این داستان تقدیم به شما
سلام به همه.
من کامرانم 43 سالمه این قضیه که کاملا واقعی هست مال 5 سال پیشه . من یه اپارتمان تهران خریده بودم که اجاره میدادمش شهریور ماه سال 92 بودش که بنگاهی زنگ زد مستاجرت خونه رو خالی کرده پولشو بریز حسابم بهش بدمو تسویه کنم منم پولو ریختمو گفتم فردا میام خونه رو تحویل بگیرم واسه رفت وامد تو تهران با مترو راحت ترم بخاطر همین با توبوس میرفتم تهران وماشین نمیبردم.
یادمه 5 شنبه عصر بود که بلیط گرفتمو سوار اتوبوس شدم خیلی خلوت بود کلا 10 تا مسافر هم نمیشد روبروی صندلی من یه خانم اومد نشست تقریبا 35 ساله با یه مانتو کرم جلوشم باز بود موقع نشستن دیدم اووف عجب کونی داره بزور کونشو جابجا میکرد نشستو اتوبوس راه افتاد تو مسیر زیر چشمی دید میزدم خوابش که برد مناتو باز شده بود و رونای تپل و کون گندش میشد دید راست کرده بودم ناجور گاهی بیدار میشد و مانتو شو جمع وجور میکرد روسریشم تا نصفه سرش بالا بود موهای مشکی وچشم وابروی مشکی داشت اونم بیدار میشد گاهی منو نگاه میکرد و باز خوابش میبرد.
شب شده بود بود رسیدیم تهران توترمینال پیاده شدمو اومدم بیام بالا وبرم سمت مترو دیدم خانو مه هم داره ساکشو کشون کشون میبره معلوم بود سنگینه فردین بازی دراوردم و رفتم گفتم اجازه هست کمکتون کنم اول تعارف کردو بعدش گفتم بزارین تا مترو براتون بیارم تشکر کرد وراه افتادیم اسمش محبوبه بود بهش گفتم مسیرتو ن کجاست گفت تهرانپارس او جون مسیرمون یکی بود گفتم اتفاقا منم میرم اون سمت بخاطر اینکه ساکش دستم بود دنبالم میومد رفتم بلیط گرفتم واسه اونم خریدمو گفتم بیاین تو واگن اقایون اومدو خیلی هم شلوغ نبود اما سرپا موندیمو بعد عوض کردن خط مترو سوار مترو تهرانپارس شذیمو رسیدیم ایستگاه که پیاده شدیم گفتم ماشین بگیریم بریم هردو نشستیم عقبمو راه افتادیم محلی که میخواست بره دوسه تا کوچه با خونمو فاصله داشت تومسیر حسابی امارشو گرفتم گفت واسه لیزیک چشمش اومده تهرانو مطلقه هم هست گفت یه دختر خاله داره اینجا شبو میخواد بره خونشون وفردا کارشو انجام بده وبرگرده شهرستان منم بهش گفتم اینجا خونه دارمو جریانو گفتم حالیش کردم که تنها هستم و اومدم خونمو تحویل بگیرم تو تاکسی عطر تنش بد جوری مستم کرده بود مانتوش جلوش باز بود وکس گندش تپل معلوم بود توشلوار تنگش سینه ها سیخ وخلاصه بدن خوبی داشت گاهی بازوهامون میخورد بهم و من عمدا خودمو بهش نزدیک میکردم کلی صحبت کردیمو رسیدیم سر کوچه شون گفتم بزار ساکتو برسونم تا درخونه نزالشتو گفت ممنون خودم میبرم بهش گفتم خونه من سه تا کوچه پایین تره ادرسو بهش دادمو شمارمم نوشتم گفتم کاری چیزی داشتی بهم بگو منم فردا برمیگردم شهرستان خواستین بگین و ازین حرفا خداحافظی کردو رفت همینطور که راه میرفت محو کون گندش شده بودمو نگاش میکردم برگشت بهم لبخندی زد ودوباره راه افتاد منم باکیر نیم سیخ وکون سوخته راه افتادم سمت بنگاه و بعد ساعتی کلیدوگرفتمو رفتم سر راه یه پیتزا گرفتمو رفتم خونه خونه موکت ومبل داشت یکم وسایلم تو انباری داشتم بردم توخونه چیدم که شبو بتونم بمونم همش تو فکر محبوبه بودم وگفتم بخودم که با بی عرضگی از دست دادمش کاش بیشتر اصرار کرده بودم بیاد اما خوب گفت دوستش منتظرشه.
خلاصه شب خوابیدمو صبح رفتم بیرون بنگاه ها سر زدمو چند جا سپردم واسه مستاجر جدید ناهارو بیرون خوردم داشتم برمیگشتم که برم خونه وکم کم برگردم شهرمون که گوشیم زنگ خورد ساعت 4 عصر بود جواب دادم دیدم محبوبه هست سلام واحوالپرسی کردو گفت اقا ی فلانی به فامیل صدام کرد که من رفتم لیزیک کنم دکتره گفت امروز نیس فردا م جمعه هست شنبه باید بیام منم دارم برمیگردم دختر خالمم هم رفته شمال امروز با شوهرش منم دیدم بهتره برم وشنبه برگردم باز گفتم کجایی الان ادرسو گرفتمو رفتم پیشش گفت که شمام میخواین برگردین گفتم اره اما خوب اگه مشکلی نیست بمونید تا شنبه گفت خو اخه دختر خالم اینا نیستن فکر کرده من کارم تموم میشه رفتن شمال گفتم اگه اشکال نداره میتونید خونه ما تشریف بیارید گفت نه ممنون میرم دوباره بر میگردم اصرار کردمو گفتم نه بابا چه کاریه بیاین هیچکس نیست بعدم قرار نیست کسی بفهمه که یکم من من کردو از خداخواسته چسبیدم به ساکشو راه افتادم یکم ناز واینا کرد وتوجه نکردمو سوار ماشین شدیمو رفتیم سمت خونه تو ماشین اصلا حرف نمیزد رسیدیم درخونه پیاده شدیمو رفتیم تو اسانسور گفت اقای فلانی کاش میرفتیم شهر اخه یجوریه من سختمه گفتم چه حرفیه خونه زنگ زدید نگید خونه دختر خاله نیستید یکم ارومش کردمو رفتیم تو.خونه گفتم ببخشید دیگه مستاجر تازه خالی کرده منم وسایل زیادی ندارم اما خومیشه زندگی کرد گفتم ناهار خوردی گفت اره نشست روی مبل و یکم خونه رو ورانداز کرد گفتم یه دقیقه بشینید من الان میام رفتم بیرونو کلی خرید کردمو اومدم خونه وسایل چای نداشتیم بخاطر همین ابب میوه واینا با میوه وتنقلات گرفتمو اومدم خونه دیدم هنوز مانتوش تنشه اماخوب تو خونه چیزی نبود که بگم لباسشو عوض کنه بهش گفتم راحت باشین مث خونه خودتون لباس اوردین گفت بله اما راحتم ممنون نشستیمو کلی در مورد همه چیز صحبت کردیم تراس خونه من چشم انداز خوبی داره پاشد رفت لب تراسو گفت چقدر قشنگه شهر ازینجا منم رفتم پشت سرشو باهم نگاه میکردیم جلو من وایساده بود اما حواسش بود که بهم نخوره کون گنده وبرجسته ش چند سانتی متری من بود ومن اروم اروم همینجو رکه تعریف میکردیم گه گاهی پامو میزدم به رونش ومثلا اتفاقی به کونش میزدم خلاصه برگشتیم تو خونه زنگ زدم پیتزا اوردن شام خوردیم رو زمین نشسته بودیم یه تیکه از پیتزا برداشتمو خودم بهش تعارف کردمو بردم نزدیک دهنش خندید گفت نه خودم برمیدارم گفتم دیگه دستمو پس نزن خندید ولبای خوشگلشو واکردو پیتزا رو گذاشتم دهنش شام خودیمو در موردشوهرش میگفت که چرا طلاق کرفته وازمنم سوال میکرد .گوشیش دوسه بار زنگ خورد وگفت به مادرش که خونه فائزه دختر خالشه واینا وپیچوندشون اخر شب اب میوه ریختم وباز رفتیم تو تراس قبل اینک هبریم گفتم مانتو تو دربیار راحت باش گفت نه کلی اصرار کردم رفت یه گوشه ومن رفتم تو تراس دیدم اومد واییی یه بلوز قرمز خوشرنگ تنش بود تنگ تنگ با یه شلوار کشی تنگ کون گندش واقعا داشت پاره میکرد شلوارشو کیرم بد جوری درجا سیخ شد یهو گفتم اها حالا شد ماشاله محبوبه خانوم بزنم به تخته خوب موندینا یکم ناز کردو خندید وگفتم واقعا شما هیچی کم نداری تشکر میکرد ومیخندید اومد لب تراس کنار نرده ها موند سرپا ودر مورد خونه ها وشهر واینا صحبت میکرد منم رفتم پشت سرشو از خودم گفتمو به هر بهونه ای میخواستم نزدیکش بشم اما میترسیدم هنوز جو سنگین بود اما کیرم بی تابی میکرد رفتم پشت سرش همینجور که گرم تعریف بودیم کیرم خورد روی پشت کمرش یهو مث برق گرفته ها برگشت وخودشو کشید کنار فهمید جریان چیه گفت بریم داخل دیگه هرکاری کردم نموند تابلو برجستگی کیرم خورد پشتش توی خونه زیر چشمی دوسه بار دیدم کیرمو نگاه میکنه فهمید سیخ کردم اما خودشو زد به اون راه
نشستم کنارشو شروع کردم از هر دری حرف زدنو بعد دوساعتی یکم بحثو کشوندم به نیاز جنسی ودوست پسر ودختر وخونه خالی واینا دیدم پا نمیده وهی بحثو عوض میکنه بهش گفتم شوهر نمیکنی چرا گفت کیس مناسب ندارم گفتم با کسی نیستی یکم ناراحت شدو گفت نه من ارون ادما نیستم و گفتم خوب جوونی تو هم نیاز داره ادم گفت خودمو سرگرم میکنمو ازین چیزا رفتم اتاق کناری وپیرهنمو دراوردمو با رکابی اومدم یه زیر چشم نگاهی کردو گفتم کم کم باید رامش کنم گوشی بازیو شروع کردمو یکم کلیپ واینا گفتم بیاد ببینه خنده دارم اومد ولی با فاصله کنارم نشستو جک واس ام اس میخوندم براشو کلیپ نشونش میدادم اونم خم شد رو زمینو گوشیشو نگاه میکرد کنارم بود بد جوری داغ کرده بودم یه جک خنده دار برام خوند منم با کف دست زدم رو کمرش خندید و خودشو جمع کرد اولین تماسو خوب انجام دادم پاشد گوشیشو بزنه به پریز که شارژ بشه بالای سر من با کون گندش داشت ور میزفت که منم یهو قاطی کردم پاشدمو گفتم یواش یواش بخوابیم توی همون لحظه که پاشدم با دستم لپ کونشو گرفتمو ول کردم یهو چسبید به دیوار منتظر واکنشش نمودندمو رفتم تو اتاق برگشتم دیدم نشسته رو مبلو مانتوشو انداخته روپاهاش گفتم ناراحت شده اما چیزی نگفت گفتم محبوبه خانوم کجا میخوابی گفت من فعلا خوابم نمیاد شما بخوابین گفتم عه ینی چی میخوای بیدار بمونی گفت خوابم نمیاد یکم بیدار میمونم بعدش میخوابم منم چلو چشمش دستمو بردم کیرمو مالیدمو گفتم باشه هر جور راحتی قشنگ طوری کیرمو جابجا کردم که ببینه یه پتو انداختمو دراز کشیدم اونم نشسته بود گوشیش ور میرفت منم رفتم یه پتو ارودم انداختم کنارمو گفتم موقع خوابه ها پاشدم رفتم رو مبل کنارش نشستمو یکم گوشیشو نگاه کردیمو توی یه لحظه اروم دستمو بردم دورشون هاشو گرفتمو بغلش کردم تکون نمیخورد ما نفس نفس میزد موهاشو یکم لمس کردمو گفتم اجازه ست روسریشو دراوردم یه وای گفت اما گوش ندادمو کارمو کردم دوطرف صورتشو گرفتمو گفتم واقعا تو خوشکلی خوشش اومد بهش میگفتم دستشو گرفتمو بلندش کردم گفتم بریم بخوابیم دیگه فهمیده بود میخوام کارایی بکنم رفت دستشویی وبرگشت اومد نشست رو پتو کنار من برقو خاموش کردمو اونم ارووم دراز کشید رفتم کنارشو شروع کردیم حرف زدن الز بدنش شروع کردم تعریف کردنو دستمو بردمو وسط پاهاشو گرفتم اووییی گفتو خودشو جمع کرد ما کسشو ول نکردم دیگه جراتم باز شد ومحکم بغلش کردمو پستونای گندشو میمالیدم لباسامو دراوردم ترسید یکم گفت اقای …چیکار میکنید گفتم خیلی شهوتیم محبوبه فقط اروم بخواب افتادم روش توی چشم بهم زدنی بلوزشو وشلوار وهمه روکندم از تنش سوتینشو واکردمو شروع کردم خوردن پستوناش اخ واوخ میکرد دستمو بردم شلوارشو دربیارم دوطرفشو گرفتو گفت کافیه نه دیگه دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم برق گرفتش نزاشتم برداره اونم گرفتش اما هی ولش میکرد ترسیده بود
گفتم سکس دوس داری یا نه حرفی نمیزد گفت اره اما اخه .. حرفشو قطع کردم گقفتم یه موقعیت واسه هردو پیش اومده یه شبه دیگه کگیر نمیادا هم شهری هستیم مطمئن سالم کسی هم نمیفهمه شل کن بزار بکنمت یهو شلوارشو کشیدم پایینو رفتمو شروع کردم کسشو لیس زدن کس بی مو تمیز وقلمبه مث کس دختر 20 ساله بود خیلی خوش فرم کسشو که میخوردم دیکه واداده بود پاهاشو گذاشتم رو دوشمو اروم سرکیرمو بردم در کسش تنگ بود یه فشار دادم رفت تو بازوهامو گرفتو میگفت یواش خواهش میکنم بسه گفتم شل کن نرفته هنوز خیلی ن تنگ بود ته کیرمو با دست گرفته بود که تا ته نکنم هی دستشو بر میداشتم اما میترسید بالاخره با یه تلمبه تا دسته کردم توکسش دادش در اومد نگه داشتم تا اروم شد وشروع کردم تلمبه زدن ابم نزدیک بود بیاد یهو کشیدم بیرون که نیاد ابم خوشبختانه نیومد یه ده دقیقه محکم کردمش وسینه هاش میپرید بالا وپایین لباشو میک میزدمو میکردم تو کس داغش گف بسه دبریار کشیدم بیرو مگفت وای خیلی محکم میکنی چه خبره من نمیتونم اینجوری گذاشتم دای پاهاشو بغلش کردمو نازش میکردم ارووم برش گردونمود بالشو دادم زیرشو از پشت اروم گذاشتم درکسشو میکردمو از زیرم پستوناشو گرفته بودم پشت گردنشو مک میزدم بد جوری حال میکرد .انگشتمو خیس کردمو بردم در کونش وای چه سوراخ ریزی داشت یکم ور رفتم به کونشو حسابی خیسش کردم کشیدم بیرون سر کیرمو گذاشتم در کونش گفت نه از عقب نکن نمیدم نمیتونم هر کاری کردم که فقط سرشو بکنم در اومد درمیارمو ازین حرفا نزاشت گفت اصلا حرفشو نزن دوسه بار حین کردن گذاشتم در کونش پرید جلو وناراحت شد گفت دردم میاد نمیتونم پشتو بی خیال شو خلاصه گوش کردمو حسابی از جلو کردمش کشیدم بیرونو از پشت بغلش کردمو گذاشتم لای پاهاشو بغلش کردمو خوابیدیم کیرمو لای پاهاش جابجا میکردم کون گندشو انداخته بود روی رونام داغ داغ امام ن از کونش نمیتونستم بگذرم یه نیم ساعتی گذشت دیدم خوابش رفته صداش کردم دیدم خوابیدم همینطور که پشتش به من بود دیدم فرصت خوبه کارو تموم کنم کیرمو حسابی اب دهنی کردمو کون محبوبه رو هم لیز کردم کله کیرم وبردم درکونش اروم گذاشتم درکونش اروم اروم فشار میدادم اما نمیرفت دیدم نمیشه ده دقیقه ای تقلا کردم دیدم نمیره با زو هاشو گرفتمو کمرمو اهرم کردم وتی یه فشار اساسی کله میرمو فرستادم توکونش بیدار شد ودادش دراومد وای واییی اخخ اااخخ دربیار توروخدا دهنشو گرفت م گفتم محبوبه الان همه بیدار میشن بی تابی میکرد گفتم دختر 14 ساله که نیستی یکم تحمل کن اومد بره از زیرم محکم گرفتمشو تا نصفه هل دامد تو کونش کونش داغ داغ وتنگ بود مث لاستیک کیرمو فشار میداد توش مث تنور با پاهاش از پشت لگد میزد ودست وپا میزد پاهامو قلاب کردم دور پاهاش دستاشم گرفتم دیگه نتونست کاری بکنه گفتم اروم باشی زود تمو میشه هی میگفت درد اخ اخ گفتم شل کن سفت بگیری درد ت خودشو شل میکرزد ویه لحظه یهو میخواست بکشه خودشو جلو که در بیاد اگه در میومد دیگه نمیزاشت بخاطر همین مث شیر شکاری چسبیده بودم بهش نمیزاشتم جنب بخوره یه فشار اساسی دیگه دادم که چشمتون روز بد نبینه مث مرغ سرکنده شروع کرد دست وپا زدن وداد وبیداد نمیدونم کیرم کجاش خورد که نعره میزد دهنشو گرفتم اما ول کن نبود. زورش زیاد شده بود میخواست در بره نمیزاشتم تو حین دست وپا زدن میگوزید وکیرم تا دسته تپید تو شکمش میخواستم بکشم بیرون داد میکرد نگه میداشتم داد میکرد فرو میکردم داد میکرد نمیدونستم چکار کنم دستمو بردم اوردم بالا دیدم خونی در کار نیست خلاصه خودشو کف خونه میکشید ومنم تا دسته تپونده بودم تو کونشو ولش نمیکردم از رو پتو ها کلی کشیده بود خودشو اونطرف تر کون قبلا کرده بودم اما بعد چند دقیقه اروم میشدن اما نمیدونم چرا محبوبه اروم نمیشد میگفت نمیتونم دیگه توروخدا نفسم بند اومده گفتم شل کن دربیارم نمیتونست کیرم گیر کرده بود تو کونش ترسیده بود خودشو سفت کرفته بود گفتم محکم بکشم بیرون دل ورودش میاد بیرون اومدم محکم بکشم جیغ میزد نکن خلاصه سرمو بردم در گوشش گفتم اروم باش فقط شل کن تا ابم بیاد
کسشو محکم با دستم میمالیدم شاید بیست دقیقه کیرم بی حرکت تو کونش بودو کسشو میمالیدم اروم یکم میکشیدم بیرون دوباره جا میکردم چند بار گوزید حین اپوندن که بد جوری حشریم میکرد وقتی میگوزید تا چند دقیقه روش نمیشد حرفی بزنه دیگه اروم شد منم شروع کردم تلمبه زدن توی یبار کشیدم بیرون وای کونش اندازه در استکان وامونده بود یهو سریع بسته شد گذاشتم درش دیگه راحت رفت تو وگفت قارررپپ رو کمر موندمو چند تا تلمبه کاری زدم که دوباره دادش رفت به هوا ابم اومد ویه نعره ای زدمو گردنشو گاز گرفتم ترسید 6 کش اب کیرمو با فشار ته کونش خالی کردمو نعره میزدم همونطور به بغل چسبیدم بهش تا قطه اخرم خالی کردمو کشیدم بیرون افتادم روش دوباره اروم اروم ناله میکرد ای پشت مای پشتم میکرد .شروع کردم نوازشش کردنو نیم ساعتی نازش کرمو مالیدمش تا با کلی غر ونق ویکم گریه اروم اروم خوابید نزدیکهای صبح بود پاشد مبرقو روشن کردم نگاه کردم دیدم اب از کونش سرازیر شده وپتو رو پر کرده کونشو تمیز کردم کیرم دوباره راست شده بود اینبار گذاشتم در کونش راحت رفت تو بیدارم نشد چند تا تلمبه زدمو دوباره ابمو ریختم تو کونش صبح ساعت 9 پاشیدم رفتم کله پاچه گرفتم اوردیم خوردیم خیلی ناراحت بود اول صبح میگفت پشتش درد میکنه قسم خورد بار اولش بوده خلاصه جمعه رو بردمش باغ وحش وکلی گردشو نمیتونست زیاد راه بره میگفت حس میکنم پشتم یجوری شده اینا شب شام بیرون بودیم اومدیم خونه شب شنبه هم کردمش اما نزاشت دیگه کونشو بکنم کسشو به شدت گاییدم طوری که نصف شب از جلو هم گفت نمیتونم پدرمو دراوردی لبای کسشو برگردوندم از بس کردمش .شنبه صبح پاشد دوش گرفت وخداحافظی کرد ورفت دیگه هم جواب تلفنشو ندادو خطش هم همیشه خاموش بود…
نوشته: کامران
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید