این داستان تقدیم به شما
اواخر تیرماه بود و تازه امتحانات تموم شده بود ، ساعت حدود 1 شب بود که هندزفری رو درآوردم که بخوابم که دیدم صدای کوبیده شدن یه چیزی از سقف میاد ، یاد این پستای اینستاگرام راجع به شب جمعه و همسایه ها افتادم و با فکر کردن به همسایه بالایی خندم گرفت ، همسایه بالاییمون یه خانواده بودن که یه پسر یازده ، دوازده ساله داشتن ، داشتم از فکرش میومدم بیرون که بخوابم که صدای آه و ناله اومد همراه با زیاد شدن صدای کوبیده شدن به سقف ! گفتم حتما بچشون خونه مامانبزرگشه یا جاییه اینا هم حسابی دارن تلافی میکنن ، منم شدید با صداشون تحریک شده بودم ولی بلاخره با یه خودارضایی گرفتم خوابیدم .
صبح حدود ساعت 11 بیدار شدم که برم باشگاه ، رسیدم به لابی که دیدم صدای جروبحث یکی از همسایه ها که خانم مسنی بود با یه نفر میاد که نمیشناختم . ازونجایی که پارکینگ طرف دیگه بود ترجیح دادم قبل اینکه منو ببینن مستقیم برم ماشینو بردارم و برم . یه لحظه نگام افتاد دیدم اونی که داشت باهاش بحث میکرد پشتش به من بود . چیز خیلی فوق العاده ای بود ولی ترجیح دادم وسط دعواشون دید زدنو بزارم کنارو برم . که یه حرفی شنیدم که میخکوب شدم . همسایمون بهش گفت همین هفته وسایلاتو جمع میکنی ازینجا میری ، تو خانواده نداری که از این غلطا میکنی ! چه غلطی کردم به تو اجاره دادم واحدو ! اونم گفتش که تا آخر سال قرارداد بسته و جایی نمیره . راستش با اون صدای نازی که داشت منم دلم نمیخواست جایی بره :))
اما برسیم به ساختمونمون ، ساختمون ما 5 طبقس که ما طبقه 4 هستیم و بهصورت تک واحد هستش اما طبقه آخر دو واحد هستش که یکیش ازون موقعی که ما اومدیم خالی بودش ، که صاحبش همون حانم مسن بود که البته طبقه اول زندگی میکنه …
توی راه داشتم به فکرای دیشبم میخندیدم که فکر کرده بودم صدای آه و ناله مال اون همسایس . بلاخره هم خودش هم شوهرش دکتر بودن و خیلی سنگین، اصن تصورش یجوری بود :))
چند هفته گذشت و شبای زیادی صدای این میومد یجورایی سوژه جلق من شده بود ! بعضی موقع ها سر غروب . و هر دفعه از جمله کیرم دهن دوس پسرش استفاده میکردم .
یه ماهی تقریبا گذشته بود که خانواده من چند روزی رفتن شمال شبش تو بالکن داشتم سیگار میکشیدم که دیدم دو تا پسره زنگو زدن وارد ساختمون شدن ، یه نیم ساعتی گذشت که دیدم صدای دختره دراومد اونم شدید ، همیشه صداشو از تو اتاق شنیده بودم هیچ وقت رو بالکن تجربشو نداشتم ، واقعا برام سوال بود یعنی جدی جدی با دوتاشونه منم که حشری رفتم زدم برگشتم ببینم اینا میرن یا نه دیدم ساعت 12 بود حدودا که جفتشون رفتن !
راستش تا اون روز هیچ وقت به فکر کردنش نبودم ، چون میگفتم دوس پسر داره بلاخره ! ولی اینکه انقدر اوپن ماینده :)) حداقا منم استفاده کنم . فرداش کل روز منتظر بودم و آماده که این از آسانسور بیاد پایین و برم مثلا اتفاقی و بهش شماره بدم ، غروب بود که میخواستم برم بیرون دیدم اینم داره میره منم یه سلام و احوال پرسی کردم اونم برای دفعه اول که دیدمش تو ساختمون و بهش شماره دادم اونم خیلی راحت گرفت و یه لبخند زد رفت . اونجا بود که چن تا فحش به خودم دادم که این در این حد پا میدا چرا زودتر نرفتم …
شب بود که پی ام داد ، منم گفتم بیا پایین تنهام هم بیشتر آشنا شیم هم یه چیزی بخوریم اونم گفت تو بیا بالا فقط میشه 300 😐
قشنگ تصوراتم نسبت بهش نابود شد من فکر میکردم که این دختره وضعش خوبه و حشریه به همه میده ! ولی نه در این حد که جنده پولی باشه ! اصن چه شکلی اومده بود یه همچین جایی خونه گرفته بود ، ولی من که راست کرده بودم این حرفا حالیم نبود . منم که قبل این کلا 1 بار سکس داشتم اونم بعد کنکور با یه جنده مث همین البته اون انقدر نرخش بالا نبود =)) یه بارم پیش دانشگاهی دوست دخترمو آوردم خونه که نشست رو پام انقدر جلو عقب کرد تا اومدم که البته سکس حساب نمیشد .
رفتم بالا تو خونشون نشستم رو مبل ، اونم پذیرایی کرد و اومد رو پام ، قبل اینکه بیام قرص خوردم که پولمو دور نریخته باشم .
هیکلش فوق العاده بود کیرم کامل شق شده بودو اونم روی پام نشسته بود قشنگ کیرم چاک وسطشو حس میکرد . سرامون نزذیک شد و شروع کردم به لب گرفتن طعمش عالی بود ، انقد حشری بودم که فقط میخواستم بکنمش ، سرم رفت رو گردنشو همزمان داشتم لباساشو در میاوردم ، یه سوتین مشکی پوشیده بود که درش آوردم که شروع کردم به میک زدن نوکش و پایین میرفتم ، رسیدم به نافش که ساپورتشو پاره کردم ، شورت نپوشیده بود ، فقط میخواستم کیرمو در بیارم بکنم توش که منو گرفت اومد رو من پیراهنمو در آورد و رفت سراغ شلوارم و شورتمو همزمان دراورد و کیرمو گرفت دستش و شروع کرد ساک زدن که نفسم داشت بند میومد ، سرشو گرفتم دستم تند ترش کردم ، یه خورده که ادامه داد دیدم تا نیومدم بهتره برم سراغ کردنش ، کیرمو از دهنش در آوردمو بلندش کردم گذاشتمش رو مبل کاندومو زدم رو کیرمو سرشو کردم تو کسش ، داغ و لیز بود شروع کردم تلمبه زدن و اونم همون آه و ناله نازشو میکرد با یه دستم زیر کمرشو گرفته بود با اون یکی داشتم سینشو میمالیدم …
در آوردم کیرمو که برگرده داگ استایل بکنمش که گفت نمیخوای بریم تو اتاق ، رفتیم تو اتاق عجب اتاقی داشت یه پنجره بزرگ سراسری رفتم روی تخت داگ استایل شد و کردم توش انقدر تلمبه زدم که داشتم میومدم ، سرعتو کم کردم کشیدم بیرون ، برش گردوندم رفتم روش خوابیدم شروع کردم تلمبه زدن و لب گرفتن ، دوست داشتم بکشم بیرون آخرش آبمو بریزم رو صورتش ولی هرتلمبه ای که میزدم حشری تر میشدم نمیتونستم بکشم بیرون که همون تو کاندوم آبم اومد .
یخورده طول کشید تا حالمون بیاد سرجاش ، لباسامو پوشیدمو رفتم خونه جدا خیلی بهم حال داده بود ، شب بهش پی ام دادم نظرت چیه فردا تو بیای خونمون ، اونم یه اموجی خنده داد گفت میام ولی هزینش فرق نمیکنه ها 😐 بهش گفتم همسایه ای ها مجانی حساب کن دیگه ! جنده خانوم گف بیا تخفیف میدم ! منم گفتم بیخیال ، فرداشو بیرون بودم کلا و آخر شب رسیدم که دیدم باز داره صدای این میاد منم شدید تحریک شدم سرش ولی به هر زحمتی که بود خوابیدم ، فردا صبحش ساعت 11 بیدار شدم دیدم نه تنها بهتر نشدم حشری ترم شدم رفتم یه دوش گرفتم گفتم مهم نیس با 30 40 تومن یه ساک بزنه حداقل شاید مجانی حساب کرد :))
لباس پوشیدم اومدم آسانسورو بزنم که گفتم یه طبقس از پله میرم دیگه ، داشتم میرفتم بالا که دیدم این پسر بچه همسایمون در خونشو باز کرد یه چیزی گذاشت لای در که بسته نشه و اومد بیرون منم جفت کردم گفتم یهو نره به بابا مامانش بگه فلانی داشت میرفت خونه اون ، بچس نمیفهمه یهو کار دستم میده اومدم که برگردم که دیدم رفت زنگ بغلی رو زد ! گفتم حتما مامان باباش سرکارن یه چیزی نیاز داره وگرنه بچه 12 ساله با اون جنده خانوم چی کار داره ، که دیدم در باز شد و رفت تو ، منم کیرم شق منتظر بودم این بیاد بیرون که برم تو رفتم بالا پشت راهرو وایسادم که پسره اومد تو مسیرش نباشم و هم اینکه سریع برم زنگ بزنم حالمو بکنم ، چند دقیقه گذشت کم کم استرس گرفتم دلم میخواست برم گوشمو رو در بزارم ولی اگه یهو باز میکردن داستان میشد ! 10 دقیقه گذشت واقعا نمیدونستم چه فکری باید راجع بشون بکنم از یه طرفم دلم نمیخواست برم ، یه چیز حدود یه ربع گذشت که در باز شد و پسره اومد بیرون از اونجایی که پشت ستون بودم نمیتونستم ببینمشون کامل ولی وقتی پسره رفت خونشو ، دختره اومد درو ببنده که دیدم فقط یه شرت پوشیده
هضم چیزایی که دیده بود برام خیلی سخت بود ، عجیب اینجا بود که پسره خیلی کوچیک بود یعنی حتی از سن خودشم کوچیک تر نشون میداد !
فرداش دوباره همون ساعت رفتم و دیدم دوباره پسره رفت خونشون ، یعتی خاک بر سرمن که با 20 سال سن پول میدم بابت کردن بعد این بچهه معلوم نیس میره چه غلطی میکنه :))
مثل روز قبل در خونشون باز بود منم رفتم تو ، شدید استرس داشتم ، یکی از احمقانه ترین کارای زندگیمو داشتم میکردم ، ولی اونقد حشری بودم که برام مهم نبود ! اصن نمیدونم چرا رفته بودم خونه اونا ، رفتم تو اتاق پسره دیدم دیدم اتاقش چسبیده به اتاق دخترس گوشمو چسبوندم به دیوار که داشتم حرف زدنشونو میشنیدم ، لعنتی چرا اه وناله نمیکرد میخواستم رو همون تخت جلق بزنم که متوجه تراسش شدم رفتم رو تراس دیدم لعنتی کامل دید داره به اتاق دختره ، دیدم مثل دیروز که از لای در دیدمش فقط یه شورت پاشه و پسره هم داشت کیرشو میمالوند از پشت به شرتش تو فکرد این بودم که وقتی شروع کردن فیلم بگیرم که دیدم پسره ی کونی آبشو ریخت رو شرتش از اون فاصله معلوم بود که داره میریزه رو تخت که سریع دختره شرت و در آورد رفت لب گرفت از پسره ، من هنوز تو شوک بودم اون با این سنش و کیر به اون کوچولویی چقدر آب داشت ! تازه روز قبلشم پیشش اومده بود :)) …
ادامه دارد؟
نوشته: سروش
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید