این داستان تقدیم به شما
یازده سالم بود داغی آفتاب صورتمو میسوزوند از گرما مقنعمو به پشت انداختم
در مدرسه منتظر بابام بودم
وایساده بودم که یه مرد گنده رو جلوم دیدم سرمو بالا اوردم دیدم عمو محسن(پسر عموم بود 24سالش میشد)گفت عمو جون بابات امروز زنگ زد گفت من بیام دنبالت گفتم بابام کو؟خالت حالش خوب نبود بردنش رشت(بیمارستان شهرمون نمیشه روش حساب کرد)سوار ماشین شدم و آهنگ خراطها گذاشته بود(اونموقع مد بود با فرق وسط پسرها)گفتم عمو من خونتون نمیام فردا امتحان ترم دارم نصف کتابم مونده بیام اونجا سپهر اذیتم میکنه مامان هم غروب برمیگرده دگ(خاله ام به خاطر مریضی اش خیلی پیش میومد که ببرنش بیمارستان و برام عادی بود که غروب برگردن)
منو رسوند در خونه و رفتم بالا به مامانم زنگ زدم و گفتن که تا غروب برمیگردن و بهش گفتم که غذا ندارم و اونم کلی فحش به زن عموم داد که اینقدر بی فکره
یه ربع بعد که داشتم میوه های یخچالو میخوردم زنگه درو زدن درو که وا کردم محسن بود با یه قابلمه غذا دستش گفت که مامانش نذاشته که بشینه و گفته زود باید غذا رو ببری
سفره رو پهن کرد و به من گفت که بچینم.غذارو که خوردیم اون دراز کشید و منم رفتم پا درسم
همون جوری که دمر داشتم میخوندم چشمم افتاد به شلوار عموم که برامدگی داشت خیلی اومده بود بالا خیره شده بودم بهش که یهو نگام کرد منم که کلی خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم اونم دوباره دراز کشید زیر چشمی نیگا میکردم ای وای چی میدیدم عمو کیرشو از شلوار دراورده بود هم خجالت میکشیدم هم کنجکاو بودم سرمو انداختم پایین رفتم تو دستشویی با خودم حرف میزدم از دستشویی که درومدم دره دستشویی بود شلوارش هم پایین بود و کیرش مستقیم طرف من بود دستمو گرفت و گذاشت رو کیرش من دستمو کشیدم عقب ولی اون منو کشوند طرفه خودش و کیرشو به دستم میمالید در حموم بودیم و هیچ حرفی نمیزد
یم من میخواستم خودمو ازاد کنم ولی اون منو سفت گرفته بود سر پا که وایساده بودم شلوارمو کشید پایین من خجالت میکشیدم زبونشو تو دهنش میچرخوند و صورتشو نزدیک کصم میکرد کونمو عقب دادم که نتونه بخوره یه دستشو گذاشت پشت کونم همون یه دستش اندازه کله کونم بود هل میداد جلو لباسامو دراورد منو در حموم گذاشت زمین موکتش زبر بود و کونم رو اذیت میکرد کیرشو میمالوند به تموم بدنم و با کیرش رو سوراخ کونم رو فشار میداد اونقدر فشار میداد که منو رو به بالا هل میدادهر دو پامو با دستش گرفت و کیرشولای پام گذاشت و با عقب جلو ابش رو ریخت تو دستش شلوارشو کشید بالا و رفت
کاش همون غروبش به بابام قضیه رو میگفتم
تا به خودش اجازه دوباره رو نمیداد
ولی من این کارو نکردم اون هی تکرار میکرد تا اینکه تقریبا دو سال بعدش کیرشو کرد توم ( یعنی اول تو کونم بعدشم پردمو زد ) و منم ناخواسته جندش شدم و حتی با اینکه ازش متنفر بودم خودم پیشش میرفتم که منو بکنه …
نوشته: مهدیس
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید