این داستان تقدیم به شما

وحید دوست دوران دانشگاهم بود، یه پسر برنزه و خوش مشرب. دوستی ما از همون ابتدا شکل دیگه ای داشت و خیلی زود با هم صمیمی شدیم. وحید همیشه عادت داشت تو خونه شرت تنش باشه. خیلی برام سخت بود که تمرکزم و حفظ کنم. اخه برجستگی کیرش نگاهم و به سمتش می کشوند. بعضی وقت ها هم متوجه می شد که به کیرش نگاه می کنم. شب ها که می خوابیدم تو رویام خودم و با وحید می دیدم. دست می کشیدم رو کونم و اسم وحید و صدا می زدم. کیرش و تو ذهنم تصور می کردم که داره می کشه رو کونم. گرمای بدنش دیوونم می کرد. همیشه باهاش دست می دادم تا گرمای دست شو احساس کنم. دوس داشتم جلوش خم شم و کونم بکشم رو کیرش و با دستای گرمش کونم و بگیره. دوس داشتم تن مو بسپارم بهش تا هر کاری دوس داره باهام انجام بده. بعضی وقت ها عصبی می شدم و کلافه. می خواستم شب پاشم و برم کیر شو بگیرم و زیر گوشش بگم، من مال توام، همه تنم مال تو، دوست دارم. ولی نمی شد، اگه واکنش غیر منتظره ای داشت دیگه دوستی مون به هم می خورد..

***

غروب یه روز تابستون بود که از باغ اومده بودیم و هر دو مون گرم مون بود. من و وحید همه لباسامون و کندیم و با شرت نشستیم. من گیتارم و ور داشتم و وحید شروع کرد به خوندن. وحید و نمی دونم ولی من فقط به یه چیز فک می کردم. احساسش می کردم، با تمام وجودم، داغ شده بودم و فکرم جای دیگه ای بود. وحید چشماشو بسته بود و داشت می خوند، من که دیدم چشاش بستس، زل زدم به برجستگی کیرش، خیلی کلفت بود، سر کیرش از رو شرط معلوم بود، دوس داشتم واسش بخورم هر جور که دوس داشته باشه، فقط کیرش دهنم باشه. همین طور داشتم فک می کردم که دیدم وحید وایساد، گفت کجایی عزیزم؟ یه لحظه جا خوردم و موندم چی بهش بگم. خندید و گفت: فک کنم امروز خیلی داغ بود، نه؟ منم یه لبخند زدم و تو چشاش زل زدم و گفتم فقط من؟ همین طور که رو کاناپه نشسته بود، لای پاشو باز کرد و دست شو کشید رو کیرش و زل زده بود به من. نفسام بالا نمی یومد، این بهترین فرصت بود که رویام و تبدیل به حقیقت می کردم. اروم دندونم و کشیدم رو لبم. گفت بیا پیشم، کنارش نشستم و اروم دست مو گذاشت رو کیرش، زل زدم به چشاش، داشتم با چشام می خوردمش، دست مو همین طور می کشید رو کیرش.
 
بزرگ شدن کیرش و احساس می کردم، سرم داشت از شدت داغی می ترکید. تخم ها شو از رو شرت نوازش می کردم. پا شدم از رو کاناپه و جلو پاش نشستم، هیچی نمی گفتیم و فقط صدای نفس هامون می یومد، اروم دست کشیدم رو روناش و بازشون کردم. سرم و بردم لای پاهاش و نگاش کردم، زل زدم بهش و سرم بردم رو شرتش. اروم زبونم و کشیدم روش. وحید سرشو داد عقب و نفس عمیقی کشید. از این کارش به شدت لذت بردم. سرشو با لبام می کشیدم و می گرفتم. دست برم رو شکمشو اروم دستم و کردم تو شرتش. وای، داشت دستم می سوخت از داغیش، نرمی سر کیرش عقلم و ضایل می کرد. کیرش و گرفتم دستم و اروم گفتم، دوس داری واست چی کار کنم؟ گفت: همیشه دوس داشتم لبای خوشگل تو دور کیرم ببینم. شرتشو کشیدم پایین و اروم لبای خیس مو گذاشتم ته سر کیرش. یواش کشیدم لبام و عقب، اخخخخ نرمی سر کیرش ارضام می کرد. اروم زبونم و اضافه کردم و زیر کیرش کشیدم. سرم و عقب جلو می کردم و می خوردم واسش، سر شو عقب داده بود. سرم و با دستش گرفت و با موهای لختم بازی می کردم. دیگه کیرشو تا حلقم می کردم تو. دیوووونه وار می خوردم. کیری تو دهنم بود که هر شب ارزوش و داشتم. وحید سرم و گرفت و اورم بالا و بوسم کرد. گفتم: دوست دارم وحید. گفت: من از همون لحظه ای که دیدمت عاشقت شدم…
 
این و که گفت، سوراخ کونم دیووونه وار تحریک شد و تمام وجودم دوس داشت بدن مو به وحید بدم. اون لحظه دوس داشتم زیر وحید بخوابم و قدرت شو احساس کنم. دوس داشتم با کیر وحید درد بکشم و لذت ببرم. دوس داشتم وقتی داره من و می کنه به چشاش زل بزنم و لذت کردن مو توسط وحید ببینم. دست کشید رو کونم و لبام و می خورد. لای کونم و باز کرد و انگشت شو کشید رو کونم، دیگه هیچ جا رو نمی دیدم، زیر گوشش گفتم فقط من و بکن عزیزم. من و ب و ک ن. انگشت شو خیس کرد و سوراخ مو می مالید. کونم و می دادم عقب و نفس می کشیدم. رفتم رو کاناپه داگی نشستم و کمر و دادم پایین. وحید نشست لای پاهام و کون بی مو و سفیدم و بو می کرد. خیلی حرفه بود و کار شو بلد بود. خوب که کونم نرم شد کیرش و تف زد و گذاشت لای کونم، اخخخخخ. صدام در اومد، گفت: جوووون، چه کون نازی داری عزیزم، کیرش و گذاش تو سوراخم، گفتم وحید محکم بگیر منو. بزار گرمای تن تو احساس کنم. اومد روم خوابید و کیرش و فشار داد. منم کون مو باز کردم و اروم سرش رفت تو، یه اخ بلنند کشیدم، یواش یواش کیرش و فرو می کرد تو کونم و منم کونم و می دادم عقب، دیگه نمی تونستم نفس بکشم. یواش منو می کرد. لذت زیر وحید بودن من و برد تو اسمون ها. کیرش کلفتش فیت کونم بود. انگار کامل شده بودم. همین طور که من و می کرد بهش گفتم، اسم مو صدا کن و بگو که داری کی و می کنی. بگو چقد خوشگلم.

 
وقتی قربون صدقم می رفت کیرم بیشتر راست می شد. کیرش می خورد به دیواره ی کونم و به کیرم فشار می یومد و ناله می کردم، داشتم ارضا می شدم و یه دفعه گفتم تا اخر بکن تو کونم و نگه دار کیرت و که یه هو ابم ریخت بیرون، بدنم تکون وحشت ناکی خورد، از لذت چشام سیاهی رفت. وحید محکم بغلم کرده بود. اروم کیرشو در آورد و بوسم کرد. به پشت خوابیدم و گفت دوس داشتی عشقم، گفتم ارزش انتظار و داشت. اونم لبخند زد. با دستم ابشو اوردم و ریخت رو شکمم و کنار هم دراز کشیدیم.

 
اون روز اخرین روزی بود که ما دو نفر کنار هم بودیم و باید از هم جدا می شدیم، اخه هر دو فارق التحصیل شده بودیم. بعد از اون چند باری همدیگه رو دیدیم ولی هیچ وقت دوباره سکس نکردیم و این خاطره، به بهترین خاطره ی هر دو مون تبدیل شد و این تنها سکس من با همجنس خودم بود…
 
 
 
امیدوارم از داستان من لذت برده باشین دوستان
نوشته: ناش ناس

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *