این داستان تقدیم به شما
جندگی های من برای شوهرخاله و پسرخاله هام قسمت 15
بعد یه مدت که شوهر خالم برگشت قزوین یه جوری شده بودم مثل گذشته از خودم بدم امده بود که به شوهرم خیانت کردم، یه دوستی دارم که همه ی مسایل زندگیمو براش تعریف کرده بودم، باهاش درد دل کرده بودم، اونم یه آخوند رو بهم معرفی کرد گفت آدم مطمئنیه برو باهاش مشاوره کن، ببین بهت چی میگه، خلاصه باهاش هماهنگ کردم رفتم دفترش، جوون بود بعدا که پرسیدم 32 سالش بود، راستی داستان قبلی سنمو به اشتباه 27 تایپ کردم در حالیکه اون لحضه 25 داشتم الان 27 م.
قبل رفتنم اون دیلدو رو که شوهر خالم بهم داده بود فرستادم توو کونم دیگه عادت کرده بودم اون موقعه بیرون رفتن توو کونم باشه میخواستم همیشه اماده کون دادن باشم، انگار میخواستم برم به اخوند هم بدم خخخخ
تعارف زد رفتم جلو رو مبل نشستم یه اخوند قد بلند سید هم بود، موقع نشستن با تموم پرویی مانتومو بالای کونم رو کمرم فرستادم تا چروک نخوره مثلا یکی پامو گذاشتم رو اون یکی پام تا زیر رون اون پایی که بالای اون یکی پا گذاشته بودم با قسمتی از کونم براش معلوم باشه، بهم گفت میشه درست بشینید گفتم اخه حاج اقا مانتوم چروک میشه گفت اشکالی نداره مانتوتو در بیار راحت بشین بلند شد رفت در دفترشو بست پرده شو هم کشید تا کسی راجع بهش فکر بدی نکنه منم مانتوم دراوردم تاپم تا بالای نافم بود بند شرت قرمز که از شکاف کونم رد میشد بالاتر از شلوارم میرسید قشنگ معلوم بود زیرش چی پوشیدم مثل جنده ها نشستم جلوش اونم یه جوری بهم نگاه میکرد خلاصه خیلی خجالت میکشیدم داستان زندگیمو براش بگم، پشیمون شده بودم گفتم حاج اقا من پشیمون شدم میخوام برگردم، گفت اشکالی نداره بهم بگو چی شده با پروییی گفتم کون زیاد میدم گفت یعنی چی خجالت بکشین خانم، گفتم بخدا راست میگم حاج اقا به شوهرم همش خیانت میکنم با مردای دیگه رابطه دارم از خودم بدم اومده سعی کردم اینکارو ترکش کنم اما نشد گفت استغفلا ترکش کن اگه میتونی گفتم نمیتونم حاج اقا
گفت از اول برام تعریف کن چی شده منم از ماجرای قزوین تا حالا رو همشو برات تعریف کردم گفتم از کون زیاد منو کردند اونم گفت بی چاره شوهرت بنظرم با این وضعت ازش جدا شو خیلی وضعت خرابه گفتم چیکار کنم حاج اقا اگه طلاق بگیرم پدرمم خونه رام نمیدم بعدش چه جوری شوهرمو قانع کنم گفت به یه بهانه ایی از خونش بیا بیرون، گفتم بعدش باید چه غلطی کنم گفت من بهت یه خونه میدم به اسم خودت میکنم اونجا بمون گفتم یعنی چی اینطوری که نمیشه، گفت یه دوستایی دارم تورو براشون صیغه میکنم هرشب یکیشون بیاد خونت از لحاظ مالی تامینت میکنند هربار برات پول میزارن گفتم من اینطوری دوس ندارم گفت اون پول مهریه ست سارا خانم راستشو بخوای من خیلی وقت بود دنبال یه شخصی مثل شما بودم دوستانمون اکثر الت بزرگی دارند زناشون اجازه سکس از عقب رو بهشون نمیدم اونا هم همشون عاشق کون هستند، فقط از کون میکنند (به کست کار ندارن میتونی نگه ش داری دوباره ازدواج کنی خندیدم گفتم دیگه کی منو میگیره؟ گفت اختیار داری مردهایی هستند که عاشق زنهای کونده هستند)، تو هم کونت گنده ست مطمعنم ظرفیت الت های بزرگ اونارو داره، گفتم باید بهم فرصت بدید فکر کنم یه مدت میرم مسافرت فکرامو میکنم نتیجه رو بهت میگم، گفت باشه
یه زره خندید گفت این مسئله اصلا جای ناراحتی نداشت ساراخانم تو زن خوبی هستی، خانمی هستی که از کون زیاد میده، شجاعت میخاد که یه خانم کونده باشه داشت خرم میکرد با این حرفاش خیلی تحریک شده بودم، دوست داشتم همونجا بهش بدم، تو جوونی باید از جوونیت استفاد کنی فعلا به درد ازدواج نمیخوری بعدا خودم یه شوهر دائمی برات پیدا میکنم خانم به این خوشکلی
گفت هنوز باورم نمیشه حرفات یه جوری بهم ثابت کن که جنده هستی بهم برخورد با ناز گفتم من جنده نیستم، گفت ببخشید منظوری نداشتم ثابت کن حرفات درسته بلند شدم شلوارمو دراوردم با شرت نشستم رو مبل گفت الان بهم ثابت شد؟ گفت چه بدن نازی داری؟ بهش گفتم کیرتو بخورم یه لحضه خجالت کشید سرشو پایین انداخت دوباره گفتم دوس دارم کیرتو بخورم گفت تو چقد بی حیایی دختر، گفت میشه برگردی کونتو ببینم، خلاصه برگشتم رو مبل رو زانو شدم دستمو گذاشتم بالای مبل، اومد نزدیک بند شرتمو زد کنار گفت عجب چیزیه همونی ای که منو دوستام دنبالش بودیم خوبه گنده ست، گفت برگرد بشین رو مبل نشستم یه صیغه یه ساعته بینمون جاری کرد گفتم حرام نیست با وجود اینکه هنوز شوهر دارم گفت چه اشکالی داره خلاصه نشست کنارم به رونامو دست میزد تاپمو کند یکم از رو سوتین دست زد به سینه هام سوتینمو کند شروع کرد به خوردن، بلند شد کیرشو دراورد لامصب عجب چیزی بود 23 سانت میومد خیلی هم کلفت بود کیر عرب بود انگار سید هم بود شاید به خاطر نژادش بود، شروع کردم به ساک زدن، تو دهنم جا نمیشد زبون میزدم دورشو میلیسیدمش، پنج دقیقه گذشت گفت برگرد گفتم فقط ارومتر توروخدا بکن حاج اقا، گفت باشم کونده خانم، دسته دیلدو رو کشید بیرون کیرشو گذاشت دم سوراخم گفتم شما سوراخ کونمو نمیخوری گفتم چیه؟ فکر کردی دهنت نجس میشه باید دهنتو بعد غسل بدی، اینو که گفتم کله گنده کیرشو شو فرستاد تووو گفتم اوییییییییییییییییییییییییییییییییی خدای من خیلی درد داره حاجی جونم بکش بیرون کشید بیرون دوباره کرد اینبار تا ته اخخخخخخخخخخ حاجی توروخدا گفت اروم باش دختر شروع کردم به گریه، چند دقیقه همونجوری نگه اش داشت تووی کونم کیر داغش تو کون داغم بود چند دقیقه با من صحبت کرد تووو همون حال گفت تو فوق العاده ایی خانمی، من خودم تورو صیغه دایم میکنم هروز از کون میکنمت گفتم باجه حاجی جووونم، گفت دیگه پشمای کستو نزن فقط کونتو مثل الان همیشه لطیف باشه دوستامم فقط کون میخان، گفتم ایش کسم زشت میشه که، گفت نمیشه همیشه جوجو میمونی اروم اروم شروع کرد به تلبمه زدن اهیییییی خدا مردم توروخدا تلمبه رو تا ته شدید کرد دل پیچه گرفته بودم
گفتم ان دارم از بس هم کیرش گنده بود هم شدید تلمبه میزد گوه گرفته بودم کشید بیرون کیرش گوهی شده بود چه بویی میداد رفتم دستشویی گوه کردم سوراخ کونم سوزش داشت اومدم بیرون گفتم من دیگه نمیتونم جرم دادی سوزش دارم گفت خوب میشه چیزی نیست خانم خانما از دستشویی اومدم برم لباسمو بپوشم منو گرفت سرپا از پشت کرد تو کونم خمم کرد تلبمه شدید ایییییی سوزش دارم توروخدا بسه یکم گذشت منم داشتم حال میکردم همش میگفتم اخ اههه ای اوه اوه اه اه اه اه اه اه اوففف جووون چه گاییدنی، شدید 15 دقیقه تلمبه زد منم داشتم حال میکردم سینه هامو گرفته بود همونطور سرپا تو کونم تلمبه میزد بعد نیم ساعت ابش اومد گفت برگرد میخواست بریزه رو سینه هام نزاشتم گرفتم کیرشو دهنم از شهوت زیاد همه ابشو که توو دهنم خالی شده بود خوردم اووففف چه سکسی بود کیرشو بوس کردم رفتیم کنار هم نشستیم کلی با هم حرف زدیم قرارمدار بعد رو هم گذاشتیم، خلاصه بلند شدم کنارش اریش کردم لباسامو پوشیدم اونم شلوارشو پوشید باهاش خداحافظی کردم خوب نمیتونستم راه برم بد انداخته بود منو تا اینکه باید بهش زنگ میزدم واسه قرامدار البته بعد فکر کردنم
خلاصه رفتم خونه قضیه طلاقو با شوهرم در میون گذاشتم اونم قبول نکرد دلیل خواست منم نمیتونستم حقیقتو بهش بگم، گفتم پس یه مدت میرم مسافرت اونم قبول کرد گفت هرجا میری برو ولی من دوست دارم دوباره پیشم برگردی، الکی گفتم باشه، گفت تا حالا من کونتو نکردم دوست دارم امشب از کون بکنمت تووو دلم گفتم ای وایی چه جوری دوباره به این بدم هم اینکه خیلی گشاد شده نکنه بفهمه هم اینکه هنوز درد داشتم و سکس دوباره اذیتم میکرد کیرش 17 سانت بود کلفتیشم بد نبود ولی خب به اندازه خیلی از کیراییی نبود که تووو کونم رفته بودند خلاصه اون شب منو برای اولین بار بعد ازدواجمون از کون کرد ابشم تووش خالی کرد و چیزی نفهمید و شایدم فهمید چیزی به روی خودش نیاورد، صبح روز بعد بلند شدم راهی قزوین شدم دیلدوی انال هم تو سوراخ کونم گذاشتم قبلش، تو راه با اخونده هم کم و بیش در ارتباط بودم بهش گفتم دوستات چند نفرن گفت نزدیک بیست نفر گفتم وایی خدا یعنی چی یعنی به این همه ادم باید بدم گفت هر شب یدونه میاد پیشت نگران نباش یا شاید یکی صبح بیاد یکی شب گفتم تا کی باید اینطوری بدم اینطوری که هروز داغون میشم گفت نگران نباش بعضی روزا بهت استراحت میدم اگه نتونستی دروباز نکن ولی به اینم فکر کنم کلی شوهر داری خخخخ، گفتم همشون مثل تو اخوندن؟ گفت نه همشون ولی همشون با شخصیتند و زن و بچه دارن، گفتم باشه خبرت میکنم، خلاصه یه جنده لاشی توو دل برو شده بودم همو منو میخواستن ارزوشون منم که زیرشون بخوابم تووپر کون گنده سینه ها سایز 75 قدم 152 وزنم 58 کیلو یه خانم 25 ساله خوشکل همه توو کف کونم بودند
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید