این داستان تقدیم به شما

با سلام

حدود ی سال پیش یعنی سال 94
تو فیس بوک با ی زن اشنا شدم..
چادر و مقنعه آبی رو عکسش بود
پیش خودم گفتم از این مذهبیاست که جانماز اب میکشن..گفتم بزار مخشو بزنم و خرابش کنم
کم کم که وارد بحث شدم همش بهم توپ و تشر میزد
و بهم توهین میکرد
ولی بلاکم نمیکرد
منم سریش بهش گیر دادم بلاکم کن اما نمیکرد…کم کم متوجه شدم در عین تاهل ولی اکثر شبا تنهاست ….همینطور متوجه شدم که توی تهران ی پست دولتی مهم داره…
 
هرچی بیشتر بهش گیر میدادم بیشتر ازش خوشم میمد
کم کم دلشو نرم کردم و ازش ی شماره گرفتم…جالب اینکه این زن همشهری خودم بود که تهران زندگی میکرد
متوجه شدم دوتا تا دختر داره که بزرگشون 22 سالشه
یبار واسه ی مسئله کاری اومد شهرمون من رفتم دیدنش تو ی پارک
از دور دیدمش
ی زن قدبلند و سبزه که خیلی هم زیبا بود که حدودا 43 سال سن داشت و حدود 90کیلو و 180 قد
منم از خودم بگم که 28سالمه و175 قد و 75 وزن که وزنه میزنم و نسبتا هیکلم خوبه ولی بیشتر از قیافم این حرف زدنمه که اگه بخوام میتونم ی نفر رو سراسر گوش کنم
خلاصه تو اولین دیدارمون ی کم با هم تو ی پارک بزرگ قدم زدیم و معلوم بود ازم خوشش اومده طی دو سه روزی که تو شهرمون بود بهش کمک کردم کارهاشو انجام بده
وقت رفتن ی ادکلن بهم هدیه داد و رفت
از اونبار به بعد ما بیشتر از راه تلگرام باهم ارتباط داشتیم و متوجه شدم شوهرش از لحاظ جنسی ی ادم ضعیفه که البته معتادم هست و اصلا نمیتونه ….تو سال سه چهار سال بیشتر نزدیکی نمیکنه و این حرفا ولی خدایی این زن از لحاظ ناموسی سر سوزن ایراد نداشت و من چون خودم اینکاره ام اینو تشخیص میدادم براحتی
خلاصه از من خواست که بهش چشمم پاک باشه تا این رابطه رو حفظ کنه
منم چون ازش خوشم میومد ظرف یکسال هر روز باهاش چت میکردم
و چند بار که اومد شهرمون باهاش تنهایی با هم خیلی جاها رفتیم که من هیچوقت از این تنهایی خیانت نکردم و این باعث شده بود که اون از من خوشش بیاد
بعد از یکسال من حدود ی هفته کاملا بهش حس شهوت پیدا کردم و هرچی میکردم نمیتونستم مثل قبل بهش بی تفاوت باشم
این شد که ی شب از حسم مطلعش کردم و متوجه شدم با اینکه ی عمر پاکدامنی کرده ولی اونم از این حس من بدش نمیاد
اسمشو اگه سرور بزارم باید بگم از لحاظ استیل جز بی نظیرترین زنای بود که تا حالا دیده بودم بعد دوسه هفته رایزنی تلگرامی و حس عذاب وجدان….راضیش کردم که بیام تهران و همو ببینیم..قبول کرد و من از اینکه میخوام برای اولین بار بعد ی سال یجور دیگه نگاش کنم دل تو دلم نبود…
 
البته یکی از مهمترین دلایلی که این زن حرف منو قبول کرد این بود که واقعا شوهرش بهش نمیرسید
خلاصه من ی روز مرخصی گرفتم از کارم و رفتم تهران
ی روز بارونی بود که توی ترمینال همو دیدیم
انقد جو سنگین بود که روم نمیشد نگاش کنم
ولی اون از من مسلط تر بود نشستیم تو ماشینش و به سمت ی هتل مجلل تو تهران که میتونستیم ازش اتاق بگیریم حرکت کردیم

بین راه ی لحظه زدم بغل و رفتم ی ادامس خریدم وقتی بررگشتم سرش تو کیفش بود که دست انداختم دور گردنش و ی لب حرفه ای ازش گرفتم که متوجه شدم نزدیکه بیهوش بشه تو اون هوای بارونی….
اونجا بود که متوجه شدم در عین اینکه ادم با ابروییه ولی به شدت محتاج سکسه
بردمش هتل اتاقو گرفتیم
تا وارد اتاق شدیم از پشت گرفتمش و کنترلش کردم
چون سفتی منو از همه بابت میدید حس میکردم که داره با همه وجودش لذت میبره…
همونجا سر پا از روبرو محکم بغلش کردم و دلبامو گذاشتم رو لباش و از پشت دستامو کردم تو باسنش
نفساش به شماره افتاده بود
چنان شهوتی شد که منو خودشو ظرف ی دقیقه لخت کرد
بردمش رو تخت و دمر درازش کردم
باورنکردنی بود منی که این همه سکس کرده بودم هی کس انقد حشریم نمیکرد…وقتی روش دراز کشیده بودم و میبوسیدمش ی صداهای ریزی از سر لذت میداد که بیشتر از هر وقت دیگه ای به شرافت این زن چهل و چهار ساله ایمان میاوردم…

 
رو به سمت خودم پاهاشو از بغل پهلوهام رد کردم و سیر دل ازش لب گرفتم
جالب اینکه روی سینه هاش حساس بود و تا دستمو بهشون میزدم یا زبون روشون میکشیدم اون به خودش پیچ.میخورد
بع ده دقیقه لب و ممه خوری سر کردم تو کسش و خوردمش
که کمرشو مثل ی دختر 14ساله تکون میداد
دیگه نمیتونست تحمل کنه ازم خواست که زودتر کسشو بکنم
منم اومدم بالا و با همه توانم کیر وحشیمو کردم تو کسش هر چند خیلی حشری بودم ولی چون قبلش قرص خورده بودم خاطرم جمع بود که فعلا ابم نمیاد
تو همون حالت حدود بیست دقیقه گاییدمش
باورم نمیشد زنی به این قدرت و زیبایی و صاحب منصبی براحتی زیرم دراز کشییده واسه همین ناراحتی نکردم و تا در توانم بود تو کسش شاک زدم انقدر که خودش بعدا گفت دوبار زیرم ارگاسم کرده
چنان میکوبیدمش که همه وجودش میلرزید زیر کیرم منم بعد بیست دقیقه با فشار تو.کسش خالی شدم و و تو وجودش اروم.گرفتم
کلی ازم تشکر کرد و تا شب که کنار هم بودیم پنج بار دیگه کردمش که اگه خواستید داستان سکسای بعدیمونم مینویسم
منو سرور هنوز با هم ارتباط داریم و من هفته ای یبار میرم تهران میگامش و برمیگردم
اونم از من راضیه و همیشه برام کلی هدیه میخره
و من بخاطر رفتار موقر و مودبش همیشه دوسش دارم و ابروشو حفظ میکنم.
 
 
نوشته: سیاوش

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *