این داستان تقدیم به شما

با سلام . اسمم فرشته س و میخوام از یه سکس بگم که به اجبار انجامش دادم و وقتی دیدم داره ازم سواستفاده میشه هفته ها در فکر تلافی افتادم …
***
در سن 24 سالگی با سعید ازدواج کردم و در طول مجردیم جز یکبار رابطه تلفنی فقط دیگه هرگز دنبال عشق نبوده ام و تا اینکه ازدواج کردم در روستا زندگی میکردیم و شوهرم با یه پیکان تاکسی مسافر کشی میکرد و به زور شکممان سیر میشد و همیشه از لحاظ مالی زیر صفر بودیم اما دلمان خوش بود و همدیگر و دوست داشتیم و من که هرگز فکرش هم نمیکردم باکسی باشم و یقین داشتم شوهرم هم اهل هیچی نیست و بچه مثبت است سه سال از عروسیمان گذشت وهرچه کردیم بچه دار نشدیم و به دکتر رفتیم که گفت مشکلات زیادی دارین و تنها راه بچه دار شدن شما انجام عمل آی وی اف است که حدود 12 میلیون تومان در تهران خرجش است اما این مبلغ برای ما به جرعت میگم در طول یکسال اینقدر درامد نداشتیم و ناچاری از ادامه درمان منصرف شدیم اما میدیدم که شوهرم سعید چقدر برای من ناراحت است و میداند دلم بچه میخواد و راهی نیست چون پول نیست یکی دو هفته گذشت و یه شب سعید گفت ایشالا بزودی پول دستم میاد و عمل را انجام میدیم و صاحب فرزند میشیم گفتم آخه چطوری مگه 12 میلیون کم پولیست از کجا میاری گفت قراره وام بگیرم که ندانستم او بخاطر من دنبال کار خطرناکی رفته است … سعید با یه مواد فروش آشنا میشه و میگه من هرکاری بگید و هر جابجایی داشته باشی انجام میدم و ماشینم هم تاکسی است و بی شک است و با هم به توافق میرسن بار اول که میرن و مواد میگیرن و میان بعد 2 روز و سعید 600 هزار تومان پول بهم داد که برای ما خیلی شادی آور بود مدتهابود جز درامد روزانه 15 الی 25 هزار تومان تاکسی اینقدر پول دستمان نیامده بود بدون اینکه من باخبر از چیزی باشم دوسه بار دیگه حمل مواد تریاک انجام میدن و تا اینکه یه روز در بین راه توسط مامورین گیر میفتن و سعید راننده و طرف هم کنارش نشسته و 500 گرم ( نیم کیلو ) تریاک با خود دارن و هردو دستگیر میشن و به زندان افتادن

 
بدجور شوکه شدم و بیشتر ازین ناراحت بودم که سعید بخاطر من چنین کرد به هرحال هرچه پاسگاه و دادگاه رفتیم که سعید بی گناه است بیفایده بود و همیشه با برادرم یا پدرم میرفتم تا که یه روز تنهایی مجبور شدم دادگاه برم بعد دوساعت انتظار اجازه دادن پیش حاج آقا برم پیش قاضی برم که باید حافظ جان و ناموس مردم باشد اما …. داخل که رفتم و حاج اقا دید تنها هستم برخلاف چندین بار قبلی با خوشرویی برخورد کرد حالا بخوام داستان را کوتاهتر کنم بعد هزاران حرف من در پیش قاضی مجبور به اطاعت شدم که امروز ظهر راس ساعت … در فلان جا … باشم تا حاج اقا بیاد و به اجبار شده تنم را بهش بدم تا که کمکم کند سعید ازاد شود … ظهری صدبار باخود گفتم برم نرم اما نهایتا راهی شدم و با قاضی محترم به خانه خلوتی دو اتاقه رفتم که زیاد تمیز نبود و معلوم بود فقط جای کثافتکاریهاش است و با ترس وارد شدم گفتم الان 10 دقیقه ای کارش تمام میشه و میرم و فردا شوهرم ازاد میشه اما دیدم تازه داره میره وسایلش میاره و بیش از یکساعت پای پکنیکش نشست و مواد کشید و سپس از همتان شرمندم چنین میگم دو بار پشت سر هم حسابی مرا گایید و بی شرف آبش هم داخل کسم ریخت بعد حدود دوساعت با حالی پریشان که از خودم متنفر شدم برگشتم تو خانه قاب عکس سعید را میدیدم خیلی شرمسارش شدم و سرم پایین انداختم اما چه میشد کرد …
 
فرداش دادگاه رفتم که با یه سری حرفها گولم زد که پرونده باید روند قانونیش طی بشه و در طول یک هفته دو بار دیگه مرا خانه اش برد و باز مرا وعده الکی میداد تا اینکه فکری به سرم زد که دل و به دریا زدم و پیادش کردم … واسه بار چهارم که خانه اش رفتم البته نه خانه واقعیش خانه ای فقط برای خوشگذرانیش خریده بود و وقتی رفت پیک نیک و بیاره گوشی موبایلم را جاساز کردم و موفق شدم هم از مواد کشیدنش هم از گاییدن خودم ازش فیلم بگیرم و برگشتم اول خیلی ترسیدم بهش بگم یا کمکم کن یا آبروت میبرم اما وقتی یقین داشتم هدفش فقط سواستفاده از من بوده و کمکم نمیکنه یه روز پیشش رفتم و بهش گفتم فقط تا 48 ساعت منتظر آزادشدن شوهرمم بعدش فیلمت و به رییس دادگاه میدم اول باور نکرد اما وقتی تلفنی صدای پخش شده فیلم را براش گذاشتم و بدجور هم به گوه خوردن افتاد و دقیقا 4 روز طول کشید تاکه سعیدم تبرعه شد و بخانه برگشت و بارها فکر کرده ام که با فیلمش چه کنم که من فقط کپی فیلم بهش دادم و از یه طرف هم نمیتونم کاریش کنم چون خودم لخت و عریان در فیلم هستم که دارم بهش کس میدم و حتی خواستم یه قسمت که داره مواد میکشه و من داخل فیلم نیستم را در تلگرام بذارم اما واقعا ترسیدم و اکنون هم این فیلم روی یه رم است و پنهانش کرده ام و ولی درسته سعید ازاد کردم اما تا ابد شرمنده و خجل زدش هستم و شاید هم یه زمان براش همه چی بگم و خواستم از قاضی هم حق السکوت بگیرم و ازش 12 میلیون بگیرم و برم عمل کنم اما بچه ای که با پول این اشخاص بوجود بیاد ارزشی نداره و فقط صبر میکنم تا خداوند کمکم کند و بچه بهم بدهد … عذر میخوام ازهمه که طولانی شد …
 
 
نوشته: فرشته

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *