدمش گفتم مامان میدونی چتد ساله عاشقتمو دم نزدم میدونی همیشه بایادت خودمو خالی میکردم ک گفت چرا زودتر نگفتی گفتم خجالت میکشیدم ک گفت دگ الان مال همیم اینو ک گفت شروع کردیم لب گرفتن از هم عین دوتا عاشق ک بعداز سال ها به هم رسیدن….

 
ی ربی لبه همو خوردیم و تو همین هین لباساشو دراوردم با شورت و سوتین جلوم بود شروع کردم سینه هاشو مالیدن بهش گفتم مامان سینه هات باعث شد ک روت نظر پیدا کنم بهم فت نی نی هم ک بودی تا سینه میداد میخوردی زود بیهوش میشدی پسرم ممه ی مامانشو خیلی دوس داره شروع کردم وحشیانه سینه هاشو خوردن دگ ناله هاش بلند شده بود بدنش گر گرفته بود بعد جلوش زانو زدمو گفتم ازجازه میدی مامان گفت گفتم ک من دگ مال توام اینو ک گفت شروع کردم کوسشو خوردن شورتشو زدم کنار و شروع کردم بلند بلند ناله میکرد میگفت بخور بپسر کوس مامانتو بخور کوس مامانت برات خیس شده بخور پسر کاری ک بابات با هزارالتماس منانجامش نمیدادو بکن منم عین دگ سرعت خوردنم بالا رفته نشوندمش ک سرپا اذیت نشه گفتم مامان کیرم داره میترکه گفت اخخخخ بذار دهن مامانت عزیزم اینو ک گفت پاشدم کیرمو ماایدم ب صورتش بعد کردم دهنش چقدر خوب ساک میزد نزدیک بود ابم بیاد ک از دهنش دراوردم.
 
 
پاهاشو وا کردمو کردم تو کوس داغش دگ مامانم رو ابرا بود منم حساب داشتم کوسشو میکردم مامانم حسابی ناله میکرد وسط ناله هاش اشک از چشماش بیرون میومد فقط میگفت بکن مامانتو بکن عزیزم رحم نکن همین ک داشتم میکردم گفت دربیار ابم امد دربیار دراوردم ابش با فشار ریخت رو من چنان ناله ای کشید ک بعدش ولو شد سریع برش گردوندم کردم تو کونش از پشت بغلش کردم محکم تو کونش تملبه میزدم ک دیدم داره ابم میاد دراورد کیرم گرفتم جلو صورت مستشو همشو خالی کردم رو صورتشو کل صورتش آب کیر من بود اب کیر پسرشبلندش کردم شستمش بردمش رو تخت 4ساعت تو بغلم مثل فرشته ها خابید منم تو بغلم نوازشش میکردمو لبشو میخوردمو اروم سینه هاشو میمالیدم ک راحت بخابه فرشته ای ک تا دیروز مامانم بود الان شده خانمم و هروقت تنها باشیم مثل دوتا عاشق تو آغوشمه

 
 
نوشته: مامان لاور
 
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *