این داستان تقدیم به شما

ترشحات یک مغز جقزده
***
سلام اسم من حسینم ۲۱ سالمه
کیرم ۲۰ سانته و کلفته
و میترا هم همسایمونه حدود یک و هفتاد پنج قدشه
و حدود ۳۵ سالشه این سفیده کون بزرگ و کسش که نگم براتون .
من خیلی تو کفش بودم و بیشتر موقع ها با اسمش جغ می زدم .
یک روز من تو کوچه داشتم سیگار می کشیدم صدام کرد .
آها میترا یک پسر ۱۵ ساله و شوهری به اسم وحید داره و یک دختر .
بعد صدام کرد رفتم گفتم بله .؟؟
یهو گفت بیا تو .رفتم دیدم با تاب و شلوارک تو خونه دراز کشیده
راستی یاد کردم بگم من کفتر دارم از بالای خونمون خونشون معلومه . من همیشه میدیدمش و عشق می کردن .
خوب خلاصه رفتم دیدم خونشون هیچ کس نیست خونشون
دیدم دراز کشیده رو مبل گفتم کارم داشتی دیدم بلند شد گفت بیا تو رفتم تو دیدم میگه بشین رو مبل نشستم گفتم ممد کو پسرشه گفت دنبال پدرش رفت سر کار گفتم حلما کو گفت خونه مادر شوهرم گفتم دارم نسخی می میرم سریع کارتو بگو حالا منم راست کرده بودم .
اونم مبایل از دستش افتاد .
وخم شد و من داشتم منفجر میشدم دیدم دیگه دست خودم نبود رفتم سمتش گرفتمش هیچی نگفت از روی شلوار مالیدم تکون خورد ولی سفت گرفتمش گفتم بیا سکس داشته باشیم گفت من برای همین کار آوردمت ولی روم نمیشد
گفتم وحید نیاد گفت خیالت راحت .
پاهاشو و نوک انگشتاشو لیسیدن مثل رویا بود.
بعد شلوارش رو یواش آوردم پایین وای چه کونی سفید گرد بر جسته .
بعد کوسش رو دیدم پشمام ریخت .
سفید صورتی یک وضعی بود پاهای خوشگلش رو دادم بالا
لیسیدن کسشو بعد دو دقیقه کیرم در آوردم گفت وای چقدر بزرگ و کلفته گفت آخ جون سریع کیرم رو گذاشت دهنش و پنج دقیقه ساک زد و آبم اومد .
بعد چند دقیقه کیرم رو کردم تو کسش ۱۰ دقیقه تلمبه زدم ارضا شد داشتم کیف می کردم آب کسش اومد براش خوردم.
بعد گفت کونم رو بکن گفتم کیرم توش نمیره چون خیلی تنگ بود.
روغن آورد آروم سرش رو کردم تو کونش دیواش کردم تو دیدم یواش یواش داره میگه آهههههه آهههههه اوففففف.
یواش تلمبه زدم کونش عادت کرد حالا تند تلمبه زدم !
دیگه شل شده بود میگفت آه آه آه آهههههههه اوفففففففف

پارم کردی بعد ۵ دقیقه آبم اومد کردم تو کونش بعد بلند شدم باهم ۲۰ دقیقه لب بازی کردیم و اومدم خونه از اون روز به بعد هفته ای یک بار سکس میکنیم و واقعا حال میده. التماس دعا
 
نوشته: کلب آستان حسین

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید