این داستان تقدیم به شما

سلام.
 
خاطره ای که میخوام بگم یکی از بهترین و شیرین ترین اتفاقات زندگیم بود و کسایی که مثل من چاق پسند هستند درک میکنن که منظورم چیه یک روز تو خیابون چند تا دختر دبیرستانی باهم داشتن عبور میکردن وسطشون چیزی که خیلی جلوه میکرد و برام جالب توجه داشت حضور یک دختر خیلی چاق و هیکل گنده بود با اینکه سن زیادی نداشت ولی درشت و زنانه بود هیکلش همون چیزی که سلیقه من هست و همیشه آرزوش رو داشتم نکته جالبتر این بود که وقتی این دخترها رد شدن اون دختر چاق یه نگاه خاصی بهم کرد و لبخند موذیانه ای در نگاهش بود من برگشتم و اون دخترهای دبیرستانی تعقیب کردم و منتظر بودم که اون دختر از بین بقیه جدا شه تا بتونم برم سراغش
 
بعد مدتی بلاخره تنها شد و من رفتم نزدیکش و بهش گفتم که عاشق دختر چاقم و خلاصه مخش کم کم زدم بعد رفتیم پارکی که اون نزدیکی بود و کنار هم نشستیم کمی حرف زدیم برام باور نکردنی بود که با یه دختر به این چاقی و هیکلی اونم دبیرستانی و جوان دوست شدم بهش گفتم یه سوالی کنم راستش میگی ؟ گفت : باشه حتما . پرسیدم : تو قد و وزنت چنده ؟ گفت : قدم 170 وزنم 120 . گفتم وای ماشالله چقدر خوب من خیلی خوشم میاد بعد که بیشتر حرف زدیم بغلش کردم و دستم دور کمرش حلقه زدم خیلی کمر عریضی داشت و اندام بزرگش تو بغلم که گرفتم حس خیلی جذاب و شیرینی بود انگار یه کوه تو بغل دارم و فتح کردمش صورت گرد و سفیدی داشت و چهرش کمی خشن اما بامزه بود بعد مدتی که از اون روز گذشت و ارتباط داشتیم بلاخره یه فرصت خوب به دستم اومد چون خانوادم رفتن سفر و چند روزی خونه تنها بودم دعوتش کردم به خونمون وقتی اومد خیلی خوشحال بودم و هیجان داشتم بعد از اینکه کمی خوردنی براش آوردم و مهمون نوازی کردم بعد بهش گفتم اگه دوس داری مانتو خودت در بیار و مثل خونتون باش بعد این همین کار کرد و روسری خودش باز کرد و لباس بیرون کند و خیلی جالبتر شد ظاهش چون یه تیشرت صورتی قشنگ پوشیده بود با شلوار جین اینجا دیگه زمانی بود که من دوس داشتم به یکی از آرزوهای شاید البته عجیبم از نظر بعضی ها برسم واسه همین بهش گفتم یادته قبلا گفته بودم که عاشق شکم بزرگ دخترهای چاق هستم میشه شکم و ناف خودت نشونم بدی ؟

 
یه خنده ای از روی خجالت کرد بعد تیشرت خودش آروم بالا زد و یه دفعه یه شکم خییلی گرد و بزرگ و سفید اندازه طبل بیرون زد وسطش هم یه ناف خیلی بزرگ بود من از شدت هیجان داشتم دییونه میشدم فریاد زدم وااای جاااانم چه باحاله
بعد بهش گفتم میشه برام برقصی ؟ گفت : خیلی دوس داری ؟ گفتم : آره جون من بعد یه آهنگ شاد ایرانی گزاشتم و شروع کرد با هیکل بزرگش رقصیدن وقتی دستاش بالا میبرد گودی شکم گنده اش بیرون میزد و سینه های خربزه ای تکون میخورد و لختی کمر عریضش بیرون میزد موهاش هم از پشت بسته بود و خییلی جیگر شده بود بعد در حالی که میرقصید بهش نزدیک شدم و انگشتم تو ناف بزرگش کردم و شکمش لمس کردم خییییلی لذت بخش بود صورت تپلش بوسیدم و از پشت سینه های بزرگش از روی لباس میگرفتم بعد دیگه جو گیر شدم و گفتم خواهش میکنم لباس در بیار و با شورت و سوتین به رقصت ادامه بده که خیلی جذاب میشه اون هم همین کار کرد یه شرت و سوتین مشکی پوشیده بود من دیگه داشتم دیییونه میشدم هیکل گنده اش لخت شد بعد سینه ها و کون و شکم خیلی بزرگش تکون میداد دستم کردم تو شرت از پشت و باسن گندش لمس کرد بعد شرتش کشیدم پایین و یه کون خیلی گنده برهنه شد دیگه قلبم داشت می ایستاد از هیجان بعد سوتین در آوردم و دیگه نمیدونستم دست به کجاش بزارم یه دستم رو کونش میزاشتم اون یکی وسط شکمش چنگ میزدم سینه هاش که حدودا سایز 90 بود که برای یه دختر 17 ساله واقعا خیلی بزرگ و جذاب بود

 
با دستام فشار میدادم بعد وقتی کیرم از شلوار بیرون آوردم نوبت اون بود که هیجان زده شه و خندید و لمسش کرد بعد کیرم از پهلو وسط شکم اندازه تانکرش کردم و بعد هم تو نافش کردم بعد چسبونم به کون خیلی گنده اش واای نمیدونید چه حس جذابی بود بعد بهش گفتم اینقدر هیجان زده شدم یادفت رفت زیر شکمت ببینم چه قدریه بعدش کسش نشون داد خیلی گنده و گشاد بود البته حیف که محدودیت داشتم تو این مورد و فقط کیرم کمی نزدیکش کردم و با دست لمس کردم کس خیلی بزرگش رو بعد بهش گفتم من دیگه حالم خرابه و نمیدونم تحمل کنم و ادامه بدم اگه میشه در همین حد کافیه بزار خودم خالی کنم گفت : باشه اشکال نداره بعد کیرم گذاشتم وسط پستون خرکیش و اون وسط گم شد بعد وقتی ارضا شدم مایع منی به همه جای بدنش مالیدن یه مقدار به سینه یه مقدار روی شکم و نافش و یه مقدارم به کونش همه جا کامل مالوندم بعد گفت واسه چی این کار میکنی ؟ گفتم خوبه باعث میشه خوش فرم تر بشه اندامت
 
بعد لباس پوشیدم و نشستیم روی مبل و من چای آوردم و چون میدونستم که نباید از خودم بی میلی تو این لحظات نشون ندم بغلش کردم و لب تپلش بوسیدم و بعد بهش گفتم میخوای بریم بیرون و قدم بزنیم عزیزم ؟ گفت آره مرسی حتما و رفتیم بیرون و کلی خوش گذشت سعی کردم خیلی خلاصه تعریف کنم امیدوارم همه چاق پسند ها به آرزوشون برسن و بفهمن که من چه تجربه خیییلی لذت بخشی داشتم موفق باشید

 
 
نوشته: علی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *